آخرين خبر/ دو چشم تر، آوردم که تر قبول کني
دلي شکسته برايت، اگر قبول کني!
به جاي اسم فرستنده مينويسم: باد
که شرمداري، از، اين پسر قبول کني!
نه اينکه خانهي تو جاي هيچ من باشد
که راضيام فقط از پشت در قبول کني
غرور هستو خدا هست و گريهاي هم هست
و اين ترانه، اگر بيشتر قبول کني!
چه ميشود که بگويم بمان، بماني و بعد
بگويمت که مرا هم ببر، قبول کني
شب وصال قشنگ است با شما، هر جور
اگر که حتي وقتِ سحر قبول کني!!
دلم به قيمت عشقت! در انتظار توام
که اين معامله را با ضرر قبول کني
هميشه در قفس چشمهات خواهم ماند
اگر پرندهي بيبالو پر قبول کني
براي گفتن از تو غزل مجال کميست
اميدوارم، اين مختصر قبول کني
سيد مهدي موسوي
بازار