یک کتاب خوب/ «آبنبات هلدار» بخوانید و بخندید
باشگاه خبرنگاران/ ايام نوروز يکي از بهترين فرصت ها براي مطالعه کتاب هايي است که تا به حال آنها را نخوانده ايد يا دوست داريد بخوانيد. باشگاه خبرنگاران جوان در اين گزارش شما را با يکي از فروش ترين کتاب هاي طنز آشنا مي کند تا سال نو را با خنده شروع کنيد. کتاب «آبنبات هلدار» به قلم زيبا و طنز مهرداد صدقي است. اين کتاب در شهريور ۱۳۹۵ و در ۴۱۱ صفحه و با قيمت ۲۹ هزار تومان توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسيده و از فروش ترين کتاب هاي طنز انتشارات سوره مهر بوده است. درباره کتاب: «آبنبات هلدار» داستان طنزي است از زبان يک کودک بجنوردي؛ برادر اين کودک قرار است به جبهه برود. محسن، راوي داستان، فرزند آخر يک خانوادة پنجنفري است. آنها همراه مادربزرگشان در يکي از محلههاي قديم بجنورد زندگي ميکنند. فضاي داستان سرتاسر ماجراهاي خندهدار و حيرتآور است؛ ماجراهايي که محسن آنها را ايجاد ميکند. يکي از نقاط قوّت کتاب توانايي نويسنده در نشاندادن فضاي پشت جبههها است. نويسنده نشان ميدهد که چگونه مردم در اين فضا زندگي روزمره خود را ميگذراندند و سرگرميهاي خاص خود را داشتند. در اين داستان، نويسنده نشان ميدهد در سالهايي که به ظاهر براي بسياري يادآور روزهاي جنگ است، بخش عمدهاي از مردم ايران زندگي شاد و پرماجرايي داشتند. زندگي همراه با خنده و سرزندگي. اين کتاب، براي کساني که از روزگار دهه 1360 خاطرات نوستالژيک دارند، براي نسل امروز هم، که دوستدار موقعيتهاي طنز کميکاند، حرفهاي زيادي براي گفتن دارد. محسن، قهرمان داستان، از روزگاري ميگويد که مردم با مسائل ساده شاديهاي بزرگي ميآفريدند، مثلِ اولين تجربه رفتن به سينما؛ ديدن اولين تلويزيون رنگي؛ تجربه حضور نخستين خوراکيهاي لوکس در خانه مردم. انجامدادن کارهاي ساده براي محسن به ماجراجوييهايي تبديل ميشود که کمتر از هفتخوان رستم نيست؛ کارهايي مثل رفتن به مدرسه و پخش آش نذري يا پخشِ کارت عروسي براي محسن ماجراهايي را رقم ميزند که هر يک براي خواننده کتاب دنيايي است پر از خنده و نشاط. خلاصه اينکه براي کساني که دوستدار يادآوري روزهاي پرخاطره همراه با خنديدناند اين کتاب حرفهاي بسياري براي گفتن دارد ... در بخشي از کتاب مي خوانيم: عمه بتول، که شاباش را ريخت روي عروس و داماد، گريهکنان گفت: «قربانشان برم! چي به همم ميآن.» هيچ يک از بچهها به عروس و داماد نگاه نکردند که آيا به هم ميآيند يا نه؛ چون همه مشغول جمع کردن پول بودند. حميد، مثل ژان والژان، پايش را گذاشت روي يکي از پولها تا نتوانم آن را بردارم. خم شديم، کلههايمان خورد به همديگر و براي اينکه شاخ درنياوريم، زود تُف کرديم. هرچند حميد آن را برداشت، باز هم من بيشتر پول جمع کرده بودم؛ شانزده تومان و پنزار. با آن پول ميشد يک ساندويج کالباس با نوشابه، يک بستني، يک ليوان تخمه و يک آدامس بخرم. حميد دوازده تومان جمع کرده بود. سعيد بيست پنزار، و فرهاد پونزِهزار، فرهاد در يک اقدام خودشيرينکني، پولش را برد داد به عروس و داماد. توي دلم گفتم: «چي غلطا»، ولي محمد که از اين حرکت خوشش آمده بود، يک ده توماني به او داد. بلافاصله من و حميد هم پولمان را به محمد داديم؛ اما چون خبري از پاداش نشد، در همان شلوغي، با التماس مجبورش کرديم پولمان را پس بدهد. کتاب صوتي « آبنبات هلدار» با صدا و روايت ميرطاهر مظلومي در دسترس علاقه مندان قرار دارد. اگر امکان مطالعه کتاب را نداريد مي توانيد کتاب گوياي آن را در ماشين و به همراه خانواده گوش کنيد و از داستان هاي زيباي آن لذت ببريد.