شاعرانه/ شما که سواد داری، لیسانس داری، روزنامه خونی
آخرين خبر/ شما که سواد داري ، ليسانس داري ، روزنامه خوني با بزرگون مي شيني، حرف ميزني ، همه چي مي دوني شما که کله ت پره ، معلّم مردم گنگي واسه هر چي که مي گن جواب داري ، در نمي موني بگو از چيه که من ، دلم گرفته؟ راه ميرم دلم گرفته ، مي شينم دلم گرفته گريه مي کنم ، مي خندم ، پا ميشم، دلم گرفته من خودم آدم بودم ، باد زد و حواي منو برد سوار اسبي بودم که روز باروني زمين خورد عمر من کوه عسل بود ولي افسوس روزاي بد انگشت انگشت اونو ليسيد بعد نشست تا تهشو خورد .... شعر از : محمد صالح اعلاء