برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

یادداشتی بر کتاب «جادوگرها» اثر رولد دال به بهانه اکران فیلمش

منبع
ايرنا
بروزرسانی
یادداشتی بر کتاب «جادوگرها» اثر رولد دال به بهانه اکران فیلمش

ايرنا/ امروز، (۲۲ اکتبر/ اول آبان)، فيلم «جادوگرها» که يک اقتباس سينمايي از کتابي به همين نام اثر «رولد دال» است، به اکران عمومي در مي‌آيد. به همبن بهانه نگاهي کرده‌ايم بر اين کتاب.

فيلم «جادوگرها» (The Witches) که با اقتباس از يکي از کتاب‌هاي رولد دال به همين نام ساخته شده، به کارگرداني رابرت زميکس و با بازي آنا هاتوي و اوکتاويا اسپنسر روي پرده نمايش خواهد رفت. علت اين ميزان اقتباس سينمايي را از کتاب‌هاي رولد دال (Roald Dahl)، نويسنده انگليسي‌زبان و نروژي‌الاصل، مي‌توان در نثر پرکشش و مسحورکننده و داستان‌هاي منحصربه‌فرد و خلاقانه او جويا شد چنانچه پيش از اين نيز از روي ديگر کتاب‌هاي او نظير «ماتيلدا»، «غول بزرگ مهربان»، «چارلي و کارخانه شکلات‌سازي» و... اقتباس‌هاي سينمايي صورت گرفت و با استقبال عمومي مواجه شد.

روي جلد نسخه اصلي جادوگرها


جادوگرها رماني است که رولد دال در ۶۷ سالگي براي کودکان نوشت. داستان از جايي آغاز مي‌شود که پسر کوچکي به همراه مادر و پدرش براي ديدار مادربزرگ محبوب خود از انگلستان راهي نروژ مي‌شود اما يک سانحه در مسير، جان پدر و مادر پسر را مي‌گيرد و مراقبت از پسر به مادربزرگ محول مي‌شود. از اين به بعد مادربزرگ براي نوه‌اش داستان‌هايي از جادوگران تعريف مي‌کند که گويا داستان صرف نيستند: «جادوگرهاي واقعي لباس‌هاي معمولي مي‌پوشند و سر و وضعشان کاملا شکل ‌زن‌هاي معمولي است. آن‌ها در خانه‌هاي معمولي زندگي مي‌کنند و شغل‌هاي معمولي دارند. جادوگرها به قدري از بچه‌ها نفرت دارند که شما اصلا فکرش را هم نمي‌توانيد بکنيد. آن‌ها آن‌قدر از دست بچه‌ها عاصي‌اند که دلشان مي‌خواهد توي روغن سرخشان کنند. يک جادوگر واقعي تمام مدت در حال توطئه‌چيني است تا از شر بچه‌هاي سرزمين خودش خلاص شود. تنها دل‌مشغولي او آن است که آن‌ها را از بين ببرد...»

رولد دال

مادربزرگ از ويژگي‌هاي ظاهري و رفتار جادوگرها نيز براي نوه‌اش مي‌گويد آن‌ها در واقع طاس‌هايي هستند که کلاه گيس به سر مي‌گذارند. براي پوشاندن پنجه‌هاي خميده‌شان هميشه دستکش دست مي‌کنند.

سوراخ دماغ‌هاي بزرگي دارند تا بوي بچه‌ها را از دور حس کنند و پاهايشان انگشت ندارد و براي پوشاندن اين هم، هميشه کفش نوک‌تيز مي‌پوشند. جادوگرها سالانه جلسه برگزار مي‌کنند تا از روش‌هاي جديد براي از بين بردن بچه‌ها بگويند و جادوگر اعظم مديريت اين جلسه‌ها را به عهده دارد. حالا که پسر با شناختن راه تشخيص جادوگرها از امنيت نسبي برخوردار شده، او و مادربزرگ براي تعطيلات به هتلي مي‌روند که از قضا محل جلسه سالانه جادوگرها نيز هست! جادوگر اعظم در بين نمايندگان جادوگر ساير کشورها از فرمول تدريجي موش‌ساز رونمايي مي‌کند. يکي از جادوگرها بوي پسر را که در پشت پرده قايم شده حس مي‌کند و او را به موش تبديل مي‌کند. اما رولد دال که استاد آموزشِ‌ آرمان‌هاي انساني به طور غيرمستقيم و نهفته در کلام است، اين دگرديسي از انسان به موش را محلي براي بيان مانيفست خود در نظر گرفته است: «لابد تعجب کرده‌ايد که چرا اصلا ناراحت نبودم. بدون مقدمه با خودم گفتم مگر پسربچه بودن چه چيز فوق‌العاده‌اي دارد؟ کي گفته که از موش بودن بهتر است؟ موش‌ها مجبور نيستند امتحان بدهند. موش‌ها مجبور نيستند نگران پول باشند. تا آن‌جا که من مي‌دانم، موش‌ها دو تا دشمن بيشتر ندارند، آدم‌ها و گربه‌ها. مادربزرگ من يک آدم است، اما من مطمئنم که هر چيزي که باشم، دوستم دارد و خدا را شکر، هيچ‌وقت گربه نگه نمي‌دارد. موش‌ها وقتي که بزرگ بشوند، مجبور نيستند به جبهه بروند و با بقيه موش‌ها بجنگند. شک ندارم که موش‌ها همديگر را دوست دارند اما آدم‌ها نه.»


پسر در ادامه هرگز از وضعيتي که در آن دچار شده براي غر زدن استفاده نمي‌کند و در عوض به همراه مادربزرگ خود و با اطلاعاتي که در جلسه جادوگرها به دست آورده براي از بين بردن جادوگرها نقشه مي‌کشد و با اميدواري به موفقيت دست پيدا مي‌کند و در آخر که در صلح کنار مادربزرگش به زندگي موشي ادامه مي‌دهد شاهد اين گفت‌وگو بين پسر و مادربزرگ هستيم:

«-سرانجام او گفت: «عزيزم، مطمئني از اين که تا آخر عمرت موش هستي، احساس ناراحتي نمي‌کني؟

-گفتم «اصلا و ابدا. اگر کسي آدم را دوست داشته باشد، اصلا مهم نيست که آدم کي باشد يا چه قيافه‌اي داشته باشد.»

دوست داشتن و اهميت دادن به يکديگر، نجات جهان و دفاع از هم‌نوع و ادامه‌دادن زندگي اميدوارانه و پدر قدرت از ارزش‌هايي است که رولد دال در داستان‌هايش به بچه‌ها ياد مي‌دهد و شايد همين که او مستقيم نصيحت نمي‌کند، او را به يکي از بهترين نويسنده‌هاي کودک جهان تبديل کرده است.


کتاب «جادوگرها» در ايران ابتدا در سال ۱۳۷۷ با ترجمه خوب شهلا طهماسبي توسط نشر مريم وابسته به نشر مرکز منتشر شد، اين ترجمه هم اکنون در بازار کتاب موجود نيست و براي خواندن اين کتاب مي‌توان به ترجمه محبوبه نجف‌خاني که توسط انتشارات افق منتشر شده مراجعه کرد. نهايتا لازم به ذکر است در سال ۱۹۹۰ نيز فيلمي با اقتباس از «جادوگرها» ساخته شد که به دليل پايان متفاوتي که با کتاب داشت مورد پسند رولد دال واقع نشد. بايد ديد فيلم جديدي که ۳۰ سال بعد از فيلم پيشين از روي اين کتاب ساخته شده و امروز اکران مي‌شود تا چه حد انتظارات طرفداران اين نويسنده را برآورده مي‌کند.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره