خراسان/ «عبور از خود، از سرگذشت» نام کتاب تازه محمود دولتآبادي، نويسنده معاصر است که اين روزها به چاپ دوم رسيده است. اين کتاب داراي شش فصل است که به بيان حالات شخصي، نکتههايي درباره ادبيات، نويسندگي و روزگار زندان در دوران قبل از انقلاب ميپردازد. «عبور از خود» ده سال صبر کرد تا توانست از سد مميزي عبور کند و به دست مخاطب برسد. در ادامه به چند اشکال اين کتاب اشاره ميکنيم.
در بابِ «گفتانوشت»
قاعده اين است که وقتي مصاحبهاي مکتوب ميشود از اصول نوشتاري پيروي کند و زبان گفتار به متن تبديل شود. در فصل «گفتانوشت» که متن مصاحبه دولتآبادي با جمعي از دوستداران ادبيات است، گفتار عينا به نوشتار تبديل شده است و خواننده در مواردي با اشکال مواجه ميشود. براي نمونه در جايي از اين فصل ميخوانيم: «هنوز هم معتقدم که تا اين مقوله هم آزمايش بشود ازش دست برنبايد بداريم». اين اشکالات حتي اگر خود آقاي دولتآبادي نخواسته باشد در متن مصاحبه دست برده شود، باز هم قابل توجيه نيست. ما که خاطره خواندن «کليدر» و «جاي خالي سلوچ» را در ذهن داريم و صلابت قلم فاخر ايشان را چشيدهايم، انتظار داريم که نثر ديگر آثار هم به همان آراستگي باشد.
تکرارهاي نامفهومِ دردسرساز
بعضي از اشارههاي کتاب مانند يک دوره انتخاباتي يا زلزلهاي در سال 69 براي مخاطبي که اثر او را بعد از 10 سال ميخواند، نامفهوم است. به ويژه اگر آن دوران را درک نکرده باشد. بخشي از اين مسئله به تاخير طولاني در چاپ کتاب برميگردد و بخشي ديگر متوجه خود نويسنده است که بايد اشارهاي دقيق به اين وقايع ميکرد. همچنين در بخشي از گفت و گو ي مکتوب شده، دولتآبادي براي خوانندگان، شعر و داستان جوانان خوشذوق را ميخواند و در ادامه به نقد آنها ميپردازد اما مخاطبي که امروز کتاب را به دست گرفته است، متوجه نميشود نويسنده از کدام شعر و داستان ميگويد. کاش اين بخشهاي مرتبط با شعر و داستان مذکور حذف ميشد يا اين که متن اثر هم در کتاب ميآمد.
نويسنده: الهه آرانيان
بازار