یادداشت طنز/ دوست دارم در آینده استراماچونی بشوم
ايسنا/ بعد از رفتن استراماچوني از استقلال به ميان مردم رفتيم تا نظرشان را درباره اين اتفاق بپرسيم. آقايي که يک عدد گوجهفرنگي در دست داشت گفت: برخي توانايي مديريت اين گوجه را هم ندارند؛ چطور انتظار داريد مربي را مديريت کنند؟ خانمي که به قيمت مانتو زل زده بود گفت: برخي توانايي کنترل قيمت دکمه مانتو را ندارند؛ شما انتظار داريد مربي تيم را کنترل کنند؟ آقايي که براي اعتراض مسالمتآميز به خيابان آمده بود گفت: استراماچوني را فرستادند برود که حواس ما از قيمت بنزين پرت بشود. خانمي که حرفهاي آن آقا را شنيد گفت: بهتر نبود بماند و استقلال هي ببرد تا حواس ما بيشتر و بهتر و پرت بشود؟ آقا جواب داد: سياست اينقدر ساده نيست که شما فکر ميکنيد. خانم جواب داد: شما اهل سياست را خيلي دستبالا گرفتهاي که فکر ميکني همه چيزشان حساب و کتاب دارد. پسربچهاي که مقابل دوربين تلويزيون ايستاده بود گفت: دلم ميخواهد وقتي بزرگ شدم استراماچوني بشوم و به ايران بروم و پول حسابي بگيرم. بعد به طور قانوني و با حمايت فيفا قرارداد را فسخ کنم و به کشور خودم برگردم. گزارشگر تلويزيون پرسيد: دوست نداشتي دنيزلي، برانکو يا کيروش باشي؟ پسربچه جواب داد: خير چون آنها آرزوي همکلاسيهاي ديگرم هستند. مدير اين مدرسه به ايسنا گفت: خيلي روي بچهها کار کردهايم تا يکيشان در آينده رئيس فدراسيون فوتبال بشود و جلو بقيه را بگيرد، اما متأسفانه چنين آرزويي براي آينده ندارند. باقي بقايتان رضا ساکي