برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

خاطره‌ حجت‌الله ایوبی از عزت‌الله انتظامی و یک تجلیل باشکوه

منبع
ايسنا
بروزرسانی
خاطره‌ حجت‌الله ایوبی از عزت‌الله انتظامی و یک تجلیل باشکوه
ايسنا/ دبيرکل کميسيون ملي يونسکو ـ ايران به مناسبت درگذشت عزت سينماي ايران، استاد عزت الله انتظامي پيامي منتشر کرد. متن پيام حجت‌الله ايوبي (رئيس سابق سازمان سينمايي وزارت ارشاد) بدين شرح است: «مردي پر از آرزوهاي بلند… سرشار از عشق به وطن… يک جهان ادب و احترام… سرشار از تبسم و شيرين چون عسل… امروز رخ از جهان فرو کشيد. او رفت و داغ رفتنش هميشه مي ماند بر دل دوستداران سربلندي ايران. او هست هر جا که به نام ايران و به نام سينماي ايران محفلي برپاست؛ آنجا که به احترام بلند مي شود دست جوان سينماگر ايراني. آنجا که خوانده مي شود به احترام نام ايراني برنده در جشن و جشنواره اي. هر جا که تصويري زيبا و متمدنانه از ايران هست مي‌توان از “عزت الله انتظامي” همچنان سراغ گرفت… روحش شاد در ادامه بازخواني خاطره دبيرکل کميسيون ملي يونسکو- ايران از تجليل با شکوه از آقاي بازيگر ايران در يونسکو را مي‌خوانيد: «شش سال پيش در حال خواندن همين خاطره براي استاد انتظامي آقاي بازيگر ايران شخصيت هنري ايران انتخاب شد. حالا ديگر اين قد و قواره شخصيت آقاي بازيگر ايران بود که خودش را بر شکل و شمايل پنجمين دوره هفته فرهنگهاي خارجي پاريس تحميل ميکرد. همه چيز بايد در بالاترين حد ممکن باشد. اين اولين توصيه من به همکاران است. سالن شماره دو يونسکو بهترين جايي بود که مي‌توانست پذيرايي آقاي بازيگر ايران باشد. دست به کار شديم. با وساطت آقاي جلالي سفير ايران در يونسکو، همه چيز با سرعت برق رديف شد. سالن شماره دو با گنجايش حدود ٧٠٠ نفر براي برگزاري مراسم بزرگداشت و سالن ١٢٠ نفره سينماي يونسکو هم براي پخش سه فيلم اجاره شد. همه چيز خيلي سريع نهايي شد. قرار شد همزمان در خانه فرهنگ خودمان هم نمايشگاه عکس و آفيش فيلم هاي مربوط به آقاي انتظامي برپا شود. مانده بود هماهنگي با خود آقاي بازيگر. سينماي يونسکو هم در برابر آقاي بازيگر ايران تسليم ميشود؛ فيلم هاي گاو، ناصرالدين شاه آکتور سينما و گاو خوني قرار شد در سانسهاي مختلف در سينماي يونسکو اکران شود. همه چيز بر محور آقاي بازيگر ايران برنامهريزي شد. آقاي گلمکاني هم ميآمد تا درباره عزت الله انتظامي سخنراني کند. آن سوي خط صدايي مهربان و يک دنيا صفا و صميمت را احساس کردم. پير سينماي ايران احوال پرسي گرمي کرد. بُغض گلويش را گرفته… با صداي بغش آلودش گفت که من قابل اين حرفها نيستم و کمي مکث و سپس اين هق هق گريههايش بود که دلم را ميلرزاند. لقب “آقاي بازيگر” واقعا شايسته اين مرد بزرگ است. برنامههاي رايزني به انجمن خانههاي فرهنگ اعلام شد. رايزن ايتاليا مسئول دورهاي فيسپ (هفته فرهنگ هاي خارجي از سوي موسسه مراکز فرهنگي خارجي در پاريس موسوم به فيسپ) از اين که ديد سالنهاي يونسکو در اختيار ايران قرار گرفته در شگفت بود. در زمان کم باقي مانده بايد همه چيز تدارک ديده ميشد. عکس، فيلم، آفيشها. در همين ايام، رئيس مرکز موسيقي سازمان صدا و سيما هم در پاريس به سر ميبرد، به محض شنيدن اين خبر بسيار خوشحال شد و همان جا با تهران تماس گرفت و به مجيد انتظامي پسر آقاي بازيگر سفارش داد تا آهنگي براي بزرگداشت پدر بسازد. خود عزت الله انتظامي هم دست بکار شد. آفيشها و فيلمها به کمک خود ايشان آماده شد. مهرجويي در آخرين روزها از شرکت در برنامه انصراف داد و به پيشنهاد خود آقاي انتظامي هوشنگ گلمکاني نويسنده کتاب آقاي بازيگر جاي او را گرفت. مانده بود تهيه بليط که با کمک دفتر «ايران اير» و شش بليط اهدايي «آل ايتاليا» همه چيز رديف شد. پاريس آماده استقبال از عزت الله انتظامي است… خبر به سرعت برق در ايران و فرانسه پيچيد. روزنامهها و سايتهاي مختلف دست بکار شدند. تقاضاهاي مختلف راديو و تلويزيون ايران براي مصاحبه نشان از موفقيت خبررساني ميداد. در خبرها روي يونسکو خيلي تاکيد ميشد. برگزاري برنامه در يونسکو و در چارچوب هفته فرهنگهاي خارجي بسيار مورد توجه رسانههاي داخلي قرار گرفت. به ويژه اين که با همت دکتر جلالي، مديرکل يونسکو هم با ديدن زندگينامه آقاي بازيگر اعلام کرد که خودش يا فرستاده ويژهاي از سوي او در برنامه شرکت خواهند کرد. هيچ فکر نمي کرديم از اين اقدام تا به اين حد استقبال شود. به ويژه اين که کمي پيش تر که در تهران بودم تقريبا هيچ کدام از مسئولين فرهنگي کشور برنامه را جدي نگرفته بودند. تقريبا يک هفته قبل از آغاز برنامه با ژان کلود کرير و همسرش نهال تجدد ملاقاتي داشتم. از برنامه بزرگداشت عزت الله انتظامي بسيار خوشحال بود. ميگفت که عاشق اين مرد است. اولين بار در کارگاهي که براي هنرمندان تئاتر در تهران برگزار کرده بود با عزت الله آشنا شده بود. ميگفت در بين کارآموزان پيرمردي خوش چهره و مهربان را ديد که مانند دانشجويي در برنامه شرکت ميکرد. بعد فهميد که او عزت الله انتظامي معروف است. مشکل ژان کلود اين بود که روز ٢٨ سپتامبر را بايد در قرقيزستان حضور داشته باشد و از اين که نميتوانست در يونسکو باشد بسيار متاسف بود. در نهايت قرار شد متني بنويسد و همسر ايرانياش "نهال تجدد" متن را بخواند… روز سه شنبه بيست و پنجم سپتامبر کاروان حدودا ٤٠ نفره هنرمندان، قدم در خاک فرانسه گذاشت. تنها دو روز بعد از برنامه بزرگداشت آقاي انتظامي برنامه بزرگ ديگري داشتيم که قرار بود در سالن شماره يک يونسکو برگزار شود. روز شنبه مصادف با ٨٠٠ امين سالگرد تولد مولانا بود و ما در تدارک شب مولانا دراين سالن ١٧٠٠ نفره بوديم. برنامهاي که ماهها از ما وقت و انرژي گرفته بود و حالا ديگر همه چيز براي اجراي آن آماده بود. نمايش حسين مسافر آستانه پس از چند ماه تلاش خلاصه در دقيقه نود براي اجرا آماده شد. محمد رحمانيان هم که متنش را نوشته، گروه را همراهي مي کرد. گروه موسيقي سعيد ذهني که موسيقي تئاتر از آنِ اوست، کنسرت کوتاهي را براي روز بزرگداشت هم تدارک ديده بود. خلاصه همه ميهمانان آمدند… دومين باري بود که عزت الله انتظامي را در فرانسه مي‌ديدم. شش سال پيش براي فستيوال بزرگ تراولينگ تهران شهر رن دعوت شده بود و در ضيافت شام با هم آشنا شديم. شش سال از آن برنامه با شکوه ميگذشت. اينک پس از شش سال انتظامي کمي پيرتر و شکسته‌تر به نظر مي رسد. در دفتر کارم با احترام نشست از برنامهها تشکر کرد، با خود کليپها و عکس‌ها و تعدادي آفيش هم آورده… دراين جلسه بارها چشم هايش پر از اشک شد. موقع خروج از اتاق گفت ماندهام که بعد از اين بزرگداشت چه کنم؟ کارم سخت تر ميشود… خلاصه روز مراسم فرا رسيد، ديگر همه چيز آماده بود. براي افطاري هم آقاي ابراهيمان دست به کار شد و مانند هميشه آرام و کم خرج و بي سر و صدا براي بيش از ٨٠٠ نفر ساندويچ نان و پنير و گوجه فرنگي تدارک ديد. دو روز قبل روي دو چرخ فرودگاه فقط جعبههاي زولبيا و باميه بود که روي هم چيده شده بودند. زولبياهاي آن روز، زينت سفره امروز بود. نيم ساعت قبل از شروع مراسم، در راهروي منتهي به سالن شماره يک، جمعيت موج ميزد. صحنه زيبايي بود. براي ما که اين گونه برنامهها را کم نديديم، صحنهها عادي و طبيعي است ولي آثار شگفتي را در چهره ميهمانان به خوبي ميشود، ديد. همراه آقاي انتظامي زنگ زد. پر از تشويش و نگراني است. با اضطراب مي گويد در خدمت آقاي انتظامي در تاکسي هستيم ايشان پياده نميشوند. خيلي هم عصباني هستند خصوصا از اينکه متنش ترجمه نشده. ظاهرا حاضر به صحبت با هيچ کس نبود. خيلي نگران شدم. بعد از چند دقيقه دوباره زنگ زد. خبر خوبي بود «ايشان پذيرفتند و از تاکسي پياده شدند به سوي درب ورودي مي آيند». با عجله به سوي در شتافتم. ديدم تا نيمه راه بيشتر نيامد. مرا که ديد ديگر طاقت نياورد. سعي مي کرد تا آنجا که مي توانست خودش را نگه دارد. تقريبا فرياد مي زد که مي خواهيد مرا از لابلاي جمعيت ببريد مگر مي شود. من بايد آخر برنامه ظاهر شوم. راست مي گفت. ما واقعا غافلگير شده بوديم و نمي دانستيم چه بايد کرد. خصوصا که روز قبل محمد رحمانيان، حسين مسافر و علي راضي در حضور خود ايشان برگزاري مراسم را کارگرداني کرده بودند و تصور همه اين بود که ايشان بايد از ابتدا در مراسم حضور داشته باشد. آقاي جلالي هم حيرت زده ميگفت آخه ما صحبت هايمان را با فرض حضور ايشان و خطاب به خود آقاي انتظامي تنظيم کرديم. نماينده مدير کل هم ميخواهد ايشان را مورد خطاب قرار دهد. خلاصه قرار شد دوباره برگردد. دوباره همه همراهانش برگشتند اين بار در خودروي خودم و ما هم حيران و سرگردان به داخل جمعيت آمديم. به محض گشوده شدن درب سالن، در يک چشم به هم زدن همه صندلي ها پر شد. سالن ٧٠٠ نفري پر از جمعيت بود. مهتاب نصيرپور، مجري است و محمد رحمانيان هم با مهارت متن مي نويسد و به خانمش مي ‌دهد. برنامه تجليل از آقاي بازيگر ايران آغاز شد. به صحنه فراخوانده شدم. سالن پر از جمعيت است. با اين که دلم خيلي شور مي زد بايد چيزي هم ميگفتم. صحنه تکراري صحبتهاي کوتاه بنده و آقاي جلالي و معاون يونسکو. سفير هنوز نيامده و ظاهرا در ترافيک گير کرده… به پشت صحنه آمدم. به محض ورود با کمال شگفتي ديدم که عزت الله انتظامي هم در اتاقي که به سالن اصلي مشرف بود نشسته و آرام و قرار ندارد. آقاي اميني هم از اين که موفق شد آقاي بازيگر را تا چند قدمي سن بياورد جا داشت که خيلي خوشحال باشد. حالا ديگر جو کمي آرام تر شد… ظاهرا آقاي انتظامي وقتي از لاي پنجره يواشکي سالن و جمعيت را ديد دلش آرام گرفت. با خيال راحتتر به داخل سالن برگشتم و نشستم کنار نماينده ارشاد که مبهوت جمعيت و نظم برنامهها بود. برنامهها يکي پس از ديگري به خوبي اجرا ميشد. کليپهاي زيبا درباره آقاي بازيگر، صحبت و سخنراني آقاي گلمکاني نويسنده کتاب آقاي بازيگر و خلاصه گروه موسيقي که در ميان تشويق حاضرين به روي صحنه رفتند و برنامه‌اي زيبا را اجرا کردند. ديگر غيبت آقاي انتظامي براي سالن قابل تحمل نبود. همه منتظر بودند، اين جا بود که عزت الله انتظامي با کت و شلوار مشکي با يقه سه سانتي، موهاي به نسبت بلند و سفيد، با وقار و متانت به درون سالن پاي گذاشت. با ورودش غوغايي به پا شد. همه تمام قد ايستاده و فرياد مي کشيدند. کف و صوت و فرياد و هيجان. اشک در چشمانم حلقه زد. عزت الله روي صحنه بود و جمعيت يکسره تشويقش مي کرد. خيلي طول کشيد تا بتواند سخنراني اش را آغاز کند. اين گونه شروع کرد “خدايا به من کمک کن اين کامپيوتر خراب، (اشاره به مغزش) مرا ياري کند.” تمام متنش را اجرا کرد. تمام ژستهايش حساب شده بود. او در حقيقت يک نمايش را اجرا کرد. چقدر خوب و مسلط. تازه مي فهميدم که که اين دو سه روز که خود را در هتل حبس کرده بود داشت متنش را تمرين و بهتر بگويم اجرا مي کرد. آن جا که گفت هنر آمده است تا آدم درست کند همه کف زدند و آنجا که گفت از سنگلج تا يونسکو خودش گريست و سالن براي چندمين بار تشويقش کرد. انتظامي متنش را خواند. راحت شد. چهرهاش به کلي دگرگون شد. دوباره رسميها و اين بار به همراه سفير روي صحنه رفتيم و هداياي مختلف به ايشان تقديم شد. فلاش، کف و فرياد همه نشان از شبي موفق و رخدادي بزرگ خبر مي داد. بزرگداشت عزت الله انتظامي برگزار شد. در راهرو عزت الله را چون نگيني محاصره کردند. زن و مرد و پير و جوان چون نگيني او را در برگرفتهاند. با حوصله و خوشرويي به همه پاسخ مي داد. يکي مي گفت الهي فدايت مي‌خنديد مي گفت بلند نگو زير گوشم بگو. گاهي پيرمردي هم سن خودش مي آمد گويي پس از سي سال تاره همديگر را ديده بودند. همديگر را بغل مي‌کردند و هر دو گريه ميکردند، از اين صحنهها پي در پي تکرار ميشد. او شايسته اين همه احترام بود. چون خودش براي مردم، بيش احترام قائل است و مردم اين را احساس ميکردند. هنگامي که شنيدم آقاي انتظامي پس از ٤٠٠ اجراي نمايش و دهها فيلم سينمايي براي ظاهر شدن در مقابل مردم اين همه وسواس به خرج ميدهد در شگفت بودم. برايم معمايي بود که خواندن يک متن آن هم براي آقاي انتظامي چرا اين قدر دشوار است؟… چرا انتظامي متنش را چند بار براي همراهانش قبل از اجرا ميخواند؟… کي باور ميکرد که عزت الله انتظامي در کنار متن فارسياش نوشته بود «اين جا سرم را بلند کنم». جاي ديگر نوشته «با تکان دست». او براي لحظه لحظه ملاقاتش با مردم سناريو نوشته بود. ژستهايش را هم تعيين کرده بود. چرا که مردم برايش محترم‌اند؛ خيلي محترم. براي همين او “آقاي بازيگر ايران” ميشود. بعد از مراسم ديگر ميخنديد و ميخنداند. آن شب بعد از مراسم در رستوران گلستان گفت و گفت و خنديد. پير مرد ديگر خودش شده بود. راحت شده بود. انتظامي ميگفت لحظه‌اي که روي سن رفتم روي سر جمعيت خدا را ديدم. رسانه‌هاي ايران لحظه به لحظه گزارش مي‌کردند. همه جا سخن از آقاي بازيگر ايران بود. آقاي بازيگر شاد و خرسند ما را ترک کرد. از همان فرودگاه تهران ادامه بزرگداشت شروع شد. معاون هنري وزير و خبرنگارها با گل به استقبالش رفتند. از فرداي همان روز نهادهاي دولتي و خصوصي شروع کردند به بزرگداشت گرفتن براي عزت الله انتظامي. همه چيز خوب برگزار شد. خلاصه هيچ فکر نمي‌کرديم از اين مراسم تا اين حد استقبال شود. گويي رايزني فرهنگي با اين اقدام ايران را از خواب بيدار کرده بود. گويي عزت الله انتظامي پس از چند دهه سفر طولاني تازه به کشور بازگشته بود… همکاران هر روز با يک پرينت جديد به اتاقم مي‌آيند و خبر مصاحبه و يا تجليلي ديگر در تهران را به من نشان ميدهند. همه خوشحال‌اند، اگر چه ديگر در خبرها و مصاحبه‌ها کسي يادي از شماره شش ژان بارت نميکند ولي ژان بارت باز هم در تب و تاب است. همه دارند براي شب مولانا و شب سفيد آماده ميشوند. گروه نمايشي حسين مسافر آستانه در ژان بارت مشغول تمرين اند. آقاي آيت پيمان با مهرباني و صفايي وصف نشدني گروه را همراهي ميکند. کارمندان محلي سفارت در حسرت يک خواب کامل‌اند. خسته ولي پرنشاط. چه خوب شد که آنها شرکت در جلسه هاي مختلف را بلد نيستند. گزارش نويسي، تلفن، اينترنت، گمانه زني، زيرآبي رفتن، زيرآب زدن، عکس گرفتن و پچ و پچ را بلد نيستند. چکامک و چکاوک ميهمانان را همراهي ميکنند. خبر تهيه مي‌کنند. همه براي اجراي يکي از زيباترين برنامه هاي رايزني فرهنگي آماده مي شوند. کسي به ساعتش نگاه نمي‌کند. کسي به دنبال اضافه کاري نيست. خانم بچه ها منتظر نيستند. نگاه ها پر از مهر است. برنامه اي بزرگ در پيش است… به نقل از «حجت الله ايوبي، ۱۹۷۲ روز در شماره ششم ژان بارت، چاپ دوم ۱۳۹۴، تهران، نشر ثالث» همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar