برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

نمایشی​ از ضرب‌المثل‌های ایرانی در «مثل آباد»

منبع
جام جم
بروزرسانی
 نمایشی​ از ضرب‌المثل‌های ایرانی در «مثل آباد»
جام جم/جرقه توليد يکي از خاطره‌انگيزترين و نخستين سريال‌ها و مجموعه‌هاي ايراني موفق تلويزيون در سال‌هاي بعد از انقلاب سال 1359 زده شد و حاصل آن نوروز 1360 در معرض قضاوت بينندگان قرار گرفت. «مَثَل‌آباد» نام اين مجموعه بود، کارگردان هنري‌اش زنده‌ياد رضا ژيان، کارگردان تلويزيوني آن مسعود فروتن، نويسنده‌اش زويا زاکاريان (همسر رضا ژيان در آن سال‌ها) و طراح لباس سريال نيز ايرج رامين‌فر بودند. با پيروزي انقلاب و تغيير و تحولات گسترده‌اي که در سطح اجتماعي، سياسي و فرهنگي جامعه رخ داد، طبيعي بود که فضاي تلويزيون نيز دستخوش تغييرهاي زيادي شود. بجز ترديدهاي جدي‌اي که آن ابتدا در خصوص توليد و پخش موسيقي و برنامه‌هاي نمايشي وجود داشت و شرح و تفصيل آنها در مرور خاطره‌هاي مديران و دست‌اندرکاران صدا‌و‌سيما در آن مقطع موجود است، عاقبت برخي راه‌گشايي‌ها در زمينه پخش موسيقي و نمايش فيلم و سريال و تئاتر صورت گرفت. به اين معني که (مثلا) در دومين سالگرد پيروزي انقلاب، سريال نمايشي تازه‌توليدشده «شاه‌دزد» در خصوص برخي مسائل روز جامعه (مانند انقلاب يا تلاش برخي ضدانقلابيون براي برگرداندن رژيم پيشين)‌ از تلويزيون پخش شد و با استقبال فراواني نيز همراه بود. به اين ترتيب، برخي چارچوب‌هاي نوشته و نانوشته تازه پيش روي هنرمنداني که در گود باقي مانده بودند و افراد تازه‌اي که مي‌خواستند به عرصه هنرهاي نمايشي (بويژه در تلويزيون) وارد شوند روشن شد. در اين مسير، جرقه توليد يکي از خاطره‌انگيزترين و نخستين سريال‌ها و مجموعه‌هاي ايراني موفق تلويزيون در سال‌هاي بعد از انقلاب سال 1359 زده شد و حاصل آن نوروز 1360 در معرض قضاوت بينندگان قرار گرفت. «مَثَل‌آباد» نام اين مجموعه بود، کارگردان هنري‌اش زنده‌ياد رضا ژيان، کارگردان تلويزيوني آن مسعود فروتن، نويسنده‌اش زويا زاکاريان (همسر رضا ژيان در آن سال‌ها) و طراح لباس سريال نيز ايرج رامين‌فر بودند. اين مجموعه براساس افسانه‌هاي متون کهن به صورت نمايش‌هاي تلويزيوني ساخته و پخش شد؛ البته نمايش‌هايي که بيشتر به فضاي سريال‌هاي تلويزيوني شبيه بود و داستان آنها بجز محيط‌هاي بسته در فضاهاي باز نيز مي‌گذشت. مرور اسم‌هاي تعدادي از قسمت‌هاي اين مجموعه که دربردارنده ضرب‌المثلي بود که مضمون داستان همان بخش از سريال را معرفي مي‌کرد، در جاي خود براي بينندگان آن سال‌ها خاطره‌انگيز است: عَلَم علم درد ورم‌ ‌/‌ زري که نبود توي علم، ناخوش خر خورده، نه شير شتر نه ديدار عرب، تخم‌مرغ دزد شتردزد مي‌شود و... بازيگران «مَثَل‌آباد» را ترکيبي از هنرمندان قديمي و شناخته شده همچون مهين شهابي، اسماعيل داورفر و مهري وداديان در کنار افرادي کمتر شناخته شده، اما به هر حال داراي تجربه‌هاي تلويزيوني و تئاتري يا حتي سينمايي مانند رضا ژيان (کارگردان هنري سريال) و زنده‌ياد سامي تحصني تشکيل مي‌دادند. حميد جبلي، اکبر عبدي، آتيلا پسياني، مرتضي ضرابي، فاطمه نقوي، مرتضي اردستاني و کامبيز صميمي مفخم نيز جزو جواناني بودند که در عرصه‌هاي تلويزيون و سينما نام‌هايشان مکرر شنيده شد و برخي مانند عبدي، جبلي و پسياني تعدادي از شاه‌نقش‌هاي سينما و تلويزيون بعد از انقلاب را به نام خود ثبت کردند. مجيد ايزدي، جواد آهنگر، محمد نعيمي، شيرين رضائيان و فاطمه شعرباف نيز از ديگر بازيگران «مثل‌آباد» بودند که بعدها کمتر نامي از آنها شنيده شد. در اين ميان، يکي از مهم‌ترين جذابيت‌هاي سريال، بازي تازه‌واردي به نام اکبر عبدي بود که ـ البته ـ بينندگان آن سال‌ها به واسطه پخش چندباره يک نمايش تلويزيوني بامزه و پرطرفدار (که بخش زيادي از جذابيت‌هاي آن نمايش نيز در کاراکتر و بازي پرجاذبه عبدي نهفته بود) او را از قبل مي‌شناختند. نام اين نمايش «خمره سخنگو» بود و در حکم کاشف و معرف اوليه اکبر عبدي در نقش عبدالله که شاگرد يک مغازه يا حجره قديمي بود به شمار مي‌رفت. گويا «خمره سخنگو» قبل از ضبط تلويزيوني در تئاتر شهر اجرا شده بود اما عمده محبوبيت و شهرتش را به دليل همان جذابيت‌هاي ناشي از حضور عبدي و با تکيه بر تماشاگران ميليوني تلويزيون و پخش‌هاي مکررش پيدا کرد. کارگردان خمره سخنگو سياوش طهمورث بود و مجيد ميرفخرايي، طراح لباس و صحنه سال‌هاي بعد سينماي ايران به همراه سوسن تسليمي (بازيگر سريال مشهور سربداران و چند فيلم از بهرام بيضايي) نويسنده‌اش بودند. ميميک، بازي، صدا و جذابيت‌هاي بدني و استيل و فرم عبدي که ناشي از فيزيک خاص و استثنايي او بود کاراکتر «عبدالله» را بسيار ديدني و دلنشين ساخته بود و آينده هنري اين بازيگر را بخوبي شکل داد. همه مي‌دانيم که عبدي با موفقيت اين نمايش و همچنين مجموعه مثل آباد، بسرعت در سريال‌هاي محله بروبيا، بازم مدرسم دير شد، محله بهداشت... و همچنين فيلم‌هاي سينمايي پرفروشي مثل اجاره‌نشين‌ها مشغول شد و در جايگاه يکي از بهترين بازيگران کمدي و حتي جدي تاريخ تلويزيون و سينماي ايران قرار گرفت. حميد جبلي نيز که در قسمت «ناخوش خر خورده» از سريال مثل آباد بخوبي ديده شد، بخشي از جذابيت‌هايش در بازيگري را با همين سريال و همچنين در محله بروبيا و محله بهداشت، در کنار آثار عروسکي ادامه داد و سرانجام کار بزرگ زندگي‌اش را براي بچه‌هاي ايران به يادگار گذاشت و خالق کلاه‌ قرمزي نام گرفت. آتيلا پسياني نيز هرچند تا حدي يک مسير متفاوت از عبدي و جبلي را در پيش گرفت اما مانند اين دو در مثل آباد، محله بروبيا و محله بهداشت نخستين جلوه‌هاي توانايي‌اش را آشکار کرد و امروز در قالب يکي از بهترين بازيگران نقش دوم (و کمابيش اول) در تلويزيون و سينماي ايران شناخته مي‌شود که کارگردان‌ها نمي‌توانند براحتي از کنار نامش عبور کنند و دست کم به اجراي احتمالي بسياري از نقش‌ها توسط اين بازيگر توانا مي‌انديشند. *** فضاي سنتي و تاريخي مثل‌آباد، به همراه مرور تفصيلي داستان و به نوعي آشکار کردن علت خلق ضرب‌المثل‌هايي که ورد زبان مردم در کوچه و بازار بود (و با اين يکي، يعني دليل و سبب خلق ضرب‌المثل‌ها کمتر آشنايي داشتند) آن هم در قالب داستان‌هايي پرجاذبه و در زمان خودش شيرين و دوست‌داشتني، به يک علت مهم موفقيت اين مجموعه بدل شد. *** يکي از جاذبه‌هاي مهم اين مجموعه موسيقي متن آن بود. اين موسيقي را محمــــدرضا عليقلي به عنوان آهنگسازي که از مرکز سينمايي کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان مي‌آمد در جايگاه نخستين کار مهم و پربيننده (يا پرشنونده) کارنامه‌اش نوشت و اجرا کرد. موسيقي مثل آباد در مايه ايراني و سنتيِ «دشتي» (يکي از متعلقات دستگاه شور) نوشته شده بود و هنوز هم بسياري، آن ملودي تيتراژهاي آغازين و پاياني سريال را در خاطر دارند. عليقلي با خلق اين اثر، هم مسير آينده هنر پرابهامي همچون موسيقي (و در اينجا موسيقي فيلم و سريال) را تا حدي روشن کرد و جواب اعتماد سازندگان سريال را که بايد دست به عصا حرکت مي‌کردند داد و هم خود را به سينماي جديد ايران که در حال پوست انداختن و به نوعي تجديد حيات بود معرفي کرد. از کارهاي خوب سال‌هاي بعد عليقلي در تلويزيون مي‌توان به موسيقي سريال «خاک سرخ» اشاره کرد. *** زنده‌ياد رضا ژيان نه تنها در جايگاه کارگردان هنري سريال، توانايي‌هايش را به رخ کشيد، که در مقام يک بازيگر (به‌ويژه در آثار کمدي و طنزآميز) به شهرت بسياري دست يافت و بخشي از آينده سينما و تلويزيون در ايران را به خود اختصاص داد. او متولد ۱۳۲۸ تهران بود و متأسفانه در بيست و هفتم بهمن ۱۳۸۱ در پنجاه و سه سالگي به سراي ديگر شتافت. ژيان از همان سال‌هاي تحصيل در دبيرستان با حضور در نمايش‌هاي مدرسه‌اي فعاليتش را در تئاتر شروع کرد. بعدها با فعاليت در «کارگاه نمايش» وابسته به «تلويزيون ملي ايران» از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷ کار هنري را پي گرفت و سپس به صورت حرفه‌اي به بازيگري روي آورد. مجموعه‌هاي تلويزيوني «حرف تو حرف» و «سرزمين افتخار» از جمله مهم‌ترين کارهاي اين دوره از فعاليت هنري او به شمار مي‌رود. پس از انقلاب بيشتر بر صفحه تلويزيون ظاهر شد که به غير از کارگرداني مجموعه تلويزيوني «مثل‌آباد» و بازيگري در آن و در مجموعه‌هاي «محله برو بيا» و «محله بهداشت» بازي کرد. او چند سالي را نيز در خارج از ايران سپري کرد اما خوشبختانه سال‌هاي پيش از کوچ ابدي‌اش را در ايران به فعاليت مشغول بود. از جمله آثار هنري ديگرش مي‌توان به اين موارد اشاره کرد: فيلم‌هاي سينمايي «پسر ايران از مادرش بي خبر است»، «رسول پسر ابوالقاسم»، «چوپانان کوير»، «سياه‌راه»، «آتش در زمستان»، «مرد عوضي»، «موميايي ۳»، «مسافر ري»، «عشق فيلم» و نمايش‌هاي «دوستان بامحبت» و «عشق روي خرپشته». ژيان، صد البته، در تلويزيون نيز فعاليت‌هايش را در سال‌هايي که در ايران بود تداوم بخشيد و در سري سوم سريال زير آسمان شهر يا آژانس دوستي و همشاگردي‌ها به ايفاي نقش پرداخت. خودرو تهران ۱۱، خانه پدري، همسايه‌ها، مسافر ري (فيلم ـ سريال)، معجزه ازدواج و آغوش‌هاي خالي از ديگر آثار تلويزيوني او هستند. سلام کوچولو (کارگردان)، زير بازارچه (بازيگر و کارگردان)، عاقبت نقدفروشي عاقبت نسيه‌فروشي (بازيگر و کارگردان)، پرده عجايب (فقط بازيگر)، طنزآوران جهان و لطايف‌الطوايف از ديگر آثار او در تلويزيون بود. *** سازندگان «مثل آباد» مزد زمانه‌شناسي، انتخاب دقيق، ساخت هوشمندانه (با توجه به موقعيت خاصي که در آن قرار داشتند) و کيفيت به نسبت خوبِ سريالي را که ساخته بودند بخوبي دريافت کردند، اما به هر روي، مثل‌آباد با بهره بردن از پخش نوروزي در نخستين نمايش‌اش بخوبي ديده شد و ـ حتي شايد ـ به عنوان الگويي در زمينه کارهاي سنتي و تاريخي در سال‌هاي بعدي مطرح شد.