صوت/ مثنوی خوانی- قسمت هجدهم- تخلیط وزیر در احکام انجیل
آخرين خبر/ مثنوي خواني يکي از مواردي که افراد عاشق ادبيات پارسي اوقات فراغت خود را به آن اختصاص مي دهند. مثنوي معنوي از گنجينه آثار قديمي است که هنوز هم انسان ها به دنبال مطالعه آن هستند. اما شايد درک آن براي تمام افراد آسان نباشد. در اين پادکست علي عرفانيان با خوانش اشعار مولوي و توضيح آن ها اين کار را براي ما ساده تر کرده است.
مثنوي معنوي، اثر گرانسنگ محمد جلال الدين بلخي، شاعر و عارف پارسي گوست. اين کتاب از ۲۶۰۰۰ بيت و شش دفتر تشکيل شده است و يکي از برترين کتابهاي ادبيات عرفاني کهن فارسي و حکمت ايراني پس از اسلام است. اين کتاب در قالب شعري مثنوي سروده شده است که در واقع عنوان کتاب نيز ميباشد
اشعار مولوي به قدري جهان شمول است که ترجمه آن در ساير کشورها بسيار مورد استقبال قرار گرفته است به طوري که براي چند سال پياپي ديوان اشعار مولانا در صدر جدول پرفروشترين کتابهاي شعر در آمريکا قرار گرفت و اين شاعر ايراني بالاتر از شعراي نامي ادبيات انگليسي مانند شکسپير و بليک قرار گرفته است.
قسمت هجدهم ابيات 455 تا 484
در ميان شاه و او پيغامها
شاه را پنهان بدو آرامها
آخر الامر از براي آن مراد
تا دهد چون خاک ايشان را به باد
پيش او بنوشت شه کاي مقبلم
وقت آمد زود فارغ کن دلم
گفت اينک اندر آن کارم شها
کافکنم در دين عيسي فتنهها
قوم عيسي را بد اندر دار و گير
حاکمانشان ده امير و دو امير
هر فريقي مر اميري را تبع
بنده گشته مير خود را از طمع
اين ده و اين دو امير و قومشان
گشته بند آن وزير بد نشان
اعتماد جمله بر گفتار او
اقتداي جمله بر رفتار او
پيش او در وقت و ساعت هر امير
جان بدادي گر بدو گفتي بمير
ساخت طوماري به نام هر يکي
نقش هر طومار ديگر مسلکي
حکمهاي هر يکي نوعي دگر
اين خلاف آن ز پايان تا به سر
در يکي راه رياضت را و جوع
رکن توبه کرده و شرط رجوع
در يکي گفته رياضت سود نيست
اندرين ره مخلصي جز جود نيست
در يکي گفته که جوع و جود تو
شرک باشد از تو با معبود تو
جز توکل جز که تسليم تمام
در غم و راحت همه مکرست و دام
در يکي گفته که واجب خدمتست
ور نه انديشهٔ توکل تهمتست
در يکي گفته که امر و نهيهاست
بهر کردن نيست شرح عجز ماست
تا که عجز خود بينيم اندر آن
قدرت او را بدانيم آن زمان
در يکي گفته که عجز خود مبين
کفر نعمت کردنست آن عجز هين
قدرت خود بين که اين قدرت ازوست
قدرت تو نعمت او دان که هوست
در يکي گفته کزين دو بر گذر
بت بود هر چه بگنجد در نظر
در يکي گفته مکش اين شمع را
کين نظر چون شمع آمد جمع را
از نظر چون بگذري و از خيال
کشته باشي نيم شب شمع وصال
....
سازنده علي عرفانيان
اپليکيشن castbox مثنوي خواني