چرا «سحر زکریا» بازیگر ثابت سریال های «مهران مدیری» است؟
همشهري جوان/ با سريال «پاورچين» اولين تجربه طنزش را پشت سر گذاشت؛ سريالي به کارگرداني مهران مديري که در زمان خودش خيلي محبوب شود و در همان تجربه به عنوان بازيگر نقش مقابل مديري جلوي دوربين رفت. سحر زکريا بارها در مصاحبه هايش گفته علاقه اي به کار طنز نداشته اما «قسمت» پايش را به حضور در چنين کارهايي و البته همکاري با مديري باز کرده. زکريا در سريال پاورچين در نقش مهتاب همسر مديري که شاعر بود بازي کرد، البته که خيلي ها او را با نام ياسمنگولا (شخصيت خيالي شعرهاي او) به خاطرمي آورند. او پس از پاورچين هم تجربه همکاري هاي ديگري با مديري داشت که «در حاشيه» آخرين آن ها بود. به بهانه پخش دوباره سريال پاورچين با سحر زکريا که در خيلي از کارها مهران مديري به عنوان بازيگر نقش مقابل اين کارگردان حضور داشته، درباره تجربه همکاري با اين کارگردان گپ زديم. پاورچين الان چند هفته اي است که از شبکه پنج در حال پخش است، اگر اشتباه نکنم، اولين کار کمدي ات بود؟ يادم مي آيد پاورچين يکي از کارهايي بود که ساعت پخش اش خيابان ها کمترين ترافيک ممکن را داشت و همه از اين کار به عنوان يک سريال خيابان خلوت کن نام مي بردند. پاورچين آن موقع خيلي گرفته بود و حتي الان هم که براي چندمين بار پخش مي شود، مخاطب دارد، همين الان هم که مردم من را در خيابان مي بينند، مي گويند ما پاورچين را نگاه مي کنيم. اين اتفاق در حالي مي افتد که اگر اشتباه نکنم، پيش از اين هم سريال از شبکه آي فيلم و شبکه نسيم نيز پخش شده بود. جالب است عده اي به من مي گويند ما سي دي هاي سريال را داريم و آن را نگاه مي کنيم. به نظرم سال هاست سريال هايي از اين دست ديگر در تلويزيون ساخته نمي شوند و جاي خالي شان واقعا احساس مي شود، البته من قبل از اين که در اين سريال بازي کنم، دوست نداشتم وارد کار کمدي شوم اما خوشحالم که اين تجربه برايم بسيار خاطره انگيز باشد. چرا دوست نداشتي کمدي کارکني؟ دليل زياد داشت اما مهم ترينش اين بود که در بيشتر کارهاي کمدي خانم ها در حاشيه قرار دارند و دستشان براي کار کردن باز نيست، البته بعد از پاورچين و بيشتر در شبکه نمايش خانگي اين محدوديت ها کمي کم رنگ تر شد اما آفت جديد اين بود که همه مي خواستند از فرمول هاي جواب پس داده استفاده کنند و همين بازيگرها و موضوعات را به سمت کليشه شدن و تکرار برد. به هر حال تکرار يک چيز تا دو سه بار قشنگ است و بعد از آن ديگر خسته کننده مي شود. خودم اگر قرار باشد حضورم در کار کمدي تداوم داشته باشد، بايد راهکاري پيدا کنم که جذابيت کار حفظ شود تا بازي ام براي مردم تازگي و قشنگي داشته باشد. تو در بيشتر کارهاي مهران مديري حضور داشتي و در خيلي از آن ها به عنوان پارتنر او در کنارش بازي مي کردي. جدا از کارگرداني ويژگي او به عنوان بازيگر نقش مقابل چيست؟ پاورچين اولين کا رکمدي ام بود، البته قبل از آن «قطار ابدي» را هم کار کرده بودم اما آن سريال به دليل اپيزوديک بودن و فضاي فانتزي اش ويژگي هاي متفاوتي نسبت به پاورچين داشت. بارها گفتم که من خيلي اتفاقي وارد کار طنز شدم و هيچ وقت فکرنمي کردم بخواهم وارد اين ژانر شوم، چون نه کار طنز را دوست داشتم و نه با روحيه ام سازگار بود. اوايل هم خيلي مي ترسيدم، چون بچه هايي که در اين سريال ها حضور داشتند، هر کدام چندين سال در اين حوزه کار کرده بودند و بداهه را مي شناختند و ويژگي هاي اين سبک کارها برايشان ملموس تر بود اما من از فضاي کارهاي جدي که متن آماده داشتيم، به دنياي کمدي آمده بودم و خيلي چيزها برايم تازگي داشت. اما تنها کسي که هم به عنوان کارگردان و هم بازيگر نقش مقابل به من کمک زيادي کرد، خود آقاي مديري بود. يادم مي آيد همان موقع سر پاورچين چند بار به ايشان گفتم من فکر مي کنم از عهده اين کار بر نمي آيم و از آن جا که ايشان خودشان در اين کار استاد هستند، هميشه به من دلگرمي مي دادند و مصر بودند که مي تواني و کار خوبي مي شود، البته من نمي دانم تا چه اندازه موفق بودم اما اگر هم اتفاق خوبي افتاده، به خاطر اعتماد به نفس و دلگرمي هايي بود که خود آقاي مديري سر صحنه به من مي دادند. آقاي مديري از آن دسته کارگردان هايي است که سر کار اجازه مي دهد بازيگرانش نظرات و ايده هايشان را مطرح کنند. اتفاقا فکر مي کنم تصور عموم و کساني که از بيرون کار را مي بينيد اين است که مديري کارگردان خودرايي است... نه، واقعا اين طور نيست. در پاورچين ايشان وقتي به عنوان بازيگر نقش مقابل در کنار من قرار مي گرفتند، خيلي راهنمايي ام مي کردند. من چيزي از کمدي نمي دانستم ولي ايشان خيلي کمک کردند و وقتي در کارهاي بعدي مثل «قهوه تلخ» دوباره به من پيشنهاد بازي دادند با خيال راحت تر کار را قبول کردم. يادم مي آيد سر قهوه تلخ سر نقش من و جزيياتش با هم تبادل نظر مي کرديم و ايشان خيلي از پيشنهادهايم را مي پذيرفتند. من در کارهاي زيادي با مهران مديري همکاري کردم و از طرف ديگر تجربه همکاري با کارگردان هاي ديگر، چه در سينما و چه در تلويزيون را هم داشتم اما واقعا راحتي و آرامشي که در کار با مهران مديري وجود دارد در هيچ کدام از کارهاي ديگر به آن اندازه نديدم و به نظرم اين هم يکي ديگر از ويژگي هاي خوب کارهاي مديري است. براي بازيگران سريال هاي مهران مديري، مخصوصا بازيگران نقش مقابل او در زمان پخش سريال اتفاق خوبي مي افتد و آن ها تا مرز ستاره شدن در آن کار پيش مي روند اما اين اتفاق ادامه دار نيست و بعد از اتمام آن کار بازيگرها ديگر آن طور که بايد مثل قبل ديده نمي شوند، به نظرتان دليل اين اتفاق چيست؟ ديگران نمي دانم اما تجربه خود من اين است که چون ما در سينما و تلويزيونمان بعضا استانداردهاي غلطي داريم که در هيچ جاي دنيا هم پذيرفته شده نيست، اين افتاق مي افتد. شما بازيگرهاي هاليوودي را مي بينيد که هم کار طنز و کمدي مي کنند و هم جدي اما اتفاقي که در مملکت ما مي افتد به اين شکل نيست، البته در سال هاي اخير چند بازيگر مرد توانستند هم در عرصه طنز کار کنند و هم جدي اما واقعا تاپيش از اين شرايط اين گونه نبود و بازيگرها به ژانري خاص محدود مي شدند؛ يعني بچه هايي که کار کمدي مي کردند، مجبور بودند فقط در همين ژانر ادامه دهند اما سوال اين جاست که مگر در طول سال چند کار کمدي خوب ساخته مي شود که آن بازيگر بخواهد در آن بازي کند و اساسا چرا بايد اين گونه باشد؛ مثلا من خودم هميشه دوست داشتم اگر قرار است در کار طنز بازي کنم با مهران مديري باشد و آبرويم نرود. به همين خاطر خيلي از کارهايي را که بعد از پاورچين به من پيشنهاد شد و اغلب هم طنز بودند، دوست نداشتم بپذيرم. به همين خاطر چند سال کار نکردم. من حتي به اين خاطر که فقط محدود به اين ژانر نشوم، چند تا از کارهاي آقاي مديري را که ايشان لطف کردند و به من پيشنهاد دادند رد کردم، چون مي خواستم از فضاي طنز بيرون بيايم. راستي ياسمنگولا از کجا آمد و کلا براي کداميک از نويسنده ها بود؟ اين شخصيت از ابتدادر فيلمنامه وجود نداشت، چون اساس در اين سبک کارها فيلمنامه اي از قبل نوشته شده و متن همان موقع به دست بازيگران يم رسد. اين شخصيت خيالي هم از ابتدا و جود نداشت و در طول کار کم کم به اين نتيجه رسيدند که مهتاب به شعر علاقه مند باشد و شعرهايش هم شعرهايي پيش پا افتاده است. شخصيت خيالي اي که مهتاب برايش شعر مي گويد هم اسمش شد ياسمنگولا و اين قضيه ديگر به موضوعي ثابت در فيلمنامه و قصه تبديل شد. چطور به اسمش رسيديد؟ سريال پاورچين براي 12- 100 سال پيش است و همه چيز آن قدر پررنگ در ذهنم نمانده. فقط يادم مي آيد ياسمنگولا را خيلي جدي مي گرفتيم و همين جدي بودنش بود که طنزش مي کرد. درواقع شعرهايي به اين هجوي و بيخودي به خاطر جدي بودن ياسمنگولا موقعيت کمدي ايجاد مي کرد. همين جدي گرفتن هم باعث شده بود که موقعيت ها کمدي از کار دربيايد. بله دقيقا، روزهاي اول خيلي خنده دار بود و هر شعري هم سروده مي شد، برايمان جالب بود اما باز م همه طنز بودن آن به خاطر جدي بودن مهتاب بود و اين که اين قدر ياسمنگولا برايش واقعي و مهم بود. بعضي وقت ها بچه ها مي گفتند شعرهاي ياسمنگولا را آنقدر جدي مي خواني که انگار اشعار حافظ است. اين شخصيت و شاعر بودن مهتاب آن قدر برايش جدي بود که هيچ کس حق نداشت درباره اش حرف بزند و همين بار کمدي اين شخصيت را به دوش مي کشيد. خيلي اوقات هم اتفاق هايي مي افتاد که بچه ها واقعا نمي توانستند جلوي خنده شان را بگيرند. اسم ياسمنگولا براي خود پيمان قاسم خاني نبود؟ راستش هيچ فکري از قبل پشت اين اسم و شخصيت خيالي نبود. فکر کنم يک دفعه به ذهن بچه ها رسيد و بعد هم ادامه اش دادند. گاهي اوقات بچه هاي نويسنده مي گفتند سحر خودت يک شعر براي ياسمنگولا آماده کن و بگو و من خودم متني را جور مي کردم و تبديل به شعر مي شد ولي اين که اسمش از کجا آمد، واقعا يادم نيست، چون همان طور که گفتم؛ چند سال از سريال گذشته. دلت براي ياسمنگولا تنگ نمي شود؟ اين سريال اولين کار جدي من در فضاي طنز بود و همه چيزي برايم تازگي داشت. چندماه درگير بازي در اين سريال بودم و شايد به ياسمنگولا هم عادت کرده بودم. از طرف ديگر، فضاي کار آن قدر برايم دوست داشتني و شيرين بود که تا چندوقت خاطرات اين سريال و حتي سامنگولا در ذهنم مانده بود. خيلي از مخاطبان هنوز هم بعداز چند سال شخصيت مهتاب را با ياسمنگولا به خاطر مي آورند و اين برايم جالب است. بعد از چند قسمت چندين شخصيت جديد هم با پاورچين اضافه شدند که دوتايشان خانم بودند. اضافه شدن اين شخصيت ها باعث شد شما در حاشيه قرار بگيريد يا حضورتان مثل قبل پررنگ بود؟ بله، چند کاراکتر به کار اضافه شد، من و آقاي مديري و محمدرضا هدايتي از ابتدا شخصيت هاي ثابت سريال بوديم اما به اين نتيجه رسيديم داستان آن طور که بايد و شايد نمي چرخد و به همين خاطر تصميم بر اين شد که بازيگرهاي جديد به کار اضافه شوند. از آن جا به بعد سيامک انصاري، جواد رضويان، شقايق دهقان و سحر ولدبيگي هم به کار پيوستند اما از آن جا که من پارتنر آقاي مديري بودم و از طرف ديگر، چون از ابتداي سريال هم حضور داشتم، باعث شد جايگاهم را همچنان پيش مخاطبان داشته باشم. ضمن اين که مدل شخصيت پردازي مهتاب و تيپي که من براي او گرفته بودم با دو شخصيت ديگر خانم سريال فرق مي کرد و شايد همين قضيه باعث شده بود او همچنان پيش مخاطب محبوب بماند. با کانال تلگرامي «با ما باش» همراه شويد