مهر/ کاوه مظاهري کارگردان مستند «گزارشي درباره مينا» درباره اين اثر که به زندگي زني زاغهنشيني که براي خود زندگي متفاوتي رقم زده است ميپردازد، توضيحاتي ارائه داد.
کاوه مظاهري کارگردان مستند «گزارشي درباره مينا» درباره اين اثر که موضوعي متفاوت دارد اينگونه گفت: چندي پيش ميخواستم مستندي درباره خيابان خواب ها بسازم و به همين دليل ۸ ماه قبل از شروع فيلمبرداري در کنار خيابان خواب هاي منطقه شوش شب و روز زندگي کردم در همان روزها با سوژه «گزارشي درباره مينا» آشنا شدم و اين مستندي با موضوع يک زن خيابان خواب در منطقه شوش تهران است.
وي با اشاره به اينکه اين مستند در نوروز ۹۰ فيلمبرداري شده است، توضيح داد: در اکثر مستندهايي که با موضوع خيابان خواب ها در سطح تهران ساخته مي شود فاصله ميان کارگردان و سوژه احساس مي شود، اما من مي خواستم تا اين فاصله را قبل از شروع فيلمبرداري کم کنم به همين دليل طي ۸ ماه زندگي در کنار آنها، هيچ گاه دوربين فيلمبرداري و عکاسي با خود همراه نداشتم.
اين مستندساز ادامه داد: در همين رفت و آمدهاي قبل از فيلمبرداري، يک روز با زني خيابان خواب مواجه شدم، زني که در ابتدا نمي دانستم يک زن است و هنگام صحبت با او متوجه شدم که او يک زن خيابان خواب است. نوع زندگي او با ديگر خيابان خواب ها متفاوت بود. او محلي مشخص را براي زندگي انتخاب و آن را مانند يک خانه تزيين کرده بود به همين دليل تصميم گرفتم تا از اين شخصيت فيلم بسازم.
وي با اشاره به داستان اين مستند توضيح داد: «گزارشي درباره مينا» در ۱۴ فصل ساخته شده است و زندگي يک زن خيابان خواب را از شب سال تحويل تا پايان سيزده بدر به تصوير مي کشد. هرچند اين فيلم يک مستند است که سعي کرديم يک مصاحبه کوتاه درباره زندگي قبل از کارتونخوابي مينا داشته باشيم تا مخاطب بيشتر با اين شخصيت آشنا شود.
کارگردان «گزارشي درباره مينا» با اشاره به سختي کار در ساخت اين مستند بيان کرد: هر چند ما تمام تلاش خود را کرديم تا حس اعتماد خيابان خواب ها را به خود جلب کنيم، اما باز هم کار کردن در چنين فضايي بسيار سخت و خطرناک بود، به گونه اي که گاهي نيروهاي پليس از ما مي خواستند بيشتر مراقب خود باشيم.
مظاهري در پايان تاکيد کرد: تمام تلاش خود را کردم تا نشان دهم زندگي مينا فرق چنداني با ما ندارد و اگر خانم ها اين فيلم را ببينند، حتما متوجه اين مساله مي شوند.
در خلاصه داستان «گزارشي درباره مينا» آمده است: مينا زني زاغه نشين در تهران است. او در خرابه اي در ميان زباله ها با لباسي مردانه زندگي مي کند. روياي زنانه مينا داشتن يک زندگي معمولي است. به خاطر همين رويا، ديوار خرابه را با وسايل به درد نخور تزيين مي کند و به نظافتش مي رسد. سگ ها را مثل بچه هايش دوست دارد و خيابان خواب ها را مثل اعضاي خانواده اش؛ خانواده اي که به خاطر مصرف دراگ دور هم جمع شده اند. مينا اکنون مادرخوانده سگ ها و خيابان خواب ها شده است. اين فيلم روايت سيزده روز از زندگي ميناست، سيزده روز از تعطيلات دلگير سال نو.