لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد!http://akhr.ir/5438580
۵۳۰
۱
فرهيختگان/ يادم ميآيد هر وقت خانه مادربزرگ جمع ميشديم، يکي از تفريحاتمان اين بود که همه روي تخت توي حياط جمع بشويم و پدربزرگ برايمان کتاب بخواند، از قصههاي پهلوانان ايراني تا عروسيهايي که هفت شبانهروز طول ميکشيد و ما هم براي خودمان درحال رويابافي و خودمان را جاي شخصيتهاي مختلف قصهها ميگذاشتيم و اين رويا تا چند روز همراهمان بود و خاطرمان را شيرين ميکرد. الان اما داستان متفاوت شده است، برادرزادهام را که براي خريد کتاب به کتابفروشي ميبرم، بهجاي کتابهاي ايراني، ترجيحش به خريد کتابهاي ترجمه است که همهجا عکسهايش را ديده و قهرمانها برايش آشنا هستند، مطمئنا انتخاب بچههاي اين دوره و زمانه جبري است که به آنها تحميل شده است. انتخاب ديگري ندارند چون نه تنوع کتابهاي تاليفي زياد است و نه تعداد آنها و نه حتي جذابيتي دارد. اما کتابهاي ترجمه آنقدر با رنگ و لعاب و به تعداد زياد منتشر ميشود که کودک مجبور است آن انتخاب را داشته باشد. حتي اگر بگوييم تعداد کتابهاي تاليفي از ترجمه زيادتر است اما آنقدر کيفيتهاي پاييني دارند که ناخودآگاه مخاطب را بهسمت کتابهاي ترجمه ميبرد. در اين گزارش، به آمار نشر کتابهاي کودک از سال 95 تا خرداد 98 پرداختيم و بين کتابهاي تاليفي و ترجمه مقايسهاي داشتيم. همچنين دليل اينکه چرا ناشران بهسمت کتابهاي ترجمه ميروند هم بررسي کردهايم.
آمارهاي خانه کتاب
طبق آمار در سال 95 تعداد کتابهاي ترجمه به نسبت کتابهاي تاليفي کمتر بوده است، اما در سال 96 و 97 و بعد هم 98، رشد کتابهاي ترجمه را شاهد هستيم. در سال 95، تعداد کل کتابهاي کودک، 12881 عنوان است و تعداد کتابهاي تاليفي، 8124 عنوان و تعداد کتابهاي ترجمه، 4757 عنوان بوده است. درست است که ترجمه تعداد کمتري دارد اما باز هم به نسبت کل کتابهاي منتشر شده در اين حوزه، تعداد زيادي کتاب ترجمه داريم. در سال 96 تعداد کل کتابها، 14958 عنوان است که از اين تعداد سهم کتابهاي تاليفي، 8283 عنوان است که در مقايسه با سال 95 حدود 159 عنوان کتاب رشد داشته است؛ اما در کتابهاي ترجمه تعداد عناوين رشد عجيب و غريبي پيدا کرده است و تقريبا دو هزار عنوان کتاب به تعداد کتابهاي ترجمه اضافه شده است. در سال 97 آمار تقريبا مانند سال 96 است و تعداد کل کتابهاي کودک 13305 عنوان بوده است، اما نکته سال 97 اين است که تعداد کتابهاي ترجمه از تاليفي پيشي گرفته و به 7994 عنوان رسيده و تعداد کتابهاي تاليفي نيز به 5311 عنوان رسيده است.
درصدهاي آمار از سال 95 تا 97
با بررسي آمارهاي جدول، ميتوانيم بهنتايج زير برسيم.
تعداد کتابهاي ترجمه از سال 96 به 95 تا 40 درصد افزايش داشته است. تعداد کتابهاي ترجمه از سال 97 به نسبت سال 96، 20 درصد افزايش داشته است. اين آمار همچنين نشان ميدهد، تعداد کتابهاي تاليفي از سال 95 به 96، فقط دو درصد افزايش داشته است. مقايسه انتشار کتابهاي تاليفي در فاصله سال 97 به 96 حدود 36 درصد کاهش
داشته است.
پيشبينيها براي انتهاي سال 98 چه ميگويد؟
با نگاهي به آماري که براي سه ماه اول سال 98 اعلام شده است، اگر به همين ميزان در 9 ماه باقيمانده سال آمار را تعميم دهيم، پيشبيني ميشود که تا آخر سال 98، 5330 کتاب ترجمه و 3650 کتاب تاليفي خواهيم داشت. با اين احتساب ميتوانيم بگوييم که در انتهاي سال 98، 11درصد افزايش کتاب در حوزه ترجمه و 55 درصد کاهش چاپ کتابهاي تاليفي در حوزه کودک را خواهيم داشت که اين مساله خودش ميتواند زنگ خطري براي حوزه کودک باشد که ما در عرصه نشر آن را جدي نميگيريم.
چرا ناشران بهسمت کتابهاي ترجمه ميروند؟
اين روزها با نگاهي کوتاه به بازار نشر متوجه ميشويم کتابهاي ترجمه در بازار زياد است. معمولا ناشران با رفتن سراغ ترجمه يک اثر موفق خارجي، سعي دارند ريسک سرمايهگذاري براي انتشار کتاب را کم کنند. چه قبول کنيم و چه نه، اين تصور بين ناشران وجود دارد که سرمايهگذاري روي يک اثر تجربه پس داده و موفق، بهتر از آثار تاليفي نويسندگان ايراني است. يکي ديگر از دلايلي که ناشران ايراني سراغ کتابهاي ترجمه شده ميروند، تامين هزينههاي گرافيکي يک اثر تاليفي است. جلد بهعنوان يکي از بخشهاي مهم گرافيک يک کتاب است که براي حوزه کودک و نوجوان از اهميت زيادي برخوردار است و نقش مهمي در جذب مخاطب دارد. در بيشتر کتابهاي ترجمه اين اتفاق قبلا رخ داده و فقط کافي است نوشتههاي فارسي جاي نوشتههاي خارجي را روي جلد بگيرند. يک نفر آشنا به نرمافزار فتوشاپ بهسادگي و با هزينهاي محدود اين کار را براي ناشران انجام ميدهد و نيازي به پرداخت هزينه طراح نيست.
نکته بعدي حذف تصويرگر است، ناشر ميتواند بهجاي پرداخت دستمزد به تصويرگر يا گرافيست، کتاب خارجي را روي دستگاه اسکن قرار دهد و تکتک صفحات آن را براي کتاب ترجمه شده بازيابي کند. درواقع کتابهاي ترجمه اين فرصت را براي ناشر فراهم ميکنند که با پرداخت دستمزد اندکي براي ويرايش عکسها، کتابي با گرافيک و تصاوير زيبا براي مخاطبان فارسيزبان آماده کند. ناشران کمي را در ايران ميشناسيم که کتابهاي تاليفي چند قسمتي براي کودکان داشته باشند، کاري که باعث ميشود کودک باز هم بخواهد، بقيه قسمتهاي کتاب را بخواند و برايش جذاب باشد، اما اين اتفاق نميافتد و معمولا نويسندگان ايراني داستانهاي تکقسمتي مينويسند، درحاليکه ميان آثار خارجي ميتوان انواع مجموعهداستانها را پيدا کرد. مجموعهها اين حسن را دارند که وقتي بچهها جلد اول يا دوم را بخرند، فروش جلدهاي بعدي تضمين ميشود.
با نگاه به کتابهاي خارجي ميتوان متوجه شد تصويرگران آنها از همه نوع قالب تصويري براي جذب کودک استفاده ميکنند، استفاده از تصويرگريهاي سياه و سفيد در کشور ما خيلي مرسوم نشده، درحاليکه کتابهاي خارجي معمولا از تصاوير خطي و سياه و سفيد برخوردار هستند و هزينه چاپشان زياد نيست. گاهي هم ناشر ميتواند بدون دردسر يا بحث و مجادله با تصويرگر، تصاوير رنگي کتابهاي خارجي را به تصاوير سياه و سفيد يا تکرنگ بدل کند و هزينه چاپ را کاهش دهد. اما ما براي جذب کودکان، فقط سعي ميکنيم که کارهاي تصويري را بهصورت رنگي انجام دهيم که همين مساله هزينه چاپ را افزايش ميدهد.
يکي از ناشران که سالهاست در عرصه کتاب کودک زحمت ميکشد و کتاب تاليف ميکند و براي اين کار هزينههاي زيادي هم متحمل ميشود، ميگويد: «ببينيد کار تاليف زحمت دارد، هزينه دارد، ناشر بايد براي فروش کتاب زحمت بکشد، اما در کتاب ترجمه هيچکدام از اين هزينهها انجام نميشود و کتاب قبلا در عرصه جهاني فروش داشته و فروش کتاب در ايران هم حتما تضمين شده است و ديگر لازم نيست براي فروش کتاب زحمت بکشند. براي اينکه يک کتاب منتشر شود، ناشر بايد مدت زمان زيادي را براي گفتوگو با نويسنده، تصويرگر و خيلي مسائل ديگر بگذارد، اما در کتابهاي ترجمه اين اتفاقها و به قول معروف، پروسههاي طولاني حذف ميشود و ناشر با خيال راحت کتاب را ترجمه و روانه بازار نشر ميکند.
در تمامي دنيا، بحث کپيرايت وجود دارد و ناشران حقالتاليف ميپردازند. در کشورمان درست است که اين مساله را نداريم اما خيلي از ناشران با همان قانون کپيرايت داخلي بهسمت ترجمه کتابهاي خارجي ميروند و با نويسنده يا ناشر وارد مذاکره ميشوند اما خيليهاي ديگر هستند که اصلا اين مساله برايشان مهم نيست. بدون حقالتاليف کتابها را ترجمه ميکنند و براي ترجمه هم حقالزحمه آنچناني نميدهند، چون معمولا مترجمان تازهکار را پيدا ميکنند و آن را به چاپ ميرسانند.
مصطفي رحماندوست، شاعر و نويسندهاي که سالهاست براي کودکان مينويسد درباره اين مسائل و ترجمه کتابهاي کودک و نوجوان ميگويد: «ترجمه در کشور ما حساب و کتاب خاصي ندارد. ناشر ميخواهد هزينه کمتري پرداخت کند، ترجمه چاپ ميکند؛ يا مترجم اتفاقي کتابي به دستش ميرسد و آن را ترجمه ميکند. کمتر پيش ميآيد که مترجم، خيلي دقيق يک کتاب خوب را جستوجو کند. پس مجبور هستند از فلان دوست در فلان شهر خارجي بخواهند تا برايشان کتابي خريداري کند. کتاب وقتي براي کودک جذاب ميشود که در درجه اول بچه را از بچگياش دور کند، بين او و شلوغکاري فاصله بيندازد و او را در گوشهاي بنشاند. کتاب بايد آنقدر جاذبه داشته باشد تا کودک را سرگرم کند.»
ترجمههايي بيکيفيت بهخاطر نگاه نادرست
حتي اگر اين همه کتاب ترجمه کودک در کشور را بپذيريم، اما نکتههايي وجود دارد که نميتوان بهراحتي از کنارشان گذشت. خيليها فکر ميکنند ترجمه کتاب کودک، راحت و ساده است، براي همين کتابها را بهدست هر مترجمي ميسپارند و با اين عنوان که خب ترجمه کتاب کودک که کاري ندارد، خودشان را راحت ميکنند! در بسياري از موارد افراد غيرمتخصص با دانش ضعيف زباني اقدام به ترجمه کتاب براي کودکان ميکنند. درحاليکه توليد کتاب براي کودکان بهعنوان يک علم در دنيا مطرح است و مطمئنا بايد هزينههاي زيادي صرف توليد محتواي فرهنگي براي کودکان شود.
در حوزه ادبيات کودک، کتابهايي هميشه در صدر پرفروشها هستند که نويسنده، از دنياي خود کودکان براي آنها مينويسد. کسي که در حوزه توليد محتوا براي کودک فعاليت ميکند بايد توانايي همزبان شدن با کودکان را داشته باشد. ترجمه کتاب کودک مبتنيبر اين نگاه که فلان کتاب توانسته در کشور خودش پرفروش باشد، حاصل يک نگاه حداقلي به حوزه ادبيات کودک و نوجوان است. واضح است ناشري که ميخواهد براي کودکان کتاب ترجمه کند، بايد با محتوا، تهديدات و فرصتهاي موجود در اين زمينه آشنايي کافي داشته باشد. چون اگر ناآشنا باشد، کتابي را منتشر ميکند که به هيچ وجه نميتوان گفت براي کودک ايراني مناسب است. علاوهبر اينکه ترجمه نادرست و بيکيفيت کتب کودک، ذوق کتابخواني را هم در کودک از بين ميبرد و اين خود يکي از خطرات اساسي اين حوزه است. فاجعهبار اينکه برخي از ناشران ميگويند در بازار نشر، کتابهايي در حوزه کودک هستند که به کمک نرمافزارهاي ترجمه به فارسي ترجمه ميشوند.
رويابافي ما، رويابافي اينها!
همانطور که در شروع گزارش گفتم، رويابافي با داستانهايي همراه بود از نويسندههايي که اين روزها يا ديگر آنها را نداريم يا اگر هم باشند، تصميم به ننوشتن گرفتهاند؛ مهدي آذريزدي، هوشنگ مراديکرماني، مصطفي رحماندوست و خيليهاي ديگر که مينوشتند و برايمان خاطرهها ميساختند. روزگار الان کودکان با کتابهايي است که برايشان از دنيايي غير از کشور خودشان ميگويند و آمال و آرزوهايشان را در جاي ديگر رقم ميزند. ترجمههايي که با کپي از همديگر و بدون خلاقيت درحال رشد قارچگونه هستند و آسيبهاي زيادي را به نقطه استراتژيک بدنه جامعه، يعني کودکان و نوع تربيتشان وارد ميکند.
نويسنده: عاطفه جعفري/ روزنامهنگار
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد