نخستین اثر درباره «رئالیسم جادویی» به زبان فارسی
ايبنا/ نشست نقد و بررسي کتاب «بوميسازي رئاليسم جادويي در ايران» اثر برگزيده کتاب سال و برگزيده بخش نقد ادبي دوازدهمين دوره جايزه جلال آل احمد و بخش نقد و پژوهش جايزه قلم زرين، با حضور محمد و محسن حنيف (نويسندگان کتاب)، مريم مشرفالملک عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي و حسين بيات دانشيار گروه ادبيات فارسي دانشگاه خوارزمي عصر دوشنبه ۲۸ بهمن ۹۸ در محل انتشارات علمي و فرهنگي برگزار شد. ظاهر متناقضنماي لفظ «رئاليسم جادويي» در ابتداي اين نشست، مريم مشرفالملک به صحبت در مورد کتاب پرداخت. وي گفت: در تقابل با پديدههاي ادبي جديد از خود ميپرسيم چه راهکار صحيحي براي مواجهه با آن وجود دارد؟ آيا روشهاي بررسي آن را هم بايد از جهان غرب وارد کرد يا ميتوان انديشههاي کهن در ادبيات ايران را يافت و با آن تطبيق داد؟ که در اين اثر، نويسنده تلاش کرده به آن بپردازد. از زمان افلاطون و ارسطو اين اعتقاد وجود داشت که هنر بايد بازنماي واقعيت باشد و تا بعد از عصر روشنگري هم اين مساله مطرح بود که رسالت ادبيات چيست؟ معيارهاي کلاسيسم در عصر روشنگري احيا شد که اغراق را هم در چارچوب عقل ميپذيرفت. پيشتر که آمديم در قرن نوزدهم، شاعران از عقلگرايي مفرط به ستوه آمدند و فوران آزادانه احساسات به اساس ادبيات تبديل شد. به مرور که در طول تاريخ پيش رفتيم، نگاه کلي واقعگرا به نگاهي تبديل شد که جزئيات را هم مورد توجه قرار ميداد چنانکه نگاه جمعگرا هم تدريجا تبديل به نگاهي شد که آرا و شخصيت فرد را حائز اهميت ميدانست. پيدايش رئاليسم جادويي هم بر پايه يک نياز رقم خورد چرا که فضاي سرد رئاليسم کلاسيک ديگر پاسخگوي نيازهاي انساني نبود. وي افزود: نويسنده در قالب اين اثر، ابتدا تلاش کرده به نظريات مختلف رئاليسم اشاره کند و بايد به اين پرداخت که چرا به اين مکتب، رئاليسم جادويي گفته ميشود؟ ويژگي عصر مدرن، سياليت واقعيت است؛ رئاليسم جادويي در جايگاهي ظهور ميکند که امر واقع، حالت سيال و فرار مييابد. در طول اين کتاب، نويسنده خود را محدود نکرده و به طور مستقيم هم به تحقيقات خود اشاره ميکند اما در نهايت، جمعبندي شفافي در باب چرايي لفظ «رئاليسم جادويي» ارائه نکرده است. در رئاليسم جادويي، امر واقع بايد به نحوي رقم بخورد که از نظر ساير شخصيتهاي داستان هم عادي به نظر برسد و خارج از فضاي داستان نباشد. نظير مثالهايي که کتاب درباره نمونههاي ايراني آن از جمله «روزگار سپري شده مردم سالخورده» اثر محمود دولتآبادي و «اهل غرق» اثر منيرو روانيپور استفاده ميکند. هر چند کتاب به شاخصههاي داستانهاي رئاليسم جادويي در ايران پرداخته اما از ظرفيت «صادق هدايت» در اين زمينه غافل مانده است. و در پايان، دو پرسش براي من وجود دارد: اول اينکه چگونه اجزاي جادو و واقعيت در هم تنيده ميشوند؟ و ديگر اينکه چرا در قالب اثر به زمينه سياسي-تاريخي رئاليسم جادويي اشاره نشده است؟ نخستين اثر نظري اساسي در مورد «رئاليسم جادويي» به زبان فارسي حسين بيات، ديگر منتقد حاضر در جلسه صحبت خود را با تمجيد از شخصيت پژوهشگر و دقت محمد حنيف در امر تحقيق آغاز کرد. وي گفت: تا کنون، رئاليسم جادويي هم مثل ساير پديدههاي وارداتي، دستخوش سوءبرداشت بوده چرا که کار نظري اساسي به زبان فارسي در مورد اين زمينه انتشار نيافته بود. نه رئاليسم جادويي به درستي فهميده شده بود و نه حتي بسياري از آثار مورد بررسي تا پيش از اين به واقع رئاليسم جادويي بودهاند. به همين خاطر، اطلاعات نادرست در مورد آن به همين شکل دست به دست ميشد، مبناي تحقيقات جديدتر قرار ميگرفت و موجب رسوخ اطلاعات نادرست در ذهن خوانندگان ميشد. اتفاقي که در مورد «جريان سيال ذهن» هم وجود داشت و با کتاب خود در اين زمينه کوشيدم آن را اصلاح کنم. در اثر حاضر، گستردگي مطالب مورد بررسي از يک سو حسن است چون ابعاد مختلف مساله را پوشش داده و از يک سو ميتواند عيب باشد چرا که در برخي موارد به قدر کفايت عميق نشده است. کتاب در ابتدا به خاستگاه، فنون و نويسندگان برجسته «رئاليسم جادويي» پرداخته و در بخش دوم، نمونههاي ايراني آن را بررسي کرده است و در ادامه طي ۶ فصل شامل عنوان «بوميسازي» به ابعاد مختلف مساله پرداخته است. نکات قابل توجهي هم وجود دارد که ميتوان به آن اشاره کرد. نخست اين تصور پيشفرض در خصوص موضوع «بوميسازي» که بوميشدگي رئاليسم جادويي در ايران دانسته مطرح ميشود، حال آنکه در واقعيت مقصود اين است که نويسندگان ميتوانند از ظرفيتهاي مورد اشاره، بهره ببرند. اما اين پرسش از مولفان اثر مطرح است که آيا در برخورد با ادبيات خلاق ميتوان با رويکرد تجويزي درست و غلط داشت به نويسندگان بگوييم از آن استفاده کنند؟ مساله ديگري که به زعم من مغفول مانده اين است که تفاوت رئاليسم جادويي و سحرآميز به قدر کفايت، زير ذرهبين مولف قرار نگرفته و صرفا به مقالهاي اشاره شده که خود، استنباط شخصي و البته نادرست يک دانشجو در اين زمينه است. بيات در اشاره به مفهوم سورئاليسم که بيش از ساير مکاتب با «رئاليسم جادويي» اشتباه گرفته ميشود گفت: سورئاليسم مکتبي است که در آن نويسنده ميکوشد خود را در موقعيت خلأ ذهني قرار دهد و تجربياتي نزديک به خواب و خيال را روايت کند که چون در اين وضعيت، محتواي ذهن ناخودآگاه ابراز ميشود آن را به نام «نگارش خودکار» ميشناسند. گر چه اين مساله در واقعيت ممکن نيست چون جملاتي که ساختار دارند نميتوانند برخاسته از ضمير ناخودآگاه باشند. رئاليسم جادويي از اين رو جادويي خوانده ميشود که براي مخاطب و ناظر بيروني چنين اثري دارد، نه راوي و شخصيتهاي داستان. وي در بخش پاياني صحبت خود با طرح انتقاداتي گفت: در طول کتاب، برخي نويسندگان مطرح در اين زمينه مثل «ميگل آنخل آستورياس» و «ميلان کوندرا» از قلم افتادهاند حال آنکه با توجه به حجم کتاب به برخي ديگر بيش از حد پرداخته شده است. مساله ديگري که ميتوان به آن اشاره کرد در مورد کتاب «طوبي و معناي شب» است چرا که موارد مطرح شده براي پيوند آن با رئاليسم جادويي، قانع کننده نبود. بايد توجه داشت که هر اتفاقي به تنهايي موجب نميشود اثر در قالب رئاليسم جادويي بگنجد. در مورد ظرفيت «شهريار مندنيپور» هم گر چه اين کتاب به «شرق بنفشه» اشاره کرده اما داستان برجستهتر او در حيطه رئاليسم جادويي يعني «هنگام» که در مجموعه «هشتمين روز زمين» قرار دارد، مغفول مانده است. همچنين بخش دوم کتاب، برخي موارد به ذکر توضيحات بيشتري نياز دارد اما در مجموع، عناصر جادويي در قصههاي ايراني را به خوبي بررسي کرده و ميتواند مبناي ارزندهاي براي توسعه تحقيقات در اين زمينه باشد. محمد حنيف هم بهعنوان يکي از مولفان اثر، ضمن سپاسگزاري از مجموع عوامل دستاندرکار انتشار کتاب، به ريشههاي استفاده از لفظ «رئاليسم جادويي» اشاره کرد که هر چند با «صد سال تنهايي» شناخته ميشود، اما بسيار پيش از آن سابقه استفاده دارد. حنيف همچنين همچنين به نکات اساسي در رئاليسم جادويي از جمله هدف سياسي و معنا يافتن آن در اجتماع پرداخت. در پايان نشست ضمن سپاسگزاري از مولفان اثر توسط مديريت انتشارات، از ايشان و ويراستاران انتشارات علمي و فرهنگي، تجليل به عمل آمد.