ادبیات پرفروش بیماری نیست
ايسنا/ اين نويسنده درباره ويژگيهاي رمانهاي عامهپسند و پرفروش و اينکه آيا لزوما يکي هستند و يا گاهي با هم اشتباه گرفته ميشوند، اظهار کرد: تقسيمبنديهاي اينگونه را در حوزه ادبيات قبول ندارم. اصطلاح عامهپسند و پرفروش اساسا از حوزه ادبيات خارج و وارد تجارت، کالا شدن ادبيات و سود و پول ميشود. براي نوشتن داستان پرفروش هم هرکسي ميتواند بنشيند و خاطره بنويسد؛ مثلاً مادربزرگ من فکر ميکند بهترين زندگي را داشته، ميتواند پول بدهد و داستان زندگياش را بنويسند. در واقع بحث جدياي براي نوشتن در اين حوزه وجود ندارد.
او افزود: اما نکته مهمي که در حوزه داستانخواني و داستاننويسي و توليد ادبيات براي ما اهميت دارد، تربيت عقبه خوانندگان جدي است، نسلي که با زبان و ادبيات جدي مملکت آشنا شوند. در کشورهاي غربي با برنامه و آگاهانه از زماني که فرد نوزاد است، طوري رفتار ميکنند که او با مقوله کتاب خواندن آشنا ميشود. اما مملکت ما شفاهي است؛ ادبيات، فرهنگ و همه چيز شفاهي است. اگر سريال پرفروش ما را نگاه کنيد، خواهيد ديد هيچ حرف و نکته مهمي ندارد و فقط براي سرگرمي است.
منادي در ادامه گفت: در حوزه ادبيات، مفهومي به نام ادبياتِ خواننده تربيتکن وجود دارد که خيليها با لحن توهينآميز ميگويند ادبيات عوامانه و پرفروش. در واقع ادبياتي که پرفروش باشد ميتواند افراد جامعه را به خواندن تربيت کند و اين کاري است که بايد با برنامه انجام شود. در کشورهايي که سيستم درست و درماني دارند، اين اتفاق ميافتد، اما در کشور ما همه چيزمان به همه چيزمان ميآيد. در کشورمان ادبيات جدي در حد ۳۰۰ نسخه منتشر ميشود و از طرف ديگر نوعي ادبيات رايج ميشود که ۸۰ چاپ و هر چاپ ۲۰۰۰ نسخه ميخورد. اين تفاوت و تمايز و فاصله عميقي که وجود دارد خيلي قابل توجه است و بايد به آن توجه کرد. در کشورهايي که صاحب ادبيات هستند، اگر ادبياتي که خيلي از مردم آن را ميخوانند تيراژ در حد ۴۰هزار نسخه داشته باشد، ادبيات جدي هم پنجهزار جلد تيراژ دارد و تفاوتشان بين ۳۰۰ نسخه و ۱۰هزار نسخه نيست. ما بايد درباره اين فاصلهاي که وجود دارد فکر کنيم و دنبال راهحل باشيم که چه کنيم و چگونه سطح سواد مردم را ارتقا بدهيم؟ اين ارتقا دادن راهي ندارد جز خواندن، ارتباط با ادبيات و تربيت خواننده جدي از طريق رمان پرفروش که خيلي هم لازم است.
او خاطر نشان کرد: چند سال پيش يکي از دوستان پيشنهاد داد که بياييم و جايزهاي براي اين نوع ادبيات درنظر بگيريم تا دوستان اين کتابها را بخوانند و نويسندگان اين نوع کار را تشويق کنيم و بگوييم ديده و خوانده ميشوند و خوانندگان را ترغيب به خواندن کتاب کنيم. از طرف ديگر نويسندگاني را که کار پرفروش مينويسند هم به نحوي آموزش دهيم که ارتقا پيدا کنند و داستان تکنيکي، محکم و استوار بنويسند.
او درباره موضع و نگاهي که به اين نوع ادبيات وجود دارد، بيان کرد: ما در حوزه جامعهشناسي گفتوگو ميکنيم؛ جامعه اعتقادات، عرف، سنت و قانون خود را به افرادش منتقل ميکند. ادبيات پرفروش ما هم بر سنت فرهنگ شفاهيمان استوار است. حداقل سابقه ما در حوزه داستان، صد سال است و ما با جمالزاده وارد ادبيات داستاني ميشويم، قبل از آن، قصهگو و حکايتگر بوديم و همانطور که اشاره کردم، ادبيات پرفروش ما ادبياتي استوار بر شفاهيات است. اگر بنا باشد از بالا به اين نوع ادبيات نگاه کنيم، اصلا مشکلي حل نميشود. بايد ريشه اين نوع ادبيات را پيدا کنيم. اينگونه ادبيات چرا خواننده زيادي پيدا ميکند؟ زيرا نسل خوانندگان ما خوانندگان شفاهي هستند. خوانندگاني که قصهگويي برايشان جذابيت دارد، البته قصهگويي نه به شکل تکنيکي، بلکه سريالهاي درجه دو سه تلويزيوني که مرتب پخش ميشود.
منادي سپس بيان کرد: ما نبايد با ادبيات پرفروش به شکل پاتوبيولوژي برخورد کنيم؛ نمونهبرداري کنيم و بعد تشخيص بدهيم. اين بيماري نيست؛ نوعي از ادبيات است، بايد شناخته و در موردش به شکل جدي صحبت شود تا به دليل خوانندگان زيادي که دارد موفق شويم تاثير بهتري بر آنها داشته باشيم. اين نوع ادبيات افراد را به خواندن عادت ميدهد و به آنها ياد ميدهد براي خواندن کتاب وقت بگذارند. تاثير اين نوع ادبيات را از اين جهت ميبينم.
او در پايان تاکيد کرد: اميدوارم براي ادبياتي که خواننده بسيار دارد (پرهيز دارم بگويم عامهپسند)، جشنواره برگزار کنند، زيرا همه کارهاي اين نوع ادبيات بيارزش، مبتذل و چيپ نيستند، خيلي از آنها خواندني هستند و بايد با ديد بهتري به آنها نگاه کرد.