تیمورتاش در هزاره فردوسی برای «عباس اقبال آشتیانی» چه نوشت؟
خبرگزاري کتاب ايران/ عباس اقبال آشتياني، در سال 1275ه.ش در آشتيان متولد شد. در چهارده سالگي به مکتبخانه قدم گذاشت. سپس به دارالفنون وارد شد و ديپلم گرفت و به دليل هوش و خرد ذاتي و اطلاعات علمي که داشت به معاونت کتابخانه دارالفنون برگزيده و مشغول به کار شد. آشنايي اين جوان نوخاسته در محافل علمي با استاداني چون ملکالشعراي بهار، رشيد ياسمي، تيمورتاش، سعيد نفيسي، محمدعلي فروغي، ابوالحسن فروغي، غلامحسين رهنما، عبدالعظيم قريب و همکاري با اين بزرگواران در نشر مجله نوبهار، دانشکده و مجله فروغ تربيت، موجب شهرت وي در محافل علمي و ادبي شد. استاد در سال 1304 به پاريس رفت و در آنجا نيز به تحصيل پرداخت و در اين زمانها با علامه قزويني آشنا شد. حضور وي در اروپا و آشنايي با علامه قزويني و مستشرقان اروپايي در پختگي وي بسيار موثر افتاد. پس از بازگشت از اروپا به سمت استادي دانشگاه تهران برگزيده شد. تتبع در ادبيات قديم و جديد ايران و مطالعات عميق در تاريخ ايران و اسلام و نسخهشناسي و آگاهي به شيوه تحقيق از وي استادي بيبديل ساخته بود که همواره در محافل علمي با احترام از وي ياد ميشد. استاد در سال 1324 مجله يادگار را بنيانگذاري کرد و بياغراق دوره پنج ساله يادگار يکي از بهترين نشريات زبان فارسي است که در دوره معاصر به چاپ رسيده است. استاد، در عصري که هنوز شيوه تحقيق علمي در ايران رايج نشده بود آموختهها و تجربيات خود را با نشر آثاري، چه به صورت تصحيح متن و چه به صورت مقاله و تاليف، در اختيار جوانان طالب علم قرار داد. استاد همواره طرف مشورت اهل قلم و رجال دولت بود. هوش سرشار وي در زمينه تصحيح شاهنامه باعث شد که تيمورتاش در نامهاي به مناسبت «هزاره فردوسي» خطاب به عباس اقبال آشتياني مينويسد: «از تحقيقات و اطلاعات اديبانهاي که ضمن نامه شريفه مورخه ششم خرداد راجع به نسخ خطي شاهنامه که فعلا موجود ميباشد، داشته بوديد مستحضر و مورد مسرت و امتنان شد و در اين باب به نمايندگان دولت شاهنشاهي در خارجه نوشته و دستور داده شد که با مقامات مربوطه محل ماموريت خود وارد مذاکره شده و در خريداري نسخ مزبور و در صورت عدم امکان در استنساخ آنها اقدام لازم به عمل آورند. البته پس از حصول نتيجه و وصول جواب مراتب را به ما اطلاع خواهم داد. ضمنا بهتر است خودتان هم براي به دست آوردن نسخي که به آن اشاره نمودهايد راهنماييهاي لازمه را بفرماييد و مخارجي هم که براي خريد و يا استنساخ آن ضرورت دارد برآورده کرده اطلاع دهيه تا با اقدامي که در جريان است توام شده و زودتر نتيجه مطلوبه حاصل شود. تاريخ تحرير 29/3/1311» اقبال، پنجاه و نه سال زندگي کرد و سرانجام در سال 1334 ه.ش در شهر رم ايتاليا درگذشت و جنازه او را به تهران آورده در عبدالعظيم در کنار قبر علامه قزويني به خاک سپردند. استاد در تمام دوران زندگي بيوقفه کار کرد و از تحقيق بازنماند. آثار به جا مانده از وي نشاندهنده عمق اطلاعات و عشق به دانشاندوزي است. و به قول استاد دبيرسياقي: مرحوم اقبال آشتياني محققي مويشکاف و نويسندهاي چيرهدست است که وسعت مطالعه و تنوع موضوعات مطروحه مايه آرامش و ارزش کارهاي اوست. همت خستگيناپذير و لحظهاي از آموختن نياسودن و از آموزاندن آموختهها به ديگران دريغ نورزيدن نيز از خصوصيات بارز اوست. اقبال نازپرورده تنعم نبود، شيوه رندان بلاکش را داشت. رندي که فضيلت اخلاقي را در کنار فضيلت علمي ميديد. وي هرگز رنجهاي دوران جواني را فراموش نکرده بود. همواره به جوانان توصيه ميکرد که از کسب دانش و حکمت غافل نباشند. او ميگفت: «تا ميتوانيد علم بياموزيد و در اين راه جز نفس علم طالب غرضي ديگر نباشيد. تا هم هوش و ذهن شما براي القاي شک در نوشتههاي پيشينيان و معاصرين و تميز خوبِ آنها از يد تيز و مسلح شود و هم با نصايح درستِ بيآلايشي که از حاصل اين علم و تجارب شخصي و بحث و تدقيق خود به دست ميآوريد، از منت نصيحتگويان و کيد و سوءقصد ايشان فارغ و برحذر بمانيد.» زندگي استاد را ميتوان در يک جمله خلاصه کرد که او پرورده درد و رنج بود و پخته همت و اراده. اقبال خود در اين زمينه مينويسد: «بنده ناچيز، از خانواده فقيري هستم که بر اثر بيخبري پدرِ غافلي تمام مايه حيات آن در دوران جواني به باد رفته و سرمايهاي در آن جز محبت و هنرمندي و لياقت مادر با عاطفهاي که وجودش در آن ظلمتکده حکم فرشته رحمت را داشت، به جا نمانده. مادر ستمديده از محبتي که به ما چند نفر تيرهبخت محروم از همه چيز داشت، به برکت هوش خداداي دانست که نجات اين کشتي غرقابي فقط و فقط بر اثر کار و زور مجاهدت و مساعي است. خدا ميداند و خاطر خسته مادر و روح حقشناس ما، که يان زن هنرمند با تحمل چه صدماتِ نگفتني زندگاني ما و خانوادهاي را که افتخار اداره آن را داشت نجات بخشيد، و با خوردن چه خون جگري به ما قيمت کار کردن و رنج بردن را آموخت. من، در نتيجه اين تعاليم گرانبها لذت کار کردن و رنج بردن را از دوران طفوليت درک کردم و از همان ايام به سختترين طرزي که تصور شود تا سن چهارده سالگي، که ابتداي شروع تحصيلم است، رنجها برده و جسما عذابها تحمل نمودهام که اينجا مقام ذکر آن نيست.» شوق خدمت به فرهنگ و ادب ايران چنان بود که هرگونه محن را به جان ميخريد. شب را به روز ميدوخت تا مطلبي بنويسد و گرهي را بازگشايد. پختگي قلم، شيوه تحقيق، کثرت آثار بازمانده، از استاد چهرهاي ماندگار براي تمام اعصار ساخته است. عشق استاد به ايران ستودني است. به هر نکتهاي که پرداخت، با هدف احياي تاريخ و فرهنگ و تمدن ايران بود. و طرح تاليف تاريخ کامل ايران که به همکاري حسن پيرنيا (مشيرالدوله)، سيد حسن تقيزاده و اقبال آغاز شد، اگر چه به طور کامل به سامان نرسيد اما بخشهايي که نوشته شد، هنوز از منابع هستند و قابل اعتماد محسوب ميشود و در اين ميان تاريخ مغول نوشته عباس اقبال جايگاه ويژهاي در عرصه تحقيقات تاريخي دارد. ساير آثار باقيمانده از استاد نيز چنين است: تاليفات، تصحيحات متون تاريخ، دواوين شعرا و مقالات چاپ شده که در مجموعه پنج جلدي با تعدادي بالغ بر 280 عنوان مقاله که توسط استاد دبيرسياقي گردآوري شده و از طرف انجمن آثار و مفاخر فرهنگي به چاپ رسيده است، گواه صادقي از تلاش استاد در احياي نام ايران و ايراني است. يارينامه: «زندگينامه و خدمات علمي و فرهنگي دکتر عباس اقبال آشتياني»، انجمن آثار مفاخر فرهنگي.