رسول نجفیان: زبان عشق را میفهمم
جام جم/ رسول نجفيان يکي از هنرمندان ايراني است که در عرصههاي مختلفي همچون بازيگري، کارگرداني، خوانندگي، موسيقي، شاهنامه خواني، نويسندگي و... فعاليت دارد. او کار خود را با تئاتر آغاز کرد و فيلمهايي چون نار و ني، دزد عروسکها، آهوي وحشي و سريالهاي در حاشيه، مردهزارچهره، همسران، رعنا، آرايشگاه زيبا، گرگها، کوچک جنگلي و... از جمله آثارش هستند. نجفيان البته طنرنويس هم است و آنطور که خودش ميگويد اکنون هم مشغول نگارش سريالي طنز در صد قسمت است. از نجفيان اين روزها فيلم «زير سقف دودي» به کارگرداني پوران درخشنده بر پرده سينماهاست. با او به بهانه حضورش در اين فيلم به گفتوگو پرداختهايم که در ادامه ميخوانيد. درباره تجربه بازيگري در فيلم سينمايي زير سقف دودي بگوييد، اين که چطور شد بازي در آن را پذيرفتيد؟ اولين نکته که در اين فيلم توجهم را جلب کرد، سبک کار خانم درخشنده بود. ايشان کارهاي رئال و مردمي ميسازند که هميشه به آنها علاقه داشته و دارم. وقتي پيشنهاد بازي در اين فيلم را به من دادند حتي قبل از اين که فيلمنامه را بخوانم هم ميدانستم با کار خوب و متني باارزش مواجه هستم که البته همينطور هم بود. نقشي که در فيلم زير سقف دودي دارم کوتاه است که البته هرگز اين مسائل براي من مهم نبوده و نيست. چون من در مکتبي پرورش يافتم که کوتاهي و بلندي نقش برايم اهميتي ندارد؛ زيرا نگاه کلي ام به جامعه پيرامونم است، مثلا رفتگري که محله را تميز ميکند را شايد چند دقيقه در روز بيشتر نبينيم، اما او هم يک انسان شريف و زحمتکش است که در جايگاه خودش عمق زيادي در جامعه دارد. شخصيت من در فيلم خانم درخشنده هم درست است که کوتاه بود، ولي بشدت عميق و ارزشمند است. درباره نقشتان در اين فيلم بيشتر توضيح ميدهيد؟ کاراکتر من در زير سقف دودي از آنجا که عشق را در مراتب خودش درک کرده، عاشقها را هم درک ميکند. در نتيجه هميشه درصدد است عاشقها را به هم وصل کند و به آنها در جهت رسيدن به هم کمک کند. چنين کاراکترهايي را ما در اين جامعه کم نداريم، اما چون هميشه يکسري با خودنمايي درصدد مطرح کردن خودشان هستند و کمتر به اينگونه آدمها اجازه ديده شدن ميدهند. براي انتخاب نقشها و آثاري که به شما پيشنهاد ميشود با کسي هم مشورت ميکنيد؟ بله، با همسرم که مترجم هستند هميشه مشورت ميکنم. مثلا اخيرا يک کار را به پيشنهاد همسرم رد کردم و خاطرم هست زماني که صحبت از زير سقف دودي شد همسرم با توجه به شناخت و علاقهاي که به خود خانم درخشنده دارند به من گفتند حتما اين کار را انجام بده. در کارنامه کاري شما، علاوه بر بازيگري در آثار خوب و شاخص، خوانندگي، نويسندگي يا نوازندگي هم ديده ميشود. اين همه فعاليت در حوزههاي مختلف هنري شما را در انتخاب نقشها و کارهايتان دستبهعصا نکرده؟ کاملا همين طور است که ميگوييد. مثلا من در سريال «روشنتر از خاموشي» به کارگرداني حسن فتحي نقش وزير خل و لوده شاه عباس را بازي ميکردم. آنجا بود که خيلي از مردمي که به شعرها و آهنگهاي من گوش ميدادند و آنها را دوست داشتند، جلوي من را ميگرفتند و ميگفتند چنين کارها و نقشهايي در شأن شمايي که مثنويخواني و شاهنامهخواني ميکني و کارهاي عرفاني انجام ميدهي، نيست .يا در کار «در حاشيه» به کارگرداني مهران مديري هم به همين صورت بود و مردم از حضور من در آن نقش گله ميکردند. واقعيتش را بخواهيد خيلي از نقشهاي لوده مآب را به خاطر همين حرفهاي مردم ديگر قبول نميکنم. پس حضور کمرنگ شما در چند سال اخير در اجرا و نويسندگي کارهاي طنز هم به همين دليل است؟ حتي من در دورهاي شنيدم شما نوشتههايتان را با نام مستعار چاپ ميکنيد. بله. ده سال در مجله فيلم، طنز مينوشتم و اصلا تلويزيون را با نام طنزهاي چخوف شروع کردم. اما از آنجا که يک سري کارهاي پژوهشي مثل تله تئاترسازي از پنج قصه شاهنامه و... انجام دادم ديگر نميتوانم هر کار طنزي را بنويسم و بازي کنم و ترجيح ميدهم بعضي از نوشته هايم با نام مستعار باشد. چون همانطور که گفتم مردم از من هر کاري را نميپذيرند. من بشدت به راي و نظر مردم احترام ميگذارم در صورتي که شايد خودم قلبا اعتقاد چنداني هم به اين قضايا نداشته باشم. اينها همه از تبعات پرکاري و زياد دانستن است. به نظرتان اگر از اول فقط در يک رشته هنري فعاليت ميکرديد، بهتر نبود؟ شما که لطف داريد، اما باور کنيد نميشود. من از همان ابتدا در سينما، تلويزيون و تئاتر کارگرداني ميکردم و اصلا کار اولم کارگرداني بود و بعد از آن به بازيگري روآوردم. در زمينه موسيقي هم که از کودکي کار ميکردم، اما بازتاب عمومي نداشت تا رسيد به ترانه «رسم زمونه» که شعرش را خودم گفتم و آهنگش را ساختم. اين شعر باعث ورود رسمي من به اين حوزه شد و چنان رسوخ و نفوذي در بين مردم کرد که حتي در برخي روستاها که من را به عنوان بازيگر نميشناسند هم حتما به عنوان خواننده «رسم زمونه» ميشناسند. از آن به بعد بود که موسيقيام را بازتاب دادم و پژوهش ها، آلبومهاي موسيقي، شاهنامهخواني و... خودم را به بازار عرضه کردم. منتها راستش را بخواهيد خودم دلم ميخواست تمرکزم روي کارگرداني سينما باشد، چون به نظرم در سينما تمام هنرها جمع است. اتفاقا بهدليل همين فعاليتهاي مختلف هنري است که هميشه ميگويم من جوجه اردک زشت هستم! يعني مثلا کارگردانها من را قبول ندارند و ميگويند او بازيگر و نوازنده است و نوازندهها و خوانندهها هم قبولم ندارند، چون ميگويند تئاتريام. در نتيجه من هم ميروم و کار خودم را ميکنم. به ترانه «رسم زمونه» اشاره کرديد، يکي از ماندگارترين ترانههاي ايراني با شعر تاثيرگذاري که اغلب مردم توانستند با آن ارتباط برقرار کنند. منشأ اين شعر چه بود؟ شعر اين ترانه را خودم گفتم که برگي بود از خاطراتم. همه ما در دوران کودکي و نوجواني فکر ميکنيم مرگ از ما دور است، اما بعدها ميفهميم اين طور نيست. وقتي پدر، مادر و برادرم رفتند و بعد از آن منزل پدريام در ميدان حسنآباد خراب شد، اين شعر در ذهنم ريشه گرفت. در حال حاضر به چه کاري مشغول هستيد؟ الان در سريال «از ياد رفته» به کارگرداني بهرام بهراميان بازي ميکنم و قرار است بزودي در کاخ موزه نياوران شاهنامهخواني هم داشته باشم. از آنطرف يک سريال طنز هم در دست نگارش دارم به نام «ظرفاخند» يعني خنده عميق (خنده از روي معنا و فهم) که صد قسمت است. با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد