رضا امیرخانی: «مدیر مدرسه» برام داستان جذابی نبود!
خبرگزاري کتاب ايران/ رضا اميرخاني با حضور در نمايشگاه کتاب، به غرفه نشر افق رفت و ضمن امضاي آثارش براي مخاطبان به گپوگفت صميمانه با آنها پرداخت. بعد از اين مراسم که به خاطر استقبال مخاطبان، يک ساعت بيشتر از زمان مورد نظر طول کشيد، اين گفتو گو انجام شد که در پي ميآيد؛ نمايشگاه کتاب براي نويسندهاي مثل شما چه ويژگي دارد؟ فرصت بسيار مغتنمي است تا با نظر بيواسطه مخاطبانم در فضاي واقعي روبهرو شوم. امروز فضاي مجازي به من فرصت ميدهد تا بسيار سريع و با فاصله کم با نظر مخاطبان روبهرو شوم. پيشتر و در زماني که اولين کتابم را نوشتم، بايد منتظر ميماندم تا پستچي نامهها را به انتشاراتي کتابم برساند و معمولا چند ماه يکبار ميرفتم نامهها را ميگرفتم و از نظرات مخاطبان آگاه ميشدم. شبکههاي مجازي يک فرصت جديد است. اما خود اين شبکهها به دليل ويژگي اين فضا، گاهي پيام به درستي به مخاطب نميرسد. فضاي واقعي و رو در رو بهترين فرصت براي يک نويسنده است تا از نظرات واقعي مخاطبانش آگاه شود. جايزه جلال آل احمد براي آخرين رمان شما چه تبعاتي در پي داشت؟ فکر ميکنم حدود شانزده سال، هيچ يک از کتابهاي من جايزه رسمي نگرفت. در آن دوره خيلي ناراحت نبودم، طبيعي است که از گرفتن جايزه هم خيلي نميتوانم خوشحال باشم. جايزه يک اتفاق است خارج از کار نوشتن. گاهي وقتها ميرسد و گاهي هم نميرسد. اما به گمان من، يکي از مهمترين ويژگيهاي جايزه جلال در اين دوره که بايد آن را به فال نيک گرفت و به پايداري آن کمک کرد، شفافيت نام داوران است. اين که اسامي داوران در اين دوره اعلام شد، مهمترين ويژگي اين جايزه دولتي است که اين دوره را از دورههاي پيش متفاوت ميکند. همهمان بايد مراقب باشيم که اين ويژگي از بين نرود. آيا جلال آل احمد از نويسندگان محبوب شماست؟ واقعيت اين است که من از داستانهاي جلال زياد نياموختم. يعني «مدير مدرسه» برام داستان جذابي نبود. شايد تکداستانهايي مانند«گلدسته و فلک » برايم خيلي اهميت داشته در دورهاي که جلال آل احمد را ميخواندم. اما نکتهاي که در جلال براي من خيلي مهم است، نگاه جلال است. جلال سعي ميکرد که نگاهش شفاف و در عين حال منعطف باشد. نکته ديگر اين بود که جلال هر صبح که بيدار ميشد ميتوانست به ديروز خودش نقد کند. و اين به نظر من، مهمترين ويژگي يک روشنفکر واقعي است. از اين منظر، نگاه جلال براي من ارزشمندتر از قلم و موضوع نوشتههاش است. از نويسندگان ايراني چه کساني بودند که شما از نوشتن و ادبياتشان تاثير گرفتهايد؟ جايي گفتهام ما همه از فرزندان زيادي جلال هستيم. بدون شک، جلال به لحاظ نگاه، از موثرترين نويسندگان معاصر است. و به لحاظ ادبيات و فن نويسندگي؟ به لحاظ فن نويسندگي از نويسندگان ايراني، چيز زيادي در ذهنم نيست. وضعيت انتشار داستان و شعر ايراني به وضعيت دهشتناکي رسيده است. آمار تيراژ کتابها در بسياري از موارد به 500 نسخه و گاهي حتي به 350 نسخه هم رسيده است. همين چند سال پيش، حداقل تيراژ کتاب، هزار و پانصد نسخه بود. به نظر شما، راهکاري براي برون رفت از اين وضعيت وجود دارد؟ قسمتي از اين اتفاق بد، باعث رقابت بيشتر ناشرها ميشود. شما در اين فضا رقابت ميبينيد؟ الان نيست. ولي اين رقابت پيش ميآيد. گراني و کمبود منابع اوليه مثل کاغذ، قطعا باعث رکود صنعت نشر ميشود و اين نکته، بسيار منفي است. اما در همين نکته منفي يک قسمت درخشان وجود دارد؛ اگر اين منابع در دوره کمبود به شکل عادلانه تقسيم شوند، رقابت جديتري شکل ميگيرد و در رقابت جديتر، تعداد عناوين کتاب در کشور کاهش پيدا ميکند. اگر تعداد عناوين کاهش پيدا کند، انتشار کتاب من، مشکلتر ميشود. اگر انتشار کتابم مشکلتر شود، من سعي ميکنم کتاب بهتري بنويسم. کتاب 300 نسخهاي نبايد چاپ شود. واقعا نبايد چاپ شود. اين ديگر کتاب نيست. وقتي در تلگرام، طرف هزار تا مخاطب دارد. چه کتاب خوبي در نمايشگاه ديديد که پيشنهاد ميديد؟ کتابي که من در نمايشگاه ديدم و مدتي است که مشغول معرفي آن هستم از پيش از عيد تا به حال، در نشر مولي منتشر شده و کتاب «گاه ناچيزي مرگ» نوشته محمد حسن الوان و ترجمه آقاي الهياري است. به نظر من، جزء رمانهاي خيلي خوب است و اين رمان توانسته زندگي عارف مشهور، ابن عربي را به زباني همگاني روايت کند و در عين حال به ما آن جمله درخشان شمس را يادآوري کند که گفت؛ « ابن عربي چندان اهل متابعت نبود.» اين نکته را به بهترين شکل ميتوان در اين کتاب نوشيد و لمس کرد و لذت برد. به چه غرفههايي سر زديد و چه نگاهي به نمايشگاه امسال داريد؟ به عمده غرفهها را معمولا سر ميزنم. امسال اتفاقي که افتاده اين است که به نظرم فروش کتاب پايينتر است. شايد ارقام چيز ديگري بگويند، اما بالاتر رفتن قيمت پشت جلد کتابها به معناي بالاتر رفتن فروش نيست. و چه کاري در دست نوشتن داريد؟ مشغول نوشتن سفرنامهاي هستم که برگرفته از دو سفر به کره شمالي است.