ايسنا/ من ميدانستم بدنه دولت بزرگ است و هزارويک کارمند و رئيس و مدير دارد اما واقعا نميدانستم اين قدر بزرگ باشد که هر کس يک گوشهاي کار خود را بکند.
نمونهاش مدير برنامهريزي شرکت ملي پخش فرآوردههاي نفتي، که باعث شد خود کرونا بگويد: داداش داري اشتباه خبر ميدي!
آقاي مدير خبر دادند: «کارتهاي سوخت قابليت ذخيره ۳۶۰ ليتر بنزين را دارند که با اين حساب اگر فردي از ابتداي زمان سهميهبندي از سهميهاش استفاده نکرده باشد، سهميه ارديبهشتماه به آن فرد تعلق نميگيرد.»
بعد از شنيدن اين خبر مردان ايراني يکي پس از ديگري بر ملاج خود کوبيدند و گفتند: ميدانستيم اين خانهنشيني آخر توي پاچه ما ميرود.
البته آقاي مدير کار روتين و هميشگي خود را انجام داده است اما انگار برخي دولتمردان و دولتزنان هنوز نميدانند کرونا آمده است.
اين آقاي مدير قبل از اعلام خبر بايد به خود ميگفت: «نکند بعد از اين خبر مردم بريزند توي جادهها؟» اگر ايشان اين سوال را از خود ميکرد، حتما قبل از اعلام خبر به آقاي وزير زنگ ميزد و ميگفت: دکتر جان من اگر اعلام کنم کارتهاي سوخت قابليت ذخيره ۳۶۰ ليتر بنزين دارند، ممکن است هرجومرج بشود، آيا بهتر نيست ظرفيت ذخيره بنزين را بالا ببريم؟ وزير هم احتمالا ميگفت: بله مدير عزيز، خيلي کار خوبي کردي خبررساني نکردني، حالا برو خبر بالا رفتن ذخيره سوخت را بده.
اين طوري لحظاتي طعم سوسيس، ببخشيد سوئيس را ميچشيديم و به چنين دولتي افتخار ميکرديم که عليرغم طول و عرض گستردهاش، مديراني دارد که شرايط را ميسنجند.
اما حالا شما برو بگو کارتهاي سوخت قابليت ذخيره کردن ۲۰ هزار ليتر سوخت را دارد، اگر کسي باور کرد!
باقي بقايتان.
نويسنده: رضا ساکي
بازار