مجله ديجي کالا/ همه ما ميدانيم «شرلوک هلمز» يک کارآگاه خيالي است که به تيزهوشي و جسارت در داستانهايش معروف است. در واقع او شخصيتي منطقي دارد که به باهوشي و دقت شهرت پيدا کرده است.
خواندن چند پاراگراف اول از کتاب چطور مثل شرلوک هلمز فکر کنيم باعث ميشود تا اين کتاب را زمين نگذاريد. زيرا در اين کتاب ديگر خبري از آن کارآگاه عبوس و خشک و جدي نيست که هميشه در پي مقابله با جرم و جنايت است و با کارآگاهي بامزه و باحال روبرو و با افکار او آشنا ميشويد. اگر از آقاي کارآگاه خوشتان آمده و احساس ميکنيد شخصيتتان به شخصيت شرلوک هلمز نزديک است يا اگر دوست داريد با افکار او آشنا شويد و مهارتهاي فکري او را در خودتان پرورش دهيد، کتاب چطور مثل شرلوک هلمز فکر کنيم را به شما توصيه ميکنيم.
براي اينکه مطالعه اين کتاب برايتان مفيد باشد لازم نيست حتما کارآگاهي سرد و خشک باشيد يا در آينده به مبارزه با جرم و جنايت برويد. ميتوانيد با مطالعه اين کتاب مهارتها و ويژگي هاي شرلوک هلمز را آموزش ببينيد. باهوشي، چالاکي، ذهن فعال و زيرکي اين کارآگاه ببه در همه ميخورد.
در بخشي از کتاب چطور مثل شرلوک هلمز فکر کنيم ميخوانيم:
«شرلوک عزيز ما در طول سالها به عنوان يک ماشين بياحساس و ضداجتماع که غرورش سر به فلک ميگذاشت شهرت يافته است. چنين توصيفي آنقدرها غيرمنصفانه نيست. حتي واتسون وفادار (يک بار که عصباني شده بود) او را “مغزي بدون قلب و مردي که به همان اندازه که از هوش سرشاري برخوردار است، از همدردي انساني بيبهره است” توصيف کرد.
واتسون بعدها که حالش کمي بهتر شد او را “بهترين و عاقلترين مردي که تا به حال شناختهام” خواند. حقيقت اين است که هولمز جايي بين اين دو توصيف قرار ميگيرد. دنياي روزمره و عادي حوصلهاش را سر ميبرد و همين باعث ميشد سرد، بيعلاقه و حتي سنگدل به نظر برسد. اين يکي از تاثيرات جانبي و ناخوشايند جستجوي مداوم وي براي يافتن هيجان، اتفاقات غيرعادي و مشکلاتي بود که تنها ميتوانست به دست ذهن تواناي او حل شود. هولمز در داستان “اتود درقرمز لاکي” ميگويد: «واتسون عزيزم، ميدونم که تو در علاقهي من به چيزهاي عجيب و غريب و خارج از چارچوب متعارف و همين طور يکنواختي و ملال زندگي روزمره شريک هستي.» چيزي که باعث ميشد شرلوک هولمز مرتب در تلاش باشد و گاهي تن به موقعيتهاي خطرناک بدهد و درگير دورههاي تيرهي افسردگي شود، همين علاقهي او به کنار زدن تارهاي روزمرگي از زندگياش بود».
بازار