دنياي خودرو/ صنعت خودرو برخي مشکلات را در ذات خود دارد و برخي مشکلات را هم فناوريهاي ۱۵ يا ۲۰گانهاي اين صنعت رقم ميزند که مدام در حال تحول است و صنعت خودرو بايد خود را با آن تطبيق دهد، اما عملا قدرت آن را ندارد
بررسي راهکارهايي که شرکت نيسان بهمنظور خروج از ورشکستگي و رسيدن به ثبات و سود طي کرد، ما را بر آن داشت تا با دکتر مهرداد مظفري به گفتوگو بپردازيم. وي مدت سه سال است که به بررسي و تحليل دلايل شکست کسبوکارها در ايران ميپردازد. از مظفري هفت جلد کتاب چاپ و آخرين آنها با نام «باختن با مهره سفيد؛ چرا کسبوکارها شکست ميخورند؟» توسط انتشارات چاپ و نشر بازرگاني منتشر شده است. معاونت برنامهريزي راهبردي و سرمايههاي انساني بانک صادرات، معاون برنامهريزي و توسعه سيستمهاي شرکت سرمايهگذاري ايرانخودرو و مديرعامل صندوق صنايع دريايي از سوابق اجرايي اوست. در بخش نخست اين مصاحبه به بررسي وضعيت شرکت نيسان در سالهاي گذشته و خروج از ورشکستگي و رسيدن به شرايط ايدهآل پس از آن پرداختهايم.
۵ تصميم جدي که رئيسجمهور بايد اتخاذ کند
مظفري به «دنياي خودرو» ميگويد: «اصليترين مخاطب صحبتهاي ما کساني هستند که يک دهه بعد اين مطلب را ميخوانند، آيندگان بايد بدانند تفاوت آگاهي و عمل چه ميزان نتايج را براي نسلهاي بعدي با سختي مواجه ميکند. ميدانم دو قشر اين مطلب را نميخوانند؛ اول کساني که مجريان و مديران صنعت خودرو هستند و ديگر سياستگذاران. اما افراد نزديک به آنها شايد گزارش ما را نقد کنند. بنابراين جوهره اصلي کلام، ناظر بر اين است که تصميمات يکدهه پيش صنعت خودرو، امروز ديگر اثربخش نيست. آنچه در اين مجال بيان ميشود، براي همعصران ما نيست، بلکه هديهاي براي آيندگان است تا بدانند بعضي رويکردها روشن بوده، اما براي اقدام و عمل مورد اهميت واقع نشدهاند. پيچيدگي و مشکلات صنعت خودرو، امروز به سطحي رسيده که از حوزه اختيار و توان وزارتخانههاي مرتبط خارج شده و نيازمند عزم و اراده ملي است. از توان صنعت خودرو برنميآيد در مسير اصلاح و بهبود قدم بردارد. امسال، سال تصميمات بزرگ است و تلقي من اين است که رئيسجمهور تا پايان دوره رياستجمهوري، بايد حداقل ۵ تصميم جدي و چالشي بگيرد که يکي از آنها در مورد صنعت خودرو است.»
چرا کسبوکارها در ايران با شکست مواجه ميشوند؟
مساله و سوال اصلي در صنايع مختلف ايران اين است که چرا برخي کسبوکارها در ايران قبل و بعد از انقلاب با ناکارآمدي و احتمالا با شکست مواجه ميشوند و بهسختي در مسير بهبود و احيا قرار ميگيرند؟ حال اين سوال پيش ميآيد چرا صنعت خودرو در دنيا و شرکتهاي خودروساز تا اين اندازه دچار ورشکستگي ميشوند؟
اول اينکه صنعت خودرو گردش مالي و سرمايهگذاري با حجم بالا نياز دارد و صنعت مالي حداکثر هر يک دهه براي يکبار با موج نوآوريها و تغيير پارادايم جدي مواجه، متلاطم و ورشکسته ميشود. از اين رو، صنعت خودرو هم به تبع صنعت مالي، سطح تکنولوژي و تغيير سليقه مخاطبان، الزامات زيستمحيطي و سلامت سرنشينان متلاطم و متحول ميشود.
دوم آنکه اگر از شما بپرسند «چرا ميدان انقلاب شلوغ است؟»، چه پاسخي به اين سوال ميدهيد؟ جواب آن است که اين ميدان در منطقه شلوغي واقع شده و مراکز جمعيتي متعددي ازجمله سينما و چند وزارتخانه و کتابفروشي و... نيز در نزديکي آن قرار دارد. بنابراين صنعت خودرو برخي مشکلات را در ذات خود دارد و برخي مشکلات را هم فناوريهاي ۱۵ يا ۲۰گانهاي اين صنعت رقم ميزند که مدام در حال تحول است و صنعت خودرو بايد خود را با آن تطبيق دهد، اما عملا قدرت آن را ندارد.
شرکت نيسان؛ از تاسيس تا بحران و رکود
شرکت نيسان در صنعت خودرو تجربه خصوصي بودن و احيا شدن پس از ورشکستگي را دارد. نيسان از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸ زيانده بود. اين خودروسازي ۲.۴ميليون دستگاه در سال، هنگام اوج توان و ظرفيت، توليد ميکرد. اين در حالي است که صنعت خودرو ايران در بهترين شرايط موفق به توليد ۱.۵ميليون خودرو در سال ميشود. بنابراين از شرکتي صحبت ميکنيم توان صادرات و توليد جهاني دارد.
آمار توليد نيسان در سال ۱۹۹۸ و سال بعد از آن به حدود ۱.۳ميليون دستگاه کاهش يافت و بدهي اين شرکت بالغبر ۲۰ميليارد دلار شد و سهم بازار آن در آمريکا و ژاپن کاهش يافت. در چنين شرايطي ميتوان گفت اين شرکت خودروسازي ورشکسته است. دو راهحل براي نجات نيسان در آن زمان وجود داشت؛ راهحل درونزا و راهحل برونزا.
راه حل هاي نيسان
راهحل درونزا، شامل اصلاح ساختار و فرآيند، اصلاح وضعيت مالي، مديريت توليد و مديريت هزينه و بهبود شرکتداري است. در راهحلهاي برونزا نيز براي خروج از ورشکستگي، ادغام را بهعنوان نخستين راه مدنظر قرار ميدهند و به سمت شرکتي ميروند که از آنها قويتر باشد. بر اين اساس، به سمت ادغام و واگذاري سهام ميروند که جوينتونچر پيچيدهاي است.
علائم شکست کسبوکار نيسان براي هياتمديره هويدا بود. بنابراين با شرکتهاي خودروساز آمريکايي مذاکره را آغاز کرد تا ادغام انجام شود، اما نتيجه نداشت. شرکت رنو اين مشارکت را پذيرفت و کمک ۵.۴ميليارد دلار را در برابر کسب ۳۸.۶درصد از ارزش سهم اين شرکت به نيسان ارائه داد.
رنو درمقابل، حق انتخاب مديرعامل را هم در اختيار گرفت. اين نخستينباري بود که يک غيرژاپني ميخواست مديرعامل شرکت نيسان شود، شرکتي که ادعاي کيفيت جهاني داشت.
مديرعامل جديد، کارلوس گون از شرکت رنو بود که سوابق بسيار خوبي داشت؛ تسلط به سه زبان، تحصيل در دانشگاههاي معتبر جهاني و آغاز فعاليت صنعتي در ميشلن و هياتمديره رنو. به او لقب «مرد هزينهکش يا قاتل هزينه» دادهاند.
گون بعد از ميشلن، معاون اجرايي رنو و موفق به احياي شرکت ورشکسته رنو شد. زماني که رنو به مشکل برخورد، دولت کمک مالي کرد و در ازاي آن سهام تصاحب کرد. زماني که گون مديرعامل رنو بود، سهام دولتي را از ۸۰ درصد به ۱۶ درصد کاهش داد و روند احيا را پيش برد.
وي در زمان حضور در رنو، اين شرکت را لاغر کرد، البته با چربيسوزي نه عضلهسوزي! برخي از خودروسازان عضله را از بين ميبرند؛ يعني توان و قابليت شرکت را از بين ميبرند. اما او کارخانههاي ضررده رنو را در بلژيک تعطيل و ۳۳۰۰ نفر از نيروهاي مستقيم را تعديل کرد که با ضريب ۵ نفر ميتوان ميزان کاهش اشتغال غيرمستقيم را نيز دريافت.
او حقوقها را کاهش داد و مبتنيبر عملکردها و کارکردها بازتعريف و تعيين کرد. گون نظام نظارتي و ارزيابي عملکردي دقيقي را طراحي و دستورالعملها و روشهاي اجرايي را ساده و شفاف کرد. در کنار مرد هزينهکش، ميتوان به او لقب مرد شيشهاي را هم داد، چون عاشق شفافيت بود.
استراتژي گون در ژاپن براي نجات نيسان
گون بعد از انعقاد قرارداد بين رنو و نيسان به ژاپن رفت، اما زبان مردم اين کشور را نميدانست. استراتژي او اين بوده و هست که «هميشه با يک ورق کاغذ سفيد شروع کن». در کتاب منجي نيسان ميگويد: «زماني که به ژاپن رفتم، هيچ طرحي از قبل براي نيسان نداشتم و نيامده بودم به آنها طرح بدهم.»
گون اعلام ميکند راهحل پيشساخته وجود ندارد و راهحلهاي از قبل مشخصشده مسافر سرزمين جهل هستند. او ظرف پنج روز پس از ورود به ژاپن با گشتوگذار در شرکت نيسان، ۹ «تيم بينکاري» يا تيم مشترک سازماني تشکيل داد. اين ۹ ستون، اطلاعات و مسايل سازماني را از کف کارخانه تا بالاترين سطح شرکت نيسان يعني هياتمديره تبخير کرده و اتصال دانش و موضوع را ايجاد ميکنند.
هر تيم کاري با ۱۰ عضو فعاليت خود را شروع کردند و قرار بود طي ۹۰ روز که بعدا ۳۰روز هم به آن اضافه شد، مشکلات و مسايل شرکت نيسان را بررسي کرده و براي آنها راهحل ارائه کنند. بدينترتيب بعد از ۱۲۰ روز، ۲۰۰۰ ايده از اين روش ارائه شد.
گون معتقد بود راهحل مشکلات نيسان نزد کارکنان اين شرکت است و تغيير سازماني زماني اتفاق ميافتد که هويت شرکت و عزت نفس کارکنان حفظ شود.
گون از سندرم «مديرعامل يا مرد مريخي» نام ميبرد و ميگويد: «من براي شرکت نيسان مردي بودم از سياره مريخ و حتي زبان آنها را بلد نبودم. گون بعد از بررسي ۲۰۰۰ ايده طرح «Nissan revival plan ۳» را ارائه داد؛ طرح سهساله نجات نيسان تا ۲۰۰۲ که ريسک بزرگي بود و در يک جلسه عمومي گفت: «اگر شرکت در اين سه سال موفق نشد، ما (مديرعامل و اعضاي هياتمديره و مديران ارشد) به خانههايمان ميرويم و گلف بازي ميکنيم.» رويکرد مديرعامل جديد شرکت نيسان در دو سطح قابل بيان بود: «ابتدا بقا در کوتاهمدت با کاهش هزينه، سپس تداوم ثبات و رشد در بلندمدت.»
طبقهبندي مشکلات نيسان
طرح NRP۳ مشکلات نيسان را در پنج ويژگي طبقه بندي ميکند: «۱- نبود درک روشن از سود. ۲-توجه ناکافي به مشتريان و توجه بيش از حد به رقبا. ۳-نبود حس اضطرار ۴-نبود ديد يا برنامه بلندمدت مشترک و ۵- نبود خطوط کاري در شرکت مبتني بر اصل بين کاري و بين مرزي و سلسله مراتب.»
بنابراين کارگروههايي بين بخشهاي مختلف شرکت راهاندازي و ضمن کار، مشکلات ساير بخشها لحاظ شد. اين ۹ تيم کاري شامل توسعه بازرگاني، خريد، توليد و تدارکات، R&D، فروش و بازاريابي، مالي و هزينه و از دور خارج کردن قطعات، توليدات و سازماندهي هستند و در هر تيمي معاون و مدير حضور دارد و براي حل مشکلات راهحل ارائه ميدهند.
طرح NRP۳ با چندمحور اساسي شکل گرفت:در نخستين گام کاهش هزينه عملياتي به ميزان يک تريليون ين ژاپن.
دومين گام «خداحافظ کي روتسو» بود. در ايرانخودرو و سايپا هم اين مفهوم کي روتسو را داريم. در سايپا برخي قطعهسازان به طريق مالکيت شرکتهاي واسطهاي، سهام شرکت سايپا را برميدارند و همچنين ايرانخودرو يا خود خودروساز از طريق واسطه سهام خود را از دسترس برخي در بازار جمعآوري ميکند. اين موضوع در ژاپن هم متداول است. بهعنوان مثال تعدادي شرکت قطعهساز مرتبط با نيسان شکل گرفت که اتصالات و ارتباطاتي با هم داشتند و سهام شرکت نيسان را خريداري کردند و اين گاه باعث ميشد خودروساز در راستاي اهداف قطعهساز قدم بردارد و حتي با قيمت گرانتر قطعه خريداري کند. اين کي روتسو باعث ميشد توان مالي شرکت نيسان تحليل رود و بهجاي اينکه هزينهاي بهعنوان سرمايه در گردش قرار گيرد، با آن سهامي خريداري شود.
سومين اقدام، کاهش ۶ميلياردي زيان شرکت نيسان پس از تزريق کمک مالي و چهارمين محور طرح نجات نيسان، ايجاد سرمايهگذاري و تدارک عرضه ۲۲ محصول جديد تا ۲۰۰۲ بود. يعني همزمان با کاهش هزينه، افزايش محصولات جديد را هم در نظر گرفته بود.
اقدام پنجم، کاهش تعداد کارکنان شرکت نيسان در سراسر جهان به ميزان ۲۱ هزار نفر بود. در ژاپن رسمي وجود دارد که فردي که سر کار ميرود، جنازهاش در پايان عمرش از کارش بيرون ميآيد! (همان حکايت پيشين ما که عروس با لباس سفيد ميرود و با کفن از خانه همسر برميگردد).
ششم اينکه کارخانههاي مونتاژ نيسان در ژاپن از ۷ سايت به ۴ سايت کاهش پيدا کردند و جايگاه توليد آنها از ۲۴ به ۱۵ کاهش يافت. گون معتقد است بايد يک تريليون ين هزينه در سه بعد خريد، توليد و هزينه اداري مالي کاهش دهد، اما از سوي ديگر با تعالي و ترقي بنگاه، ايجاد شور و شوق در مشتريان بهمنظور خريد و انعطاف بيشتر به نيازهاي بازار را هم فراموش نميکند. اين چيزي است که ما هم بايد در نظر بگيريم؛ همزمان با رژيم غذايي براي کاهش وزن، بايد عضلهسازي هم انجام شود. اين پيچيدگي و ترکيب راز احياي نيسان است که همزمان متغيري را کاهش و متغير ديگري را افزايش ميدهد؛ کاري که بسيار پيچيده است.
اقدام هفتم يا کار اصلي گون، تبديل روابط سنتي خودروسازان و قطعهسازان به روابط کاري حرفهاي بود که به آن ميگفتند «خداحافظ کي روتسو» يعني خداحافظ روابط کاري پنهان قطعهساز و خودروساز.
او با فروش سهام شرکا، ۱۱۰۰ قطعهساز را واگذار و ميزاني از بدهيهاي شرکت را با همين روش تامين مالي پرداخت کرد. اما سختترين اقدام، هشتمين کار است که زبان کارکنان شرکت نيسان را از ژاپني به انگليسي تغيير ميدهد. اين کار بدان معناست اگر خودروسازي ميخواهد توليد خود را جهاني کند، بايد به زبان جهان فکر کند. يعني تعداد زيادي از کارکنان ديگر امکان کار کردن نداشتند، اما هر فردي که زبان انگليسي ياد ميگرفت، جايزه دريافت ميکرد.
يکي از شيطنتهاي گون اين بود که يک طراح از شرکت ايسوزو و يک طراح از رنو آورد و درخواست يک هويت جديد براي طراحي خودروهاي جديد شرکت نيسان داد؛ طراحي براساس مفهوم ژاپني و اصالت رنو. NRP۳ او با موفقيتي بينظير در يکسال يعني کمتر از سه سال از برنامه، شرکت نيسان را متحول کرد.
طرح ۱۸۰ گون و توليد بدون زيان
بعد از NRP۳، شرکت نيسان طرح شجاعانه ۱۸۰ را کليد زد؛ منظور از عدد يک، يکميليون خودرو اضافه در سهسال بود. عدد هشت هم به معني سود ۸ درصدي و بدهي صفر درصدي بود. بر اساس اين طرح، گون تصميم گرفت طي سه سال يکميليون خودرو را به بازار عرضه کند که ۸ درصد سود خالص را به همراه داشته و هيچ زياني براي شرکت نداشته باشد. اين، حکايت نجات NRP۳ و در ادامه آن، طرح متهورانه ۱۸۰ است.
يافتهها و نتايج طرح نجات شرکت نيسان
اولين ويژگي برجسته طرح نجات نيسان اين است که نگاه همزمان به کاهش هزينه و توسعه محصول گرچه بسيار سخت و پيچيده بوده اما به همان اندازه کارساز است.
دومين ويژگي، رهايي از تله سنت ژاپني کيروتسو است.
سومين مشخصه، اعتقاد به سندرم مديران عامل مريخي است (البته من اينکه «وزير صمت بر انتخاب فردي غير از خانواده صنعت خودرو براي مديرعاملي ايرانخودرو صحه گذاشت» را ميپسندم، هرچند اين اقدام بهتنهايي موثر نيست.
چهارمين ويژگي، اجراي سنت تابو يعني تعديل نيرو در ژاپن در حجم و گستره جهان بود.
نکته پنجم اين است که راهحلها کنار مسائل هستند، نه خيلي دور از آنها.
راهحل ششم، پذيرش احساس اضطرار و خطر سقوط و هفتمين راهحل نيز درک روشن از سود بود.
هشتمين اقدام به اجراي راهحلهاي درونزا و برونزا در جهت احياي شرکت برميگشت.
راهحل نهم نيز حمايت دولتها در احياي صنعت خودرو با توجه به تجربه رنو بود.
بدين ترتيب، شرکت خودرو نيسان ۹ آموزه براي صنعت خودرو ايران به شرحي که گفته شد، ميتواندداشته باشد.
بازار