«انقلاب جنسی 2» بایکوت شد؟
مهر/ خبر انتشار مستند «انقلاب جنسي 2» در فضاي مجازي و رکوردزني فروش اين مستند در روز اول باعث شد سراغ عوامل اين مستند برويم تا درباره اين مستند و محتواي آن بيشتر حرف بزنيم. «ميراث آلبرتا ۱،۲،۳»،« ۳۳ سال سکوت»،«الف الف پاريس»،« انقلاب جنسي۱ و ۲» فهرست فيلمهاي مستندي است که «حسين شمقدري»را در چندسال اخير به مستندسازي براي زدن حرفهاي مگو تبديل کردهاست. مستندهايي که مديران سازماني براي پخش آنها کمتر رغبت نشان دادند. مستند انقلاب جنسي ۱ در سال ۹۶ با استقبال خوبي در شبکههاي اجتماعي روبرو شد. مستندي که از خط قرمزهاي کليشهاي زيادي عبور کرد و به روابط عاطفي، بلوغ، آزادي و رفتارهاي جنسي در غرب پرداخت. در مستند دوم با تغيير راوي و حضور «محمد دلاوري» تمرکز خود را روي رفتار غرب با زنان در گذشته، موجهاي فمنيستي و تاثير آن در جامعه غربي گذاشت. موجي که به گفته سازندگان انقلاب جنسي، کشور ما در ابتداي راه آن قرار دارد. موضوعاتي که همواره رسانه ملي از آنها فرار کرده و هيچگاه نتوانسته در اين موارد محتواي درستي را به مخاطب منتقل کند. انقلاب جنسي ۲ از موضوعات مورد بحث کاربران در شبکههاي اجتماعي است و سازندگان آن بارها روي خريد قانوني آن تاکيد کردهاند و اين موضوع بهانه خوبي براي گفتگو با «حسين شمقدري» کارگردان و «محمدرضا دلاوري» راوي اين مستند شد. حاصل اين گفتگو را بخوانيد. چند روز گذشته خبر انقلاب جنسي ۲ بعد از انقلاب جنسي ۱ دوباره خبرساز شد. ما شما را بيشتر با ميراث آلبرتا مي شناسيم. دغدغه انقلاب جنسي از کجا شروع شد؟ مستندي که خط قرمزهاي زيادي را رد کرده است. شمقدري: بعد از ميراث آلبرتا ما مستند ۳۳سال سکوت را هم ساختيم. بعد از انقلاب جنسي ۱ هم مستند حمزه غالبي را راجع به فتنه ۸۸ را ساختيم که مستند متفاوتي بود. در بحث مهاجرت نخبگان ما همه حرف هايمان را زديم و ميخواستيم درباره آمريکا حرف بزنيم که خود آمريکا هم موضوع مهمي است. اما نتوانستيم ويزا بگيريم و رد شديم. ترامپ هم که آمد براي بار سوم هم ريجکت شديم تا پرونده ميراث آلبرتا مختومه شود. بحث بحران جنسي در مستندهاي ديگر هم مطرح شد. براي ما هم مهم بود. اما بيان رايج بحران جنسي در مستندات ديگر را دوست نداشتيم. بياني که ميخواست بگويد اوضاع خراب است. اما ما ميخواستيم نوع ديگري بگوييم. ما در سفر به کشورهاي مختلف به يک تحليل و شناختي رسيديم و فکر کرديم با اين شناخت ميتوانيم حرف جديدي درباره بحران جنسي بزنيم و اين شد که اين مستند ساخته شد. قبل از ما هم گفتند و ما هم گفتيم و جامعه شناسان هم معتقدند که در زمان فعلي ما يک بحران جنسي شديد را در کشور تجربه ميکنيم که ميتواند منجر به انقلاب جنسي شود. عدهاي ميگويند انقلاب جنسي شده، عدهاي ميگويند هنوز نشده است. در هر صورت شرايط بحراني است و بايد نسبت به آن عميق شد و کار کرد و فيلم مستند وظيفهاش اين است که عميق حرف بزند و به نظرم انقلاب جنسي اين کار را کردهاست. از اينجا به بعد کار شما خبرنگاران و جامعهشناسان است که روي اين قضيه بيشتر کار کنند و جايش ديگر در مستند نيست. عدهاي معتقدند در اين دو مستند موضوع به صورت خيلي گذرا بررسي شدهاست و جا داشت شما موضوع را بيشتر باز کنيد و دربارهاش حرف بزنيد. اين نقد را قبول داريد؟ شمقدري: اين بحثها جايش توي مستند نيست و جايش بيشتر در همايشها و همانديشيهاست. اينکه به يک سکانس از انقلاب جنسي که درباره حجاب و آرايش است اشاره کنند و اين بار آنها بخواهند که درباره موضوع به صورت مفصل حرف بزنند. بازخوردها نسبت به انقلاب جنسي ۱ چطور بود؟ شمقدري: يک دشمن زياد داشت ولي خطشکن خوبي بود. انقلاب جنسي ۱ واقعا در بيان و فرم خود خط شکن بود و توانست حرکت جديدي ايجاد کرد که انقلاب جنسي ۲ هم بتواند ادامه آن مسير را برود. عدهاي معتقدند که فضا بهگونهاي ست که گويا فقط شخص شما ميتوانيد به اين خط قرمزها نزديک شويد و اين امکان براي بقيه مستندسازها فراهم نيست. شمقدري: بالاخره اين هم سوالي ست که بايد جواب داد. در نزديک شدن به خط قرمز يا نزديک شدن به حرفهاي مگو انقلاب جنسي واقعا خطشکن بود. اما ما از جايي کسب اجازه نکرديم به غير از يکسري خط قرمزهاي ديني که اين اجازه را از مراجع و صاحبنظران گرفتيم. از روز اولي که ميخواستيم ميراث آلبرتا را بسازيم خود من تا به حال خارج از کشور نرفته بودم و برايم سوال بود وقتي ميخواهم با يک خانم مصاحبه کنم چطور اين کار را بکنم؟ ميتوانم سرم را بالا بگيرم؟ يا اينکه بايد سرم را پايين بيندازم؟ (ميخندد) يک حکمي گفتند که نشنيده بوديم. گفتند نگاه کردن به زن بيباک يعني زني که حجاب برايش مهم نيست اشکالي ندارد. البته ريبه جاي خودش را دارد. هرکاري کني که حس ميکني به گناه ميافتي اشکال دارد. دلاوري: يعني شما نبايد بيباک باشي!(مي خندند) مخاطب وقتي مستند را ميبيند به خصوص اگر در ذهن خودش پيش فرضي هم داشته باشد به خودش ميگويد چقدر اين مصاحبه با خانمهاي خارجي روي مستند مينشيند و اين شائبه را به وجود ميآوردکه اين جوابها از قبل به مصاحبه شونده دادهشدهاست. چقدر اين مصاحبهها واقعي و چقدر گلچين شدهاست؟ دلاوري: طبيعيست که به آدم خارجي نميشود گفت که چنين چيزي را بگو. در داخل کشور هم همينطور است چون به آن آدم بر ميخورد. آدمها انقدر رشديافته هستند که نخواهند چنين کاري کنند. اما سوالها خيلي هوشمندانه توسط حسين طراحي شده بود و شناخت زيادي هم وجود داشت. البته ما باهم در اين مورد حرف ميزديم و پيشبيني ميکرديم که چه جوابهايي به ما خواهند داد. به نظر من اين چيزي که شما ميگوييد به درست طراحي شدن هر سکانس و پلان و درست طراحي شدن هر سوال بر ميگردد و البته بين ما هم همفکري خوبي اتفاق افتاد. مخاطب چه در انقلاب جنسي ۱ و چه در انقلاب جنسي ۲ از برخي جوابهاي مصاحبه شونده شگفت زده ميشود. به خصوص در پايان انقلاب جنسي ۲ که آن مادر هلندي آن حرفها را درباره خانواده و خداوند ميزد. اين شگفتي براي خود شما هم پيش آمد؟ دلاوري: کاملا شمقدري: من کپ کردم! آقاي دلاوري از خانم ميپرسد که ممکن است شما بعدا به مشکل اقتصادي بخوريد. چون پاره وقت کار مي کني و اگر اين کار را از دست بدهي ممکن استکاملا به شوهرت وابسته بشوي. چون در بحرانهاي اقتصادي شغلهاي پارهوقت ممکن است کارشان را از دست بدهند. من به عنوان يک مسلمان توقع داشتم بگويد نه اينطور نيست و من و همسرم با هم تعامل کرديم. اما آن خانم سريع گفت ما خداي قدرتمندي داريم که از ما محافظت ميکند! من اصلا چنين توقعي نداشتم و به خودم گفتم چي گفت! اين خانواده چطور انتخاب شدند؟ دلاوري: نحوه شناخت خيلي بانمک بود. هوا خيلي سرد بود و ما اصلا انتظار نداشتيم کسي بايستد و همه ميلرزيدند. يک نفر آمد و گفت چي شده؟ گفتيم ما ميخواهيم با يک خانواده گفتگو کنيم. آن آقا هم گفت: خب باشه من هماهنگ ميکنم و به خانه ما بياييد. در اروپا اين خيلي عجيب است. در ايران هم عجيب است. واقعا نحوه آشنايي کاملا تصادفي بود. در مستند نشان ميدهد که جامعه سوئيس و هلند به موج چهارم فمنيستي رسيدهاند و نرخ باروري و رشد در آنها بيشتر شدهاست. آيا ميتوان حرفهاي آن خانم هلندي را به کل يا اکثريت جامعه هلند يا سوئيس بسط داد؟ آيا باقي زنان آن جامعه هم اينطور فکر ميکنند؟ يا شما زيادي خوب آورديد؟ شمقدري: من قاعدهاي دارم که اگر خودت صحنهاي را که فيلمبرداري ميکني دوست داري مخاطبت هم دوست دارد. آن لجظه براي خود من خيلي تاثير گذار بود وقتي آن خانم در هلند گفت ما خداي قدرتمندي داريم که از ما محافظت ميکند، اين جمله از اين خانم براي من از صد روحاني که در اين باره حرف بزنند تاثيرش بيشتر بود. اتفاقي که در غرب افتادهاست اين است که زندگيها همه ۵۰ -۵۰ هست. طبق آمارهاي انجام شده زنان با کار تمام وقت به ۸۰ و ۹۰ درصد هم رسيدهاست. اما اين رويه در هلند و سوئيس از سال ۲۰۱۲ برعکس است. باز هم اين موضوع حداقلي است. چه برسد به اينکه يک خانم اينطوري بگويد. کم مانده بود اشهد بخواند (ميخندد) اين سوژه واقعا خاص بود و علت قرار گرفتن اين سوژه دراماتيک بودن آن است. يکي از کارگردانهاي بزرگ ميگويد:«واقعيت درام ندارد» اين چالش بزرگي است که همه مستندسازها دارند. چون از يک طرف ميخواهند واقعيت را روايت کنند از طرفي هم دارند فيلم ميسازند. حالا ممکن است يک مخاطب عام فکر کند همه زنان هلندي اينطور فکر ميکنند. البته فيلم ميگويد که اکثر زنان هلندي و سوئيسي ۵۰ -۵۰ کار ميکنند؛ اما اين روند در سوئيس بيشتر شدهاست. من هم به عنوان فيلمساز حاضر نيستم درام فيلمم را خراب کنم. دلاوري: طبق تجربهاي که من از زندگي در اروپا داشتم. خانه داري و بچه بزرگ کردن مثل جامعه ما کار چيپي به حساب نميآيد. در ايران بعضي خانمها ترجيح ميدهند يک منشي درجه سوم در مطب يک دکتر باشند تا به آنها نگويند خانهدار. اخلاقي که در ايران است اخلاق عجيبي است. آنجا وقتي از کسي ميپرسي چندتا بچه داري با غرور ميگويد ۴ فرزند. کسي با خجالت نميگويد. ميل به خانواده در آنها بسيار زياد است. انگار فرهنگ غالب در کشور ما از خود اروپا اروپاييتر شدهاست. فکر ميکنيد دليلش چيست؟ شايد بخشي از اين دليل در نيمه اول فيلم دربارهاش صحبت شد. چون شان يک زن خانهدار در دوراني از کشورما تخريب شدهاست. يک دوراني در کشور ما زني که تعداد بچههايش زياد بوده در فيلمها و کتابها و فرهنگ عمومي تحقير شدهاست. اين چنان در وجودش نهادينه شدهاست که ترجيح ميدهد يک کارمند معمولي باشد اما خانهدار نباشد. مستند ميخواهد بگويد ما در ابتدا راهي هستيم که آنها شروع کردند و آنها در حال حاضر در مرحله چهارم هستند. يعني ما هم داريم به سمتي ميرويم که آن فروپاشي را تجربه کنيم و به اين نتيجه برسيم که گذشته بهتر بود. الان ما کجا ايستادهايم؟ شمقدري: درباره پديدههاي جامعه شناسانه نميتوان قطع به يقين صحبت کرد. ولي نشانهها شبيه به هم است. به نظرم در حالت عادي هرکس به مادر بودنش افتخار ميکند. اين در شرايط غير عادي ست که با افتخار نميگويد من مادر ۴ بچه هستم. اين نشانه غيرعادي بودن جامغه ماست. همانطور که در غرب يک زماني بودهاست که شما نشانههايش را در انقلاب جنسي ۱ و ۲ ميبينيد. غرب يک تجربه است. عدهاي ميگويند ما براي اينکه به موج چهارم برسيم بايد همه مراحل را تجربه کنيم و حالا مستند يک سوال مطرح کردهاست که آيا شما قبول داريد که بايد همان مسير را برويم؟ شايد مسير ديگري وجود دارد. دلاوري: البته بايد به زنان جامعه ما هم حق داد. به جريان زني که حرفهايش شنيده نميشود. جريان زني که به اين نتيجه رسيده که نميخواهد حجاب داشته باشد. زني که ميگويد نميخواهم پشت پرده بنشينم آن وقت شما اين همه موقعيت خوب داشته باشيد. زني که مي خواهد يک موقعيت تثبيت شده داشته باشد اما ديده نميشود. همه اين ديده و شنيده نشدنها تبديل به يک بمب ميشود که ميخواهد منفجر شود پس ممکن است رفتارهاي غيرعقلاني از او سر بزند. مثل اتفاقي که براي زن غربي افتاد که گفتاصلا از همه مردها بدم ميآيد. من اصلا نميخواهم بچهدار شوم. شايد اين مستند انقلاب جنسي ميخواهد هشداري بدهد که اگر حرفهاي اين افراد شنيده نشود ميتواند در ايران هم به اين رفتارهاي غيرعقلاني منجر شود کما اينکه شدهاست. اما اگر امکاني فراهم شود که او هم بتواند خواستههايش را مطرح کند شايد جلوي اين اتفاقات گرفته شود. شما در پايان انقلاب جنسي ۱، صيغه و ازدواج موقت را به عنوان راهکار ارائه داديد. اما در انقلاب جنسي ۲ چنين چيزي حرف نميزنيد. واقعا راهکار چيست؟ اگر نخواهيم آن چهار مرحله فمنيست را بگذرانيم بايد چه کار کنيم؟ شمقدري:اگر از قسمت اول اينطور برداشت ميشود که صيغه و ازدواج موقت يک راهکار است که خب ضعف قسمت اول است. چون آنجا فقط آمده که بگويد اسلام نگاهش نگاه افراطي ضد ارضاي به موقع نياز جنسي نيست. ما با پديده دوستپسر و دوستدختر در غرب آشنا ميشويم که در غرب و در جاي خودش پديده درستي هست تا افراد عقدهاي نشوند. اما اگر اينطور برداشت شده که راهکار ازدواج موقت است که ضعف کار است. آخر ازدواج موقت در چه جامعهاي؟ ما فقط ميخواستيم بگوييم اسلام اين است. حالا اين راهکار است. ما در انتها با مردم کوچه و خيابان حرف ميزنيم و ميبينيم کسي قبول نميکند. اما اصولا راهکار مشخص دادن در فيلم مستند صحيح نيست. ما بايد يک شماي کل از حل مسئله را بگوييم و تنها نشانههايي از راهکار را نشان بدهيم. اما در کل جامعه ايران به خاطر پيچيدگيهاي منحصربهفرد خودش نميشود نسخه مشخصي داد و بايد روي اين موضوع علما و مراجع فکر کنند. اتفاقا مستند بايد با سوال تمام شود و انقلاب جنسي ۲ با سوال تمام ميشود که از اين لحاظ پخته تر است. راوي انقلاب جنسي ۲ زبان طنزي در مقايسه با انقلاب جنسي ۱ دارد. آيا اين زبان طنز انتخاب خودتان بود؟ دلاوري: من به خاطر پيشينه صرفا جهت اطلاع هرجايي که ميروم همه به همان چشم به من نگاه ميکنند. يک نفري هست که حرفهاي اينطوري ميزند. حسين هم خيلي تاکيد داشت. راستش خودم احساس ميکردم که نکند دارم لوس بازي در ميآورم. يک جاهايي اتود زديم و ديديم بد نشد و بچهها هم نظرشان اين بود که خوب است. البته هنوز هم اين ترس را دارم. وقتي شما خبر ميگوييد اگر حرکتي انجام دهيد بيننده حس ميکند که ميخواهد چيزي به او القا کنيد. من در صرفا جهت اطلاع هم سعي کردم به گونهاي رفتار کنم که اينطور به نظر نيايد که من با خنديدن به حرف يک نفر حرف او را رد ميکنم. خود حرف خودش اين قابليت اثبات را داشته باشد و فقط من يک نمکي به پلاتو اضافه کنم. اينجا سعي کردم اين موضوع اتفاق نيفتد چون ممکن بود حس منفي به مخاطب منتقل کند. اما الحمدلله بازخوردها خيلي مثبت بود. بعد از چند مستند چه شد که تصميم گرفتيد راوي ديگري براي مستند انتخاب کنيد و آقاي دلاوري به کار اضافه شد؟ شمقدري: در شروع کارهاي مستند و کار «يزدان تفنگ ندارد» براي روايت يکي از بچهها را گذاشتيم و خوب بود. در کار بعدي گفتم خودم مي ايستم چون يک نوع سبک مستندسازي است و گفتم اينطوري برويم و همينطور هم ماند. يعني اصلا قرار نبود که من هميشه راوي باشم چون من اصلا راوي تخصصي نيستم. تا اينکه به آقاي دلاوري رسيديم. اوايل هم در رويايمان بود که آقاي دلاوري با ما کار کند و اصلا نمي دانستيم آبمان توي يک جوب ميرود يانه(مي خندد) اما اولين جلسه که قرار گذاشتيم و برخوردشان را ديدم و ذوقشان را نشان دادند ما هم از خدا خواسته همکاري را آغاز کردم. يک نکته ديگر وجود دارد که مستندساز و خبرنگار خيلي مشابه هستند. اگر راوي بازيگر بود جواب نميداد. خبرنگاري يک نوع فکر به همراه دارد و به همين خاطر عدهاي به اين سبک مستندها ميگويند مستندهاي خبرنگارانه. براي همين همکاري با آقاي دلاوري خيلي درست بود و نتيجهاش را ديديد. دلاوري: من از خبر که بيرون آمدم, اتفاقا سوداي کار مستند داشتم. از قضا دوستان زنگ زدند و براي «کارخانه جهان» که درباره چين است را کار کنيم. اتفاقا من موضوع چين و فرآيند توسعه در چين را بسيار دوست داشتم و از قبل خيلي علاقه مند بودم. اين دوستان را هم ميشناختم و کارهايشان مثل ۳۳ سال سکوت را ديده بودم. در کارخانه جهان همه چيز خوب پيش رفت و با هم هماهنگ شديم و کارهاي ديگري هم کرديم و ديديم هم افزايي خوبي وجود دارد. من در کار تلويزيوني هم خيلي سختگيرم و ديدهاند که بايد حتما نريشنها را خودم بنويسم و ديدم که حسين اين دقتها را دارد و خوب مينويسد. شما نشان داديد تصوري که در کشور ما از غرب وجود دارد با واقعيت غرب متفاوت است. چرا اين تجربه توسط کساني که غرب را به خوبي ديدهاند و در آن زندگي کردهاند منتقل نشدهاست؟ حالا که معتقديد غرب اين تغييرات را داشته چقدر انتظار داريد که مستند شما اين موضوع را به مخاطب منتقل کند؟ شمقدري: به نظرم اگر اين تغيير را در غرب يا حتي در فيلمهايشان مثل همين کبرا۱۱ ميبينيم نشان دهيم. در همين سريال ديدهايم بچه را در محل کار پليس مي آورند. اما به علت مشکل بيهويتي که در زنان به وجود آمده باعث شده که اصلا اين مسائل را نبيند و متوجه نشود. مستند ما به نظرم مهمترين کاري که کرده اين است که ميگويد ما اين موضوع را درک ميکنيم. مثل پرده کشيدن هنگام سخنراني در مسجد که گفتيم. وقتي آقاي قاسميان اين حرف را زد من توي دلم گفتم بالاخره يکي اين حرف را گفت و خوشحال شدم. دلاوري: پيش از اين کساني که درباره جامعه اروپا صحبت کردند آنقدر بد گفتند که اين موضوع را مضمحل کردهاند. يعني گفتهاند ميزان تجاوز جنسي در اروپا بالاست. اروپاييها همه تبديل به کالاي جنسي شدهاند. حالا بياييد ما خوب باشيم و بچهداري کنيم! يعني براي اينکه حرف خودش را بزند، صدتا نسبت بيربط دادهاست و تصوير کاملا غلط ميدهد و بياعتمادي ايجاد ميکند. مخاطب فکر ميکند الان از دم فرودگاه همه چيز آغاز ميشود. اما اصلا چنين نيست کما اينکه روابط زن و مرد آنقدر که در اروپا و آمريکا سامانيافته است در کشور ما نيست. آنقدر که يک خانم اروپايي در محل کارش در جاي خودش است و درست کار ميکند و از قضا قصد خودنمايي ندارد بعضي خانمهاي ايراني اينطور نيست. يکي از محاسن اين فيلم اين است که نميخواهد صرفا بگويد اروپا جاي بدي است. ميخواهد بگويد او هم يک مشکلاتي دارد تو هم يک مشکلاتي داري. او يک تجربه هايي دارد ميخواهي تجربهاش را تکرار کني؟ فرهنگ غرب ستيزي در ايران تبديل به چيز عجيب و غريبي شدهاست. هرکس رفته و برگشته و گفته رانندگيشان خوب است ميگويند غرب زدگي شده اي و دچار تهاجم فرهنگي شدهاي! اين غرب ستيزي ناشيانه و بيدليل يکجور غرب پرستي ناشيانه را هم به دنبال داشتهاست. وارد بحث خريد قانوني فيلم شويم. در اين مدت شما روي خريد قانوني فيلم خيلي تاکيد داشتيد و در فضاي مجازي در اين باره تبليغات زيادي شد. باتوجه به اينکه فرهنگ خريد قانوني فيلم در کشور ما درست جا نيفتادهاست. آيا از فروش فيلم تا اينجاي کار راضي بوديد؟به اصطلاح خرج کار درآمدهاست؟ در مقدمه بگويم «آرمان مديا» متشکل از جمعيست که از دانشگاه شريف شروع شد. تيمي هستيم که همه باهم کار ميکنيم. اکثرا در کارها من ديده شدهام اما کارگرداني هم تيمي انجام ميشود. اين تيم خصوصي است و خدا رو شکر توانسته رو پاي خودش بايستد. انقلاب جنسي را چه ۱ و چه ۲ هيچکس حمايت نکرد. ما طرحش را به جاهاي مختلف داديم اما کسي قبول نکرد. براي همين ما قسمت دوم را با پول قرضي ساختيم. آقاي دلاوري هنوز يک ريال هم از ما نگرفته است. در حالي که آقاي دلاوري هرشب روي آنتن تلويزيون اجرا داشتند و از اين لحاظ ضرر کردند. اينکه ميگوييد چرا انقدر تاکيد داريد به خاطر همين موضوع است. چون ما با پول قرضي رفتيم و اين کار را ساختيم و الان به جايي رسيدهايم که ميتوانيم بخش خوبي از قرضها را بدهيم و خوشبختانه توانستيم در روز اول فروش رکورد بزنيم و مبلغ ۱۲ ميليون تومان فروختيم. براي همين از همه کساني که آمدند و لينک خريدند و براي کار پست گذاشتند و همه افرادي که کمک ميکنند که فرهنگ سينماي مستقل ايجاد شود تشکر مي کنم. به نظر من سينماي مستقل تنها راهي است که ميتوان در آن حرفي زد و براي مشکلات مملکت گام برداشت. چون من به عنوان فيلمساز وقتي براي يک ارگان کار بسازم دستم بسته است. نکته جالب درباره انقلاب جنسي اين است که خبر اين مستند در همه خبرگزاريها بايکوت است. اما در اين بايکوت خبري در شبکههاي اجتماعي مانند اينستاگرام و توييتر خود مخاطب تبليغ کرد و اين يعني شکستن آن هژموني که با پول به وجود آمدهاست. هزينه انقلاب جنسي ۲ از چه قرار است؟ سفر ما حدود ۳۰ ميليون هزينه داشت و با دستمزدها حدود ۷۰ ميليون شد. چرا مستندهايي از اين دست را هيچوقت در صداوسيما نخواهيم ديد؟نه تبليغ نه تيزر و نه حتي هيچخبري.خودتان ميل پخش نداريد يا اينکه مشکل از جاي ديگر است؟ دلاوري: خب بهتر است من بروم (ميخندد) شمقدري: واقعيت اين است که من از صداوسيما دلم خون است. خبرگزاري اگر پوشش نميدهد ميگوييم به سياستش نميخورد. اما صداوسيما رسانه ملي است. من در ديداري که با رهبري داشتيم هم گفتم که تلويزيون فيلمهاي ما را نشان نميدهد. اگر هم نشان دهد در شبکههايي که حياط خلوت تلويزيون است نشان ميدهد. من شبکه مستند و افق را حياط خلوت ميدانم چون شبکه اصلي نيست. هر اتفاقي که براي اين نظام بيفتد يکي از مقصران اصلي اش صداوسيما است و صداوسيما بحرانهاي کشور را تشديد ميکند. يک زماني کارهاي خوبي توليد نميشد که پخش شود. اما الان کارهاي خوبي ساخته ميشود و مشکل پخش آنهاست چون مسئولين ميترسند پخش کنند. اما ما ترسي نداريم و دنبال سينماي مستقلي هستيم که بتواند حرفش را بزند. يکي از دلايل اينکه ترس ندارم اين است که احساس ميکنم رهبري پشت اين حرف است. من معتقدم انقلاب جنسي ۱ جايش در تلويزيون نيست. اما انقلاب جنسي ۲بايد از تلويزيون پخش شود. ميراث آلبرتا بايد پخش شود. اما اين اتفاق متاسفانه نميافتد و به بحرانها دامن ميزنند و مسئولين قطعا مديون خون شهدا هستند. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar