نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
کتاب

برش‌هایی خواندنی از سری کتاب‌های «رد پای نور»

منبع
خراسان
بروزرسانی
برش‌هایی خواندنی از سری کتاب‌های «رد پای نور»
خراسان/ به مناسبت سالروز درگذشت استاد علي صفايي درباره ويژگي آثارش نوشتيم. سري کتاب هاي «ردپاي نور» شامل دفتر اول سيري در سيره تربيتي، دفتر دوم ازدواج، مشکلات و راهکارها و دفتر سوم تربيت کودک در سيره تربيتي استاد علي صفايي حائري است که به همت سيدعبدالرضا هاشمي ارسنجاني جمع آوري شده است. اين مجموعه، خاطرات چند سال حشر و نشر و زندگي با استاد است و در کنار هر خاطره، بريده‌اي جالب از آثار استاد هم آمده است. زمينه سازي و آمادگي دادن اگر وقتش را داري گوش کن| موسيقي اصيل و قشنگي بود. تمام تار و پود و تخيلاتم را نوازش مي‌داد و از هر فراز و نشيب آن لذت مي‌بردم. در همين حس و حال، صداي پايي رشته احساسم را پاره کرد. با خود گفتم: -حتما بايد حاج آقا باشه که اين موقع شب پايين مياد. دستم را آرام به طرف ضبط بردم، خاموش کردم و با عجله دستي به سر و روي اتاق کشيدم. حاج آقا وارد شد. سلام کردم. جوابم را داد و گفت: -راحت باش. انگار امشب تنهايي؟ -آره، نمي‌دونم بچه‌ها کجا رفتن. حاج آقا نشست و با چاي پذيرايي مختصري کردم. شروع به صحبت کردم. گرم صحبت بوديم که متوجه شدم به گوشه‌اي خيره شده. نگاهم را به سمت زاويه نگاهش تغيير دادم. حاج آقا به ضبط و نوارهاي پخش و پلايي که دور و بر ضبط ريخته بود نگاه مي‌کرد. در همين حال با اشاره سر به طرف نوارها گفت: -اهل دل هم که هستي. احساس کردم متلک مي‌گويد. با حالتي آکنده از شرم و حيا گفتم: -چي مي‌شه کرد حاج آقا. از خواننده مورد علاقه‌ام پرسيد. بعد از شنيدن جوابم گفت: -ها... هموني که... وقتي اطلاعات ايشان را شنيدم، با خودم گفتم: -اي بابا، چه فکرا مي‌کردم چي مي‌شنوم؟ ظاهرا ما خيلي از قافله عقبيم؛ حاج شيخ در زمينه موسيقي و خواننده‌ها، چه اين طرفي، چه اون طرفي، اطلاعاتي داره که ما توي خواب هم نمي‌بينيم. وقتي ديدم خيلي راحت تاريخچه آن خواننده را برايم بازگو مي‌کند، پيش خودم گفتم بد نيست نظرشان را درباره موسيقي بپرسم. نظرشان را که خواستم از جا برخاست، به سمت در رفت، پايش را روي پاگرد دم در گذاشت و پس از اندک مکثي گفت: -من نمي‌خوام حکم شرعي بگم که مثلا اگه قر توي کمرت بياد يا فلان بشه، گوش دادن حرومه و اگه اين جوري نشد حلاله، من مي‌گم: ببين اگه وقتش رو داري، گوش کن. و در حالي که از پله‌ها بالا مي‌رفت مرا با اين پاسخ خود، تنها گذاشت. برگرفته از «ردپاي نور»، دفتر اول، ص53و54 آخر براي سازندگي افراد به دستک و دفتر نياز نيست و روده درازي نمي‌خواهد. رسول اکرم(ص) در يک برخورد و حتي با چند نگاه استعدادها را مي‌ساخت و حتي در نگاه اول مي‌توانستند به سه مرحله دست يابند. الف) آن‌ها مي‌توانستند عظمت خود را ببينند و کسي که عظمت خود را شناخت، از قناعت‌ها آزاد مي‌شود و از اسارت‌ها مي‌رهد... . ب) آن‌ها مي‌توانستند وسعت راه را بيابند... و کسي که وسعت راه را شناخت از رکود و ايستايي جدا مي‌شود. ج) آن‌ها مي‌توانستند پس از شناخت خود و راه... محبوب و معبود خود را انتخاب بنمايند. مسئوليت و سازندگي، ص 128 آمادگي ازدواج حاج آقا هر وقت مرا مي‌ديد، مي‌پرسيد: -تو هنوز عزب اوغلي هستي، موردي زير سر نداري؟ يک بار که حال و حوصله سوال و جواب نداشتم با خنده تلخي جواب دادم: - کي به من آسمون جل يه لاقباي گردن شکسته زن مي‌ده؟! حاج شيخ هم که هميشه يک جواب آماده در آستين داشت، با قيافه‌اي حاکي از تعجب گفت: -راست ميگي‌ها! وقتي خودت روي خودت هيچ حسابي باز نمي‌کني و اصلا خودت رو به حساب نمياري کدوم دختر بدبخت فلک زده‌اي حاضر مي‌شه با طناب يه آدم بدبخت تو چاه بره و روي تو و مردونگي‌ات حساب کنه؟ با اين جواب حسابي به رگ غيرتم برخورد ولي نمي‌توانستم چيزي بگويم و تا مدتي هاج و واج از جوابي که شنيده بودم، احساس سرگشتگي مي‌کردم. حاج آقا که متوجه حالت من شده بود، چيزي نگفت و بعد از مدتي که با خودم و اين جواب کلنجار مي‌رفتم در برخوردي، با حالتي تند ولي پدرانه گفت: -يه کم به سر و وضع خودت بيشتر برس، مرتب باش... و در حال گفت‌و‌گو دست‌ها را در جيب قبايش کرد، مقداري پول درآورد، به عنوان قرض به من داد و ادامه داد: -بيا اين پول رو بگير مقداري خريد کن و با دست پر خونه برو تا به اهل خونه؛ به پدر و مادرت، نشون بدي که مسئوليت حاليته و مي‌فهمي که خونه خرج و برج داره. اگه مي‌بيني در موردي قبولت ندارن شخصيت خودت رو نشون بده. بعدش هم به جاي قدم رو تو خيابون‌ها و متر کردن کوچه‌ها، دنبال يه کار باش که هم قرضت رو پس بدي و هم به همه بفهموني که دستت تو جيب خودته و فکر نکنن آدم آويزوني هستي! بعد هم با خنده مليح و طنزآلود ي گفت: -هر از گاهي دست تو جيبت کن، پولات رو دربيار جلوي پدر، مادرت بشمار... من که خودم هم از اوضاع زندگي‌ام خسته شده بودم به بازار رفتم و با خريد مقداري سيب زميني و پياز با دست پر وارد منزل شدم. انصافا اولين بار بود که نگاه متعجب مادرم به دست‌هاي پرمسئوليتم، حس غرورانگيزي به من داد و از آن روز به بعد اهل خانه واقعا حساب جديدي برايم باز کرده بودند. روزي وارد منزل شدم و ديدم حاج آقا و يکي از دوستان، با مادرم درباره ازدواج من صحبت مي‌کنند. برگرفته از «ردپاي نور»، دفتر دوم، ص 36و 37 هرکس، از نقطه ضعف‌هايش ضربه مي‌خورد و با تعلق‌هايش به اسارت مي‌رود. اين نقطه ضعف‌ها، در عمل شکل مي‌گيرد؛ به خاطر تحقيرها و فرصت ندادن‌ها يا توبيخ‌هاي سنگين، انسان از عمل مي‌گريزد و مسئوليت نمي‌پذيرد. به خاطر جهل به مراد و ارزش‌هاي آن، گرفتار ضعف اراده و تردد و تحير مي‌شود. نامه‌هاي بلوغ، ص155 خسارت ناخواسته بيچاره گنجشک‌ها از دست‌مان به عذاب بودند. من از برادرم محمد پرشر و شورتر بودم. هرجا پا مي گذاشتيم پرنده و چرنده از دستمان فراري بودند. اين بار هم که با خانواده، طبق معمول به مشهد رفته بوديم، با همراهي محمد و يکي، دو دوستي که تازه پيدا کرده بوديم، مشغول هدف گرفتن گنجشک‌ها با قلوه سنگ شديم، هر کدام هدف گيري‌مان را به رخ ديگري مي‌کشيد. از اقبال بد، يک گنجشک روي شورلت سفيد و شيکي نشست و من بي‌هوا سنگم را به سمتش پرتاب کردم. پرتاب کردن سنگ همان و پايين آمدن شيشه ماشين هم همان. از ترس به خانه پناه بردم. مادرم که دايما بايد جواب خراب کاري‌هاي ما را مي‌داد، شروع به توبيخم کرد. تا اين‌جا مشکلي نبود؛ جواب پدرم را بايد چه مي‌دادم؟ همين که در خانه باز شد از ترس رفتم زير پتو. به محض ورود پدرم، مادرم شروع به گله‌گزاري کرد که: - آقا پسرتون رفته شيشه ماشين مردم رو پايين آورده. من که قلبم به شدت مي‌تپيد، منتظر اين‌که چه تنبيهي در انتظارم نشسته، گوشم را تيز کردم ببينم پدر چه مي‌گويد. انگار نه انگار که اتفاقي افتاده گفت: -خب حواسش نبوده، از قصد که نزده. همين که اين حرف را شنيدم، با خوشحالي سرم را از زير پتو در آوردم و گفتم: -سلام. پدرم، عباس آقاي تبرايي را فرستاد تا برود صاحب ماشين را پيدا کند، يا خسارتش را پرداخت کند يا شيشه ماشين را بخرد و جا بيندازد. برگرفته از «ردپاي نور»، دفتر سوم، ص 98 و 99 دستور است که هنگام تهديد، يکي بترساند و ديگري اين ترس را توجيه کند و اين عمل را توضيح دهد و کودک را از جرم خود آگاه کند و به او محبت نمايد. تربيت کودک، ص60
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره