آخرين خبر/ درخت منتظر ساعت بهار شدن
و غرق ثانيه هاي شکوفه بار شدن
درخت، دست به جيب ايستاده آخر فصل
کنار جاده، در انديشهي سوار شدن
درخت منتظر چيست؟ گاري پاييز؟
و يا مسافر گردونهي بهار شدن ؟
و او شبيه به يک کارمند غمگين است
درست لحظهي از کار برکنار شدن
گرفته زير بغل، برگه هاي باطله را
به فکر ارّه شدن، سوختن، غبار شدن
درخت، ديد به خوابش که پنجره شده است
ولي ملول شد از فکر پر غبار شدن
و گفت پنجرگي… آه دورهي سختي ست
بدون ِ پلک زدن، چشم انتظار شدن
و دوست داشت که يک صندلي شودمثلاً
و جاي دار شدن، چوبه مزار شدن
درخت،ارّه شد و توي کاميون افتاد
فقط يکي دو قدم مانده تا بهار شدن
و سر در آورد از کارگاه نجاري
پس از بريده شدن، خيس و تابدار شدن
ولي درخت ندانست قسمتش اين بود
براي يک زن ِ آوازه خوان، سه تار شدن
محمدسعيد ميرزايي
بازار