نویسنده باید در مافیا نفوذ کند!
ايسنا/ محمدهاشم اکبرياني که معتقد است مقصر ديدهنشدن نويسندگان خودشان هستند که تلاشي براي ارتباط گرفتن نميکنند، ميگويد: کساني که ميگويند در رسانهها باندهاي مافيايي وجود دارد بايد بتوانند وارد اين گروهها و جريانها بشوند و يا گروه و جرياني ايجاد کنند. اين نويسنده و روزنامهنگار درباره رسانهاي شدن گروه خاصي از نويسندگان و در مقابل آن رسانهدار نبودن نويسندگان ديگر که باعث کمرنگ ماندن آنها ميشود، اظهار کرد: مقصر نويسندگان و شاعراني هستند که تلاشي براي ارتباط گرفتن نميکنند. آنچه من به آن اعتقاد دارم اين است که يک نويسنده يا شاعر خوب اگر تبليغات آثار خودش را پيش نبرد، همانند اغلب شاعران و نويسندگاني که خوب هستند اما کار تبليغي براي کتاب خودشان نميکنند، عقب ميمانند. در کشورهاي غربي هم نويسندگان بزرگ براي معرفي کتابشان از شهري به شهر ديگر و از دانشگاهي به دانشگاه دير ميروند تا بتوانند کتابشان را معرفي کنند؛ يعني تبليغات بخشي از کار نويسنده است. گرچه ناشران در عرصه تبليغات فعال هستند اما خود نويسندهها و شاعران هم بايد در اين قضيه مشارکت کنند. او که معتقد است اگر نويسنده يا شاعري اثر خوبي دارد بايد براي معرفي آثارش فعاليت کند، گفت: نويسنده و شاعري که بگويد اثر من خوب است و بنشيند گوشه خانه و شعر بسرايد و داستان بنويسد، راهش به جايي نميرسد. البته استثنائاتي هم وجود دارد که برخي از نويسندگان و شاعران فعاليت رسانهاي و مطبوعاتي نميکنند اما آثارشان در جامعه مطرح ميشود و مورد اقبال قرار ميگيرد، اما در کل، در کنار داشتن اثر خوب، بايد خود صاحب اثر هم براي معرفي اثرش فعال باشد. به نظر من، اگر نويسنده فعال نباشد، مقصر خودش است که اثرش ديده نميشود و خودش هم مطرح نميشود. البته اگر نويسنده يا شاعري اثر ضعيفي خلق کند و فقط به دنبال تبليغات برود، اين کاريکاتوري است که فقط در دورهاي که جنجال به پا ميکند، مطرح ميشود و اثر دارد و بعد از آن نه نامي از خودش باقي ميماند و نه اثري از آثارش. اکبرياني سپس با بيان اينکه چون جامعه ما جامعهاي سياسي است، مطبوعات ما هم به جامعه نگاه سياسي دارند، در پاسخ به پرسش مطرحشده درباره وضعيت صفحههاي ادبي رسانهها و مطبوعات اظهار کرد: براي مطبوعات مسائل و موضوعات ادبي اولويت ندارد. البته در جامعهاي که وقتي در تاکسي، مترو و کافيشاپ و ... مينشينيم هم حرفهاي سياسي مطرح ميشود، طبيعي است که روزنامهها هم سراغ مسائل سياسي ميروند و مسائل ادبي برايشان اهميت پيدا ميکند، بنابراين نگاه روزنامهها به آثار ادبي، نگاه اولويتداري نيست و نگاهي فردي است. اين داستاننويس و شاعر در ادامه با اشاره به تفاوتي که بين نگاه روزنامهنگار و نويسنده يا شاعر به يک اثر ادبي وجود دارد، بيان کرد: وقتي از زاويه يک رسانه به يک کتاب و اثر ادبي نگاه ميکنيم، دنبال موضوعاتي هستيم که آن رسانه ميطلبد، اما از نگاه نويسنده، اين نگاه عوض ميشود. نويسندگان و شاعران ما برداشتشان اين است که اهل مطبوعات هم بايد نگاهي شبيه نگاه او به آثارشان داشته باشند، اما اينطور نيست و مخاطب مطبوعات يک طيف خاص و مخاطب کتاب، طيف خاصتري هستند و همه اينها در نوع نگاه تفاوت ايجاد ميکند. با اين حال نشرياتي را هم داريم که بهشکل حرفهاي به ادبيات ميپردازند. او افزود: البته بعضيها ميگويند در مطبوعات و رسانهها باندبازي و باندهاي مافيايي وجود دارد، که من معتقدم اين حرف نشاندهنده ضعف افرادي است که اين انتقاد را ميکنند، چون خودشان ضعيف هستند و نميتوانند وارد گروه و جرياني شوند يا گروه و جرياني ايجاد کنند و اينچنين انتقاد ميکنند. اگر باند هست، آنها هم براي خودشان باند بسازند؛ چرا انتقاد ميکنند؟! چون طبيعي است که باند وجود دارد، در هر کجاي دنيا هم که نگاه کنيم باند وجود دارد. مهم اين است که خود نويسنده هم بتواند در گروههايي که از او در مطبوعات حمايت کنند نفوذ کنند. اين راههايي است که وجود دارد و اگر کسي نرود تا اندازه زيادي مقصر خودش است. محمدهاشم اکبرياني درباره سوءاستفاده در روابط ميان نويسندگان با رسانهها نيز گفت: سوء استفاده شکلهاي مختلفي دارد؛ مثلا يک خبرنگار ميرود از ناشران مختلف کتابهاي مختلفي ميگيرد، برخي را معرفي نميکند، برخي را در حد کمي معرفي ميکند و کتابهايي را که جمع کرده ميفروشد. سوءاستفاده ديگر، استفاده از روابط است يعني يک نويسنده با روابط گستردهاي که دارد کتاب خودش را تبليغ ميکند و به ديگران ميسپرد که کتابش را نقد و معرفي کنند. البته من اسم اين را سوءاستفاده نميگذارم بلکه تلاش نويسنده براي معرفي کتابش است. او همچنين به اثرگذاري روزنامهنگاري بر نويسندگي براي روزنامهنگاران نويسنده اشاره و بيان کرد: روزنامهنگار از وقتي شروع ميکند و براي نوشتن دست به قلم ميبرد، خودش تمريني است براي نويسندگي. بعد هم روزنامهنگاري نوع نگاه انسان را به فرد، گروه، انسان و جامعه و ... تغيير ميدهد و نگاه خاصي در خود دارد که ميتواند در شعر يا داستان خودش را نشان دهد. در نتيجه خبرنگار ميتواند از داشتههايش براي نوشتن استفاده کند که اين بعضي وقتها ناخودآگاه اتفاق ميافتد؛ يعني موضوعات و يافتههايي که در درون او نهادينه شده ميتواند خودش را در داستان يا شعر نشان دهد و من فکر ميکنم اين تاثير زياد و مثبتي دارد. در حاليکه خيليها ميگويند خبرنگار چون مخاطبش کسي است که مطالب را ساده و سطحي ميخواهد، پس نوشتههايش هم سطحي ميشود. ما نويسندگان بزرگي هم در ايران و هم در جهان داشتهايم که روزنامهنگار بودهاند؛ مثل مارکز که خبرنگار بود و بعد رماننويس بزرگي شد. نويسنده رمان «عصبکشي» در حالي که دوره رسانههاي انحصارگرا را تمامشده دانست، افزود: دورهاي بود که ميگفتيم صداوسيما و راديو تلويزيون دولتي و حکومتي و نشريات تاثير زيادي دارند که نويسنده در جامعه شناخته شود اما حالا رسانههايي که در فضاي مجازي وجود دارد، براي کسي که بخواهد فعاليت کند دست را باز گذاشته و محدوديتهاي قبل هم وجود ندارد و نويسنده و شاعري که بخواهد فعاليت کند بدون اينکه بخواهد سراغ رسانههاي رسمي برود از طريق اين رسانهها هم ميتواند خودش را مطرح کند.