
شعر خوانی زیبای احمد شاملو
آخرين خبر
بروزرسانی
آخرين خبر/ وضوح و مِه
در مرزِ ويراني
در جدالند،
با تو در اين لکّهي قانعِ آفتاب امّا
مرا
پرواي زمان نيست.
خسته
با کولباري از ياد امّا،
بيگوشهي بامي بر سر
ديگربار.
اما اکنون بر چارراهِ زمان ايستادهايم
و آنجا که بادها را انديشهي فريبي در سر نيست
به راهي که هر خروسِ بادنمات اشارت ميدهد
باور کن!
کوچهي ما تنگ نيست
شادمانه باش!
و شاهراهِ ما
از منظرِ تمامي آزاديها ميگذرد!