زنی که از ترسیدن لذت میبُرد/ مرگ نویسنده روی کتاب ترسناکش
همشهري آنلاين/ عمارت تسخيرشده هيل The Haunting Of Hill House نام يکي از رمانهاي شرلي جکسون، نويسنده داستانهاي دلهرهآور است. داستاني درباره خانهاي که ساکنانش را در خود حل ميکند.
شرلي جکسون، نويسنده امريکايي داستانهاي ترسناک، بيشتر وقتش را صرف رسيدگي به امور خانه و نگهداري از بچههايش ميکرد و مطابق آنچه روث فرانکلين، زندگينامهنويس او ميگويد، هرگز دختري نبود که مادرش ميخواست و هيچ وقت محبتي از سوي مادرش دريافت نکرد. جکسون در زندگي کوتاه ۴۸ سالهاش، داستانها و رمانهاي بسياري نوشت. او ۴ فرزند داشت و آن طور که خودش ميگفت، با وجود مشغله زياد زندگي، ۴ ساعت خواب در طول شبانهروز هم برايش عجيب بود.
مشهورترين اثر جکسون، داستان کوتاه لاتاري است که به فارسي هم ترجمه شده است. داستاني درباره يک مراسم قديمي و قرعهکشي عجيبي در يک روستاي ناشناس که به گفته نويسنده، خوانندگان اين داستان ابتدا تصور کرده بودند که او گزارشي واقعي نوشته است، نه يک داستان. نويسنده ميگويد که برايش نامه ميفرستادند و از او ميخواستند آدرس آن روستا را بهشان بدهد تا مراسم را از نزديک ببينند.
رمان The Haunting Of Hill House داستاني درباره خانهاي تسخير شده است. از اين داستان که در سال ۱۹۵۹ منتشر شده، دو فيلم با عنوان The Haunting اقتباس شده است. يکي در سال ۱۹۶۳ و در زمان حيات نويسنده و ديگري در سال ۱۹۹۹ با بازي ليام نيسون و کاترين زتاجونز. نتفليکس نيز سال ۲۰۱۸، يک مينيسريال بر اساس اين داستان پخش کرد.
نسخه نتفليکس، داستان يک خانواده هفت نفره را روايت ميکند که مدتي را مقيم خانه هيل هستند. زن و مرد جوان با ۵ فرزند، به اين خانه قديمي ميآيند تا بازسازيش کنند و با فروش آن، اوضاع ماليشان رو به راه شود. آنچه در اين خانه روي ميدهد و اشباحي که در آن زندگي ميکنند، براي هميشه در حافظه خانواده ميماند، حتي زماني که به ناچار خانه را ترک ميکنند و هر کدام سعي ميکنند آنچه از رويدادهاي خانه هيل دارند، به فراموشي بسپارند. آنچه در اين خانه روي ميدهد، شايد بيشتر از آن که ترسناک باشد، غمانگيز است. مادر خانه، به فرزندانش ميگويد که در دل موجود زندهاي زندگي ميکنند که به جاي استخوان و رگ و پوست و گوشت، از تيرآهن و چوب و سنگ و خاک ساخته شده است. اين موجود زنده، خاطرهاي ميشود و براي هميشه در خاطره ساکنانش زندگي ميکند. داستان جکسون، با آنچه در سريال ميبينيم متفاوت است. نتفليکس براي اقتباس از اين داستان تصميم گرفت تعداد شخصيتها را بيشتر کند و به اين شکل فرصت قصهگويي بيشتري داشته باشد. موفقيت اين سريال موجب شد نتفليکس تصميم بگيرد فصل دوم اين سريال را با نام The Haunting of Bly Manor بسازد. سازندگان اين سريال اعلام کردهاند که براي ساخت فصل دوم از رمان گردش پيچ هنري جيمز الهام گرفتهاند.
روث فرانکلين، زندگينامهنويس جکسون، مينويسد: فکر خانه- اينکه چه چيز براي مرتب کردن و نگهداري يک خانه مورد نياز است و اينکه ويراني خانه به چه معناست- تقريبا در تمام رمانهاي جکسون نقشي مهم دارد. از اين گذشته، جکسون در اين داستان، «خود» را گنجانده است. در روزنامه گاردين، در مطلبي با عنوان ترس از فضاي باز و ازدواجي ناموفق: داستان ترسناک اصلي، آمده است که جکسون، درآمد حاصل از داستان خاطره غمانگيز خانه هيل را صرف پرداختن رهن خانه کرد. آن طور که در زندگينامه او آمده، از آنجا که درآمدش از شوهرش استنلي ادگار هايمن بيشتر بود، او مخارج خانه را ميپرداخت. هايمن غالب اوقات او را وادار به نوشتن ميکرد و هر گاه جکسون دست از نوشتن ميکشيد، او را تنبل خطاب ميکرد. از طرف ديگر، روابط رمانتيک هايمن با شاگردانش، موجب شد جکسون روز به روز بيشتر مريض شود. داروها او را گيج و منگ و دچار اضافهوزن کرده بودند و اين رفتهرفته، زندگي جکسون را غمانگيزتر ميکرد. زني که به گفته خودش در طول تمام کارهاي ناخوشايند و مسئوليتهاي متعدد روزمره، در ذهنش داستان تعريف ميکرد و اين طور خود را از زير بار زندگي ميرهاند.
بعد از انتشار رمان The Haunting Of Hill House، جکسون به طور شديدي دچار ترس از فضاي باز و خانهنشين شد. زندگينامهنويس او معتقد است جکسون در اين رمان، زندگي خود در تنهايي و رابطه زناشويي غمانگيزش را تصوير کرده است. عادت به پرخوري و اينکه نويسنده به اين باور داشت که هر وقت بتواند ميخورد و عادتهاي غلطي از اين دست، موجب شد که جکسون در ۴۸ سالگي، دچار حمله قلبي شود و زندگيش به پايان برسد.
سالي، يکي از فرزندانش که اولين شاهد حمله قلبي او بوده، نويسنده را در وضعيتي توصيف ميکند که براي يک چرت بعد از ظهر، روي تخت دراز کشيده و رمان خانه هيل را هم جلوي خود باز کرده بود. جکسون معتقد بود: «مادامي که مينويسيد، چيزي نميتواند به شما آسيب بزند.» نقل قول مشهور ديگري از او ميگويد: «ترس، کنار گذاشتن منطق است، انصراف اراده از پيروي از الگوهاي معقول. ما تسليم ترس ميشويم يا با آن ميجنگيم، اما نميتوانيم نصفه و نيمه با آن مواجه شويم. آنچه از آن ميترسم، برايم لذتبخش است.» با اين وجود ترسها جکسون را به سوي مرگ کشاندند، مرگي که شايد همان طور که مادر خانواده در نسخه نتفليکس ميگويد، بيداري از يک کابوس بود.