خاطراتی از عبدالحسین زرینکوب
ايسنا/ باقر صدرينيا با بيان خاطراتي از عبدالحسين زرينکوب ميگويد: استاد زرينکوب بيترديد يکي از شخصيتهاي بيبديل علمي و ادبي عصر ما بودهاند. دکتر باقر صدرينيا، استاد دانشگاه تبريز که يکي از شاگردان عبدالحسين زرينکوب بوده است با اشاره به آثار برجايمانده از اين چهره فقيد فرهنگي اظهار ميکند: تنوع حوزههايي که ايشان به تحقيق و ژرفکاوي در آنها پرداخته نه تنها چشمگير بوده، بلکه اين توفيق را يافتهاند که در حوزههاي مختلف، آثار برجستهاي از خود به يادگار بگذارند. او تاکيد ميکند: آثار استاد زرينکوب جزء پرمراجعهترين آثار در ميان اهل دانش و محققان کشور است، و نه تنها پژوهشگران در رشته ادبيات، بلکه تاريخپژوهان و محققان رشتههاي گوناگون معارف اسلامي نيز همواره نيازمند مراجعه به آثار استاد هستند. صدرينيا با اشاره به نحوه آشنايي خود با استاد و ويژگيهاي شخصيتي و وارستگي اخلاقي او ميگويد: پيش از ورود به دانشگاه برخي از آثار استاد را خوانده بودم، اما آشنايي روياروي بنده با استاد بعد از ورود به دانشکده ادبيات دانشگاه تهران ممکن شد. او ميافزايد: استاد زرينکوب مدير گروه ما بودند اما غالبا معاون ايشان به امور جاري گروه رسيدگي ميکرد و ايشان در اتاق خودشان در ضلع جنوب غربي دانشکده و دور از محل گروه ادبيات به مطالعه و تحقيق ميپرداختند، به همين جهت کمتر در حوالي گروه ديده ميشدند. در سال اول گاهي استاد را در راهرو گروه ادبيات ميديدم و سلامي ميدادم و ميگذشتم، اما در سال دوم بود که با جسارت خاص آن ايام براي اعتراض به برخي برنامههاي گروه به اتاق ايشان رفتم و بدين ترتيب براي نخستينبار با استاد همکلام شدم و بدين ترتيب آشنايي حضوريام با استاد زرينکوب رقم خورد. صدرينيا ادامه ميدهد: با جسارت و خامي جواني نزد استاد رفتم و اولين انتقادم را مطرح کرد و گفتم: «بعضي اساتيد که سر کلاس ما ميآيند به اندازه ما سواد ندارند، چرا چنين افرادي را سر کلاس ميفرستيد؟» استاد نه تنها از اعتراض گستاخانه من ناراحت نشدند بلکه با واقعبيني نقد مرا پذيرفتند و گفتند: «حق با شماست و من بسيار متاسفم ولي چارهاي نداريم، دانشگاه بعضيها را که شايستگي لازم را نداشتهاند استخدام کرده و به گروه فرستاده است و ما ناچار هستيم تدريس بعضي درسها را به آنها واگذار کنيم». لحن محبتآميز و همدلانه استاد بر جسارتم افزود و دومين اعتراضم را مطرح کردم و گفتم: «برنامه کلاسهاي ما خوب تنظيم نشده و ما بين کلاسها چند ساعتي را بيکار هستيم و وقتمان تلف ميشود!» استاد به آرامي و مهرباني پاسخ دادند: «عامدانه اين کار را کردهايم تا دانشجو از اين فرصت استفاده کند و وقتش را صرف مطالعه در کتابخانه کند». او ميگويد: همين جا متوجه نابجايي اعتراض خود و استواري منطق نهفته در سخن استاد شدم و از اينکه چنين اعتراض نسنجيدهاي را مطرح کرده بودم احساس شرم کردم. عضو هيئت علمي دانشگاه تبريز بيان ميکند: استاد برنامه ويژهاي براي ايجاد تحول در آموزش گروه ادبيات داشتند و زماني که دانشجوي استاد زرينکوب شدم، وي مدير گروه ادبيات دانشگاه تهران بود و براي دوره ليسانس ما سه گرايش (ادبيات ايران پيش از اسلام، ادبيات دوره اسلامي و ادبيات معاصر وجهان) در برنامه تعريف کرده بودند که همکلاسيهاي ما موظف بودند پس از گذراندن درسهاي اصلي و پايه، يکي از اين سه گرايش را انتخاب کنند. او با تاکيد بر اينکه تعميق آشنايي من با استاد مربوط به دوره فوق ليسانس و خاصه درس مثنوي بود، ميگويد: استاد در اين دوره به دانشکده نميآمدند و ما به منزل ايشان ميرفتيم. ايشان منزل سابق خود را به کتابخانه تبديل کرده بودند و کلاس در همانجا تشکيل ميشد. البته بعدها اين افتخار نصيبم شده بود که گاهي براي ملاقات استاد به آپارتمان محل اقامتشان بروم. البته اين افتخار را نيز داشتم که در دوره دکتري به عنوان استاد مشاور رسالهام از محضر استاد بهرهمند شوم. صدرينيا اظهار ميکند: متانت توام با عطوفت و مهرباني ويژگي بارز استاد زرينکوب بود و تلاش شگفتانگيز و حافظه بسيار عجيب ايشان نيز بسيار حيرتآور بود، بدين جهت روزي از استاد پرسيدم: «شما چگونه اين همه مطالب را در مورد مطالب مينويسيد، آيا فيشبرداري ميکنيد؟» ايشان پاسخ دادند: «حافظهام بد نيست و مطلبي را که ۴۰ سال پيش خواندهام غالبا به خاطر دارم که در کدام صفحات کتاب بوده است، ابتدا مطلب را مينويسم و سپس به کمک حافظه ارجاع ميدهم». او در ادامه به تلاش و پشتکار بيوقفه و مداومت استاد زرين کوب در مطالعه اشاره ميکند و ميافزايد: هر وقت که براي ديدارشان ميرفتيم، يا مشغول خواندن بودند يا نوشتن؛ اين درحالي بود که گرفتار انواع بيماريها بودند و در اين رابطه ميگفتند «من کلکسيون امراض هستم». استاد در طول شبانهروز حدود ۱۶ تا ۱۸ ساعت مشغول مطالعه و نوشتن بودند. آثار گرانقدري که از ايشان به يادگار مانده در نتيجه همين مداومتها و تلاشهاست. صدرينيا در بخش ديگري از سخنانش به بيان خاطرهاي از استاد ميپردازد و ميگويد: سال ۷۵ بود که براي تعيين تاريخ دفاعيه خود نزد استاد رفتم و متوجه شدم که استاد براي معالجه عازم خارج از کشور هستند، موضوع را با استاد در ميان گذاشتم و ايشان گفتند که معلوم نيست دوباره بازگردم يا نه؛ نميخواهم کار شما به تاخير بيافتد، از اين رو نامهاي به استاد راهنماي رسالهام، استاد شفيعي کدکني نوشتند و ضمن اشاره به اينکه براي معالجه دل و ديده عازم خارج از کشور هستند، از ايشان خواستند تا در اين مورد نيز مثل موارد ديگر به هر نحوي که صلاح ديدند از جانب ايشان عمل کنند تا کار دفاعيه به تاخير نيافتد. من اين نامه را به عنوان يادگار ارجمندي از آن استاد بزرگ هنوز هم نزد خود دارم. او به تلخيها و شيرينيهاي زندگي استاد زرينکوب اشاره ميکند و ميافزايد: دکتر زرينکوب برادران خود را که کوچکتر از خودش بودند خيلي زود از دست دادند. استاد برادرانش را بسيار دوست ميداشت و براي آنها در حکم پدر بود. از طرفي هم استاد زرينکوب همسر بسيار خوبي داشتند که همدل و همراه وي بودند؛ «دکتر قمر آريان» همسر استاد زرين کوب بودند که خود را وقف آسايش استاد کرده بود و داشتن چنين همسري يکي از خوشبختيهاي استاد بود. شاگرد زرينکوب ميگويد: استاد با اينکه در حوزه سياست حضوري نداشتند اما جوهره آثار و انديشه ايشان معطوف به ايجاد يک جامعه انساني به دور از ستم و بيعدالتي و مبتني بر مدارا و مهرباني است، اين تمايل را در کتاب «پير گنجه در جستوجوي ناکجا آباد» ميتوان ديد. صدرينيا در پايان تاکيد ميکند: استاد زرينکوب از جمله شخصيتهايي بود که بايد او را شناخت و آثارش را مورد مطالعه و بررسي قرار داد. تلاش بيوقفه و رفتار بزرگوارانه از جمله ويژگيهاي يک انسان متعالي است که ميتواند به عنوان سرمشقي براي انسانهاي جوياي علم باشد. *** عبدالحسين زرينکوب، تاريخنگار، اديب، مترجم و نويسنده مشهور کشورمان است که در ۲۷ اسفند سال ۱۳۰۱ در بروجرد زاده شد و در ۲۴ شهريور ۱۳۷۸ در ۷۷سالگي به رحمت ايزدي پيوست. زرينکوب در حوزههاي متنوعي از جمله تصوف و عرفان آثار گوناگوني خلق کرده است. او دلبستگي ويژهاي به مولانا جلالالدين محمد بلخي داشت و چند کتاب درباره اين شاعر نوشته که کتابهاي «سر ني»، «بحري در کوزه»، «پلّه پلّه تاملاقات خدا» و «نردبان شکسته» از آن جمله است. در حوزه عرفان و تصوف نيز آثاري نظير جستوجو در تصوف ايران، دنباله جستوجو در تصوف، ارزش ميراث صوفيه، فرار از مدرسه، شعله طور و... را دارد. زرينکوب در حوزه تاريخ نيز کارهايي دارد که تاريخ مردم ايران در سه جلد، تاريخ ايران بعد از اسلام، تاريخ در ترازو، کارنامه اسلام و بامداد اسلام از جمله آن است. او در ساحت ادبپژوهي و نقد ادبي نيز آثار بسياري را نوشته که از جمله آنها به نقد ادبي، با کاروان حله، از کوچه رندان، سير تحول شعر فارسي و... ميتوان اشاره کرد.