آخرين خبر/ من بدين خوبي و زيبايي نديدم روي را
وين دلاويزي و دلبندي نباشد موي را
روي اگر پنهان کند سنگين دل سيمين بدن
مشک غمازست نتواند نهفتن بوي را
اي موافق صورت و معني که تا چشم من است
از تو زيباتر نديدم روي و خوشتر خوي را
گر به سر ميگردم از بيچارگي عيبم مکن
چون تو چوگان ميزني جرمي نباشد گوي را
هر که را وقتي دمي بودست و دردي سوختهست
دوست دارد ناله مستان و هاياهوي را
ما ملامت را به جان جوييم در بازار عشق
کنج خلوت پارسايان سلامت جوي را
بوستان را هيچ ديگر در نميبايد به حسن
بلکه سروي چون تو ميبايد کنار جوي را
اي گل خوش بوي اگر صد قرن بازآيد بهار
مثل من ديگر نبيني بلبل خوشگوي را
سعديا گر بوسه بر دستش نميياري نهاد
چاره آن دانم که در پايش بمالي روي را
سعدي
بازار