دو خط کتاب/ باز هم نمیدانم کی به شما میرسم!
آخرين خبر/ محبوبام! من همهي پلهها را شمردهام. اما باز هم نميدانم کي به شما ميرسم. عاشقي ساده لوحم. تا چند وقت پيش خيال ميکردم نسيمها، بازدم نفس فرشتهها هستند و زنبورها شوهر پروانههايند. در گذشته شبها مرا بيدار ميکردند، در بيداري نميدانم سرم را کجا بگذارم. سرم را روي هر چه ميگذارم خوابم نميبرد، مگر ياد شما. محمد صالح علا دست بردن زير لباس سيب