بخشی از کتاب/ وسایل ممنوعه خانه ما
آخرين خبر/ هر اثاثي که در خانه داشتيم باکيفيت بود که شامل يکسري عتيقهجات ميشد که از پدربزرگم رسيده بود و اجازه نداشتم نزديکشان بازي کنم. اين اثاث باارزش در ما احساس خوف برميانگيخت. ميدانستيم هرقدر هم که در زندگي پيشرفت کنيم، باز هم هرگز شايستهي چنين چيزهاي باارزشي نخواهيم بود، که همين چند تکه عتيقهي گران هم از سطح زندگي بالاتري به ما رسيده و حالا محکومند با خواري بين ما زندگي کنند. هميشه ميترسيديم به آنها آسيب بزنيم و براي همين اينطوري بار آمده بودم که با احتياط از کنار اين وسايل حرکت کنم، بيشتر اينطوري بود که با حفظ فاصلهي احترام در کنارشان زندگي کنم و نه با آنها ... حافظهي خاطرات ما نيکول کراوس