لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد!http://akhr.ir/5446112
۶.۵K
۱
خبرگزاري کتاب ايران/ ناومي کلاين روزنامهنگار جهاني و نويسنده در کتاب «نه گفتن کافي نيست» با زيرعنوان (ظهور ترامپيسم: ظهور بحرانهاي فزاينده) نشانمان ميدهد که ما چگونه به اين مرحله عجيب غيرقابل پيشبيني و خطرناک رسيديم؛ چگونه ميتوانيم جلوي بدتر شدن اوضاع را بگيريم، و چگونه ميتوانيم ـ اگر سرمان به باد نرود ـ اوضاع را بهتر کنيم.
کلاين در اين کتاب ابتدا اين سوال را مطرح ميکند که قبل از واقعه ترامپ به نظرمان ميرسيد که همهچيز در حال بهتر شدن است؟ و سپس حقيقتي را براي ما فاش ميکند: انتخاب ترامپ فقط انتقال مسالمتآميز قدرت نيست، بلکه شراکتي تاجرمآبانه است که با استفاده از ترفندهاي عمدي و ايجاد شوکهاي پياپي و موج موج و سياستهاي افراطي، بحرانهاي متعددي را بر مردم تحميل ميکند و از اين طريق جامعه، محيطزيست، اقتصاد و امنيت ملي را به نابودي ميکشاند.
يوسف نوريزاده مترجم اثر در گفتوگو با ايبنا، درباره نگاه نااومي کلاين به ارتباط سياست مبتني بر شوک و روي کار آمدن ترامپ ميگويد: «خانم کلاين مسئله روي کار آمدن ترامپ را در يک پروسه تاريخي بررسي کرده و ميخواهد بگويد اينگونه نبوده که از سيستم دموکراسي درست و حسابي يک باره فردي مثل ترامپ به قدرت برسد و او نتيجه شوکهاي متعدد اقتصادي و اجتماعي و مالي قبلي بوده است. يعني حضور فردي مثل ترامپ در راس سياست آمريکا يک پيشينه تاريخي داشته که از اوج گرفتن نئوليبراليسم در دهه 70 و 80 ميلادي و تغيير اولويتها در جامعه به سوي استفاده بيرويه از انسان و طبيعت و جامعه گرايش پيدا کرد آغاز شده است. کلاين ترامپ را نتيجه آن روند مي بيند و به نظرش خيلي نبايد از پديده ترامپ شوک شويم.»
او ادامه ميدهد: «البته نويسنده تاکيد دارد که روش کار اين سيستم وارد کردن شوک يا استفاده ناجوانمردانه از شوکهايي است که طبيعت و اشتباهات اجتماعي به انسانها وارد ميکند و اينها سوار بر شوکها شده و به سودهاي کلان خودشان ميرسند.»
کلاين در اين کتاب ابتدا اين سوال را مطرح ميکند که قبل از واقعه ترامپ به نظرمان ميرسيد که همهچيز در حال بهتر شدن است؟ و سپس حقيقتي را براي ما فاش ميکند: انتخاب ترامپ فقط انتقال مسالمتآميز قدرت نيست، بلکه شراکتي تاجرمآبانه است که با استفاده از ترفندهاي عمدي و ايجاد شوکهاي پياپي و موج موج و سياستهاي افراطي، بحرانهاي متعددي را بر مردم تحميل ميکند و از اين طريق جامعه، محيطزيست، اقتصاد و امنيت ملي را به نابودي ميکشاند.
اما به واقع وقتي در سيستم و مناسبات امروز خود سياست مداران هم بازيگري خاصي در آنچه که رخ ميدهد ندارند و عملا صندوقهاي دموکراسي هم از سوي بانکهاي مرکزي و شرکتهاي چند مليتي اداره ميشوند، اينکه ترامپ روي کار باشد يا فرد ديگري تفاوت ميکند؟
يوسفزاده در اين باره بيان ميکند: «اتفاقا کلاين هم روي همين تاکيد دارد که بانک دارها و شرکتهاي چند مليتي و ... خريدار سياستمداران هستند و سياستمداران ملعبه و بازيچه اين افرادند. در فرهنگ علوم سياسي حتي اصطلاحي داريم به نام کينگ ميکر که يعني قدرتهايي وجود دارند که تعيين ميکنند چه کسي رئيس جمهور آتي کدام کشور به ويژه آمريکا شود و کابينه چگونه چيده شود. قدرت اينها تنها به مهره چيني محدود نيست و حتي رئيس جمهورها بايد براي ديدنشان وقت قبلي بگيرند و فيلترهايي را بگذرانند تا با آنها بنشينند و سياستهايشان را قدم به قدم اجرا کنند. حتي همان اوبامايي که آن همه سياه پوستان و طبقه متوسط از پيدايش و انتخابش ابراز خوشحالي ميکردند هم مهره دست اين ابرمردان بانکها و شرکتهاي چندمليتي بود.»
او همچنين در پاسخ به اين پرسش که در اين سياست شوکمحور شخصي مثل ترامپ قله شوکي است که کلاين از آن صحبت ميکند، يا پديدهاي بالاتر از آنچه او مقام تشريفاتي امپراطورمابانه نام گذاشته نيز ميتوان براي مناسبات نظم نوين جهاني متصور بود، متذکر ميشود: «خانم کلاين هم روش کار اينها را نقطه پايان همه چيز ميداند والبته نويدهايي هم ميدهد و مثلا در انتهاي کتاب مانيفستي هم ميدهد به نام مانيفست جهش که پيشنهادهايي است مثلا براي استفاده بهينه از انرژيها، روآوري به جمعيتها و سازمانهاي مردم نهاد محلي و محفلي و تاثيرگذاري روي احزاب. اگر بخواهيم شرايط را خيلي سياه ببينيم همانطور که کتاب درباره سوسياليسم يا بربريت ميگويد، اگر همين رويه ادامه پيدا کند بشر نهايتي جز بربريت ندارد؛ اتفاقات دنيا، مهاجرستيزيها و جنگهاي تمدني، جنگ به بهانه مبارزه با راديکاليسم اسلامي که اتفاقا دست پخت خودشان است، بهرهبرداري جنون آميز از طبيعت و سوختهاي فسيلي، زن ستيزي بيمارگونه و مقررات زدايي و ... همه مصداق اين موضوع را نشان ميدهد. اگر همه اينها به همين رويه ادامه پيدا کند طبيعي است که بشريت روي خوشي نخواهد ديد و کلاين ميگويد انسانها چارهاي ندارند جز اينکه آگاهيهايشان را بالا ببرند و با همديگر متحد شوند و از زندگي مصرفي فاصله بگيرند.»
کلاين البته متذکر شده که براي شروع ابتدا بايد بفهميم که به چه چيزي «نه» ميگوييم؛ چون آن «نه»اي که روي جلد آمده فقط خطاب به يک فرد يا حتي عدهاي از افراد نيست (اگرچه اين هم هست). ما همچنين داريم به سيستمي که آنها را به آن درجه رفيع! رسانده «نه» ميگوييم. و بعد بياييد رو بياوريم به يک آري: آرياي که به چنان تغييرات بنياديني منجر شود که تصاحب هستي انسانها توسط ابرشرکتها را تا سطح يک پاورقي تاريخي، يعني تا سطح هشدار به فرزندانمان، تنزل دهد و دونالد ترامپ و همقطارانش به ماهيت اصلي خود، شناخته شوند: با نشانهاي از يک بيماري حاد، بيمارياي که به طور جمعي تصميم گرفتيم تا به هم برآمده و مداوايش کنيم.
حالا اينکه راهکار عملي مدنظر او براي رسيدن به اين آري چيست يا او تنها در اين اثرش تبيين مسير و خط و مشي کرده است، موضوعي است که مترجم اثر دربارهاش اينگونه توضيح ميدهد: «من معتقدم کليشهاي برخورد کردن با واژهها يا واژهها را بيرويه تکرار کردن خاصيت عملي خودش را از دست ميدهد. يعني مدام آري گفتن به تشکيل جهشها و سازمانها گاهي نمايشي و فاقد عملگرايي ميشود. يعني بايد تا جايي که جوامع اجازه ميدهند عملا دست به اقدام زد. مثلا در کانادا وقتي حرف از رد کردن لوله نفت از زير بستر رودخانهاي مطرح شد خيليها ماهها و هفتهها و با وجود سختيهاي زياد آنجا تحصن کردند و بالاخره هم پروژه متوقف شد. راه درست بالا بردن آگاهي و تشکيل اتحادهاي کوچک و وصل کردن اين اتحادها با همديگر و نهايتا دست به حرکتهاي بزرگ ملي و فراملي زدن است.»
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد