در گفت و گویی جذاب با موراکامی؛ نویسندگی و کلمات ترسناکاند
مهر/ هاروکي موراکامي نويسنده تحسينشده بينالمللي ژاپني چندي پيش با رمان «۱Q۸۴» خود چنان نظر متخصصان را جلب کرد که به عنوان بهترين کتاب منتشرشده بين سالهاي ۱۹۸۹ و ۲۰۱۸ در ژاپن انتخاب شد. آساهي شيمبون نظرسنجياي انجام داد و بر پايه آن سوالهايي را براي منتقدان برتر روزنامهها و مجلههاي ژاپني فرستاد تا به کتابهاي دوران هايسي (۱۹۸۹ تا به حال) نگاه کنند. پاسخها از ۱۲۰ متخصص جمعآوري شدند و در نهايت کتاب «۱Q۸۴» موراکامي به رتبه اول دست يافت. کتابهاي «هرگز رهايم مکن» کازوئو ايشيگورو دوم شد و «اعتراف» کو ماچيدا در رتبه سوم قرار گرفت. در مصاحبهاي با آساهي شيمبون که ديروز انجام شده، موراکامي درباره دو دهه اخير (دوران هايسي)، کتابهايش و رسانههاي اجتماعي صحبت کرد. کتابهاي شما توانستهاند به عنوان آثاري که نمايانگر بسيار خوبي از دوران هايسي هستند مورد حمايت بسياري از چهرههاي متفکر ژاپن قرار بگيرند. با فاصله کمي پس از آغاز دوران هايسي، در ژانويه ۱۹۹۱، من براي حضور در دانشگاه پرينستون دعوت شدم و به ايالات متحده رفتم. همان موقع بود که جنگ خليج شروع شد و جو در آمريکا سنگين بود. در همان دوران نوشتن کتاب «سرگذشت پرنده کوکي» را آغاز کردم و يادم ميآيد حسي قوي از دوباره آغاز کردن داشتم. دوران پراسترسي برايم بود چون مدتي قبل «جنگل نروژي» توانسته بود در پايان دوران شووا تبديل به يک کتاب پرفروش غيرمنتظره بشود. بنابراين ژاپن را ترک کردم، با هيچ فردي از ژاپن تماس نداشتم و در اتاقم ماندم تا دور از حواسپرتيها کتاب را تمام کنم. زلزله بزرگ هانشين و حمله گاز سارين در سيستم مترو توکيو که هر دو در سال ۱۹۹۵ به وقوع پيوستند چه تأثيري روي شما گذاشتند؟ ميتوان گفت سال ۱۹۹۵ براي من نقطه عطفي بود. زلزله کوبه خانهاي که در آن بزرگ شدم را هم خراب کرد. تصميم گرفتم حضورم در ايالات متحده را کوتاه کنم و به ژاپن برگردم و با خودم گفتم بايد چيزي درباره زلزله و حمله سارين بگويم. شخصاً باور دارم تنها چيزي که براي رماننويسها مهم است آثارشان است و آثارشان به هيچ دردي نميخورند اگر آنها فقط چيزهاي درست را بگويند. اما اين هم مهم است که به عنوان نويسنده و شهروند آنها بايد کارهاي درست را انجام بدهند و هويت و استانداردشان را حفظ کنند. به نظر ميرسد در سراسر دنيا کتابهاي شما بعد از تراژديها خوانده ميشوند نميدانم چرا، اما ظاهراً کتابهايم مخصوصاً وقتي خوانده ميشوند که چيزي که قبلاً داشتيم ناگهان سقوط کرده يا ناپديد شده است. حس ميکنم کتابهايم عملاً وقتي در ژاپن قبول شدند که دوران هايسي با مرگ امپراتور آغاز شد، اقتصاد سقوط کرد و زلزله بزرگ هانشين و حمله سارين به وقوع پيوستند. چيزي که بيشتر از همه ميخواستم در «کافکا در ساحل» بنويسم اين تکانهاي نگرانکننده بود. به نظرم خيليها اين را در دنياي فعلي حس ميکنند. نکته مهم اين است که بتوانيم دنيا را از نقطه نظر شخصيت اول داستان يعني يک پسر ۱۵ ساله ببينيم. طي همين بازه است که افراد هنوز چيزها و دنيا را درک نميکنند، اما حاضر هستند درک کنند. چه حسي نسبت به اين به هم خوردگي جامعه داريد؟ حس ميکنم که خيلي از افراد کارهايي را بر پايه ترس و عصبانيت انجام ميدهند. خشونت و ترسي که در اعماق ضمير ناخودآگاه آنها جا خوش کرده است. اين انگيزه خوبي نيست که نيروي هدايتگر مردم باشد. البته که خيليها هم هستند که با انگيزه نيتهاي خوب خود حرکت ميکنند، اما اين مسئله بسيار پيچيدهاي است چون بعضي مواقع خوب و بد در هم تنيده ميشوند. بعد از حملات يازده سپتامبر هم چنين حسي داشتم. در عين حال الگويي وجود دارد که طبق آن بعضي افراد از عمد سعي ميکنند ترس و خشونت را مخفي نگه دارند. مثل آن افرادي که ادعا ميکنند نازيها اتاقهاي گاز نداشتند. وقتي درباره داستانهايي مختلف چيزهايي مينويسيد، مهم است که نگاهتان را از آنها برنداريد. اين حس وجود دارد که در جامعه امروز، ما واقعاً نميتوانيم ببينيم چه چيزي خوب و چه چيزي بد است. من خودم از خدمات رسانههاي اجتماعي استفاده نميکنم، اما وقتي به آنها نگاه ميکنم، حسي به شدت عجيب دارد چون درک نميکنم که مردم دارند چه فکري ميکنند. به نظرم قدرت داستان که ميتواند اين حس بد و عجيب را کنار بزند بسيار حائز اهميت است. مهم نيست که چقدر وضعيت آنها ممکن است فجيع و تيره باشد، آنها در نهايت نظرهايشان را با استفاده از کلماتي سبک و کمعمق بيان ميکنند. به همين دليل است که نويسندگي و کلمات ترسناک هستند. آنها ميتوانند سلاحهايي تيز باشند. شايد خيليها درک نميکنند که کلمات چقدر ميتوانند ترسناک باشند يا شايد هم از عمد سعي ميکنند از آنها به عنوان سلاح استفاده کنند. اين مشکلي بسيار سخت است. و به نظرم اين چالشي است که بر نويسندگان اعمال شده، مخصوصاً داستانسرايان و ما رماننويسها، تا بتوانيم کشف کنيم که چطور بايد با اين مسئله کنار آمد.