علی صبوری: یک روز بهترین کمدین ایران میشوم
خراسان/ مخاطبان ايراني سينما و تلويزيون نشان دادهاند که به ژانر طنز علاقه ويژهاي دارند. پرطرفدارترين سريالهاي تلويزيون و پرفروشترين فيلمهاي سينمايي غالبا از اين ژانر هستند. حالا همين مخاطبان خوشخنده، حساب ويژهاي هم براي برنامه «خندوانه» رامبد جوان باز کردهاند. برنامهاي که در کنار بخشهاي جالب و سرگرمکنندهاش، طي دو سال اخير، قسمتي را هم به معرفي استعدادهاي جوان در حوزه طنز اختصاص داده است؛ آن هم در قالب رقابت مسابقه «خندانندهشو». رقابتي که به ويژه در مراحل پاياني داوريهايش به صفبندي در شبکههاي اجتماعي و بحث و جدلهاي زيادي ميان مخاطبان اين برنامه منجر مي شود. اما در دومين فصل از اين مسابقه، از بين چند هزار شرکت کننده از سراسر کشور، خنداننده جواني از مشهد با ماجراهاي پسر آقاي صبوري و البته خنده هاي ويژه (از نوع خودش)، گوي سبقت را از ديگران ربود و برگزيده شد. «علي صبوري»، براي مشتاقان شبکههاي مجازي تا حدي شناخته شده است و قدري از آن شيطنتها و طنزهايش را پيش از اين در صفحه شخصي خود و در قالب کليپ هاي کوتاه طنز بروز داده است. اين کمدين جوان باور دارد که هنر، آن هم از نوعي که با طنز و طنازي همراه باشد؛ از استعداد ذاتي افراد نشأت مي گيرد. او با اعتماد به نفس مي گويد که اين توان را دارد که در آينده، به کمدين اول ايران تبديل شود و با همه احترامي که براي هنرمندان کاربلد قائل است، تاکيد دارد که نبايد بي جهت کسي را بزرگ کرد و از سلبريتي ها بُت ساخت. اين جوان طناز را در سفر کوتاهش به شهر مشهد ملاقات مي کنيم تا برايمان از آغاز اين مسير و البته برنامه هاي آينده اش بگويد. يک صفحه با درآمد ميليوني و 900هزار مخاطب صبوري يک دهه هفتادي است که در دبيرستان تجربي خوانده است اما با تاکيد مي گويد که در اصطلاح، خميرمايهاش هنري بوده است. علاقه اي که دامن گير تحصيلش در دانشگاه مي شود و براي او در سال آخر تحصيل در دانشگاه دردسري را رقم مي زند. خودش ماجرا را اين طور توضيح مي دهد: دوست داشتم پزشکي بخوانم، فکر مي کردم اگر در اين رشته قبول شوم، مي توانم هنر را هم در کنارش دنبال کنم. يعني دغدغه مالي نخواهم داشت و وقتي را صرف علاقه ام مي کنم. خلاصه به جاي پزشکي در رشته هوشبري پذيرفته شدم، اما ترم آخر اخراجم کردند چون مي خواستم يک نمايش حرفه اي را روي صحنه ببرم و با وجود هماهنگ کردن با استادان دانشگاه، پايان ترم اعلام شد که از چند واحد آموزشي به خاطر حضور نداشتن در کلاس صفر گرفتهام و خلاصه اين شد آخر قصه دانشگاه من. او که در فاصله دو ساله خروجش از دانشگاه تا حضور در خندوانه، به شکل ديگري در فضاي مجازي به کار طنز مشغول بوده، برايمان تعريف مي کند: تا قبل از حضور در خندوانه صفحه اينستاگرامم 400 هزار فالوئر داشت که بعدها نيم ميليون نفر ديگر هم به آن اضافه شدند. خلاصه تا قبل از آن ويدئوهاي کوتاه توليد و بارگذاري مي کردم. اولين کليپ يک دقيقهاي که در اينستاگرام منتشر کردم، يک روز از وقتم را براي تصويربرداري و آماده سازي گرفت اما خوشبختانه کار خوب پيش رفت و چندي بعد مخاطبهايم زياد شد تا جايي که اين صفحه مثل پيج هاي ميليوني برايم درآمدزايي داشت. وي تفاوت خط قرمز شوخي کردن در فضاي مجازي و تلويزيون را از ديدگاه خود اين طور توضيح مي دهد: من چه در فضاي مجازي و چه تلويزيون حد و حدود خودم را رعايت مي کردم و با حفظ اين حدود، شوخي هاي دو پهلو را در ويدئوهايم ارائه مي دادم. هميشه سعي مي کردم طوري در فضاي اينستاگرام کار توليد کنم که وقتي در آينده وارد فضاي بزرگ تر مي شوم، چالشي دامن گيرم نشود. چالش مخاطبي که نميخندد او مي گويد: هميشه فکر مي کردم استعداد خوبي در کار نمايشي طنز دارم. البته براي ارتقاي مهارتم در حوزه تئاتر نيز فعاليت کرده ام. اين روزها افراد علاقه مند زيادي، وقتي من را مي بينند، اغلب درباره خودشان چنين مي گويند: من واقعا بانمک هستم و اگر بيايم خندوانه اول مي شوم اين وسط يک گروه ديگر هم هستند که فکر مي کنند، کسي که خوب خاطره يا لطيفه تعريف مي کند، استندآپ کمدين توانمندي خواهد بود اما بنا به تجربه خودم مي گويم، تا کسي در فضاي حرفه اي و مقابل جمعي مخاطب منتقد کارش را ارائه نکند، واقعا نخواهد فهميد که استعداد ذاتي دارد يا فقط درگير اين ذهنيت است. من پيش از «خنداننده شو» هم در تئاتر و هم در فضاي مجازي خودم را محک زده بودم، همان هم خيلي کمک کرد البته با وجود همه اين ها وقتي مي خواستم براي فراخوان اوليه مسابقه، ويدئويي را ارسال کنم، مطمئن نبودم در اين مديوم جديد، بتوانم به خوبي ظاهر شوم. بگذاريد در يک کلام برايتان بگويم؛ استندآپ، سخت ترين سبک در طنز هنري است. وي ادامه مي دهد: در تئاتر، حتي اگر مخاطب از يک متن سخت ادبي سر درنياورد، محو زيبايي عناصر بصري از جمله نور، صحنه و لباس مي شود و از آن نمايش لذت مي برد. در ساخت کليپ هم يک موقعيت را با کمک عوامل مختلف به تصوير مي کشيم و خلق مي کنيم. اما در استندآپ از لحظه سلام تا پايان زمان تعيين شده، تنها خود کمدين بدون دستاويز قرار دادن اسباب و لوازم بايد جذاب به نظر برسد. مخاطب با توقع خنديدن مقابل او نشسته است و اين يعني بايد شوخيها گيرا و جذاب باشند و هيچ چيز بدتر از آن نيست مقابل مخاطباني قرار بگيري که جوکهاي تو را بشنوند و نخندند. خلاصه جملات بايد يک ضرب شوخيِ هموزن داشته باشند تا مخاطب همراهي کند. براي اين کار بايد قواعد شوخي کردن و درصدهاي شوخي در هر جمله و فراز و فرود لازم براي هر بخش از اجرا را ياد بگيريم و به همان خوبي به اجرا درآوريم. حرف را به دو فصلي که از رقابت «خنداننده شو» اجرا شده مي کشانيم و از تفاوت اجراي رقباي فصل اول و دوم مي پرسيم. جواب او يک «زيـــــــــــــاد» موکدانه است و به انضمامش مي گويد: اگر امسال به نمايش هاي سال پيش نگاه کنيم، به وضوح مي بينيم که کاملا از نظر متن و سوژه ضعيف عمل کرده اند؛ طوري که يا موضوعات کپي برداري از فضاي مجازي بود يا خاطره گويي هاي نپخته و پرداخت نشده. رامبد جوان هر چقدر پول بگيرد، حق اوست از استاد و مربي خود فرهاد آئيش، خاکي بودن را ياد گرفته و معتقد است: چهره هاي شاخص کمدي مثل رامبد جوان، مهران مديري و رضا عطاران واقعا انگشت شمار هستند، در حالي که در کشورهاي ديگر از اين دست شخصيت هاي خالق عالم کمدي فراوان وجود دارد. همين کمشماري و خاص بودن باعث شده تا براي آن ها حاشيه و حرف و حديث زيادي درست کنند. به نظر من، رامبد جوان با همه بزرگ بودنش در شخصيت و کار، مهربان و فروتن است و بابت کار بزرگي که براي خنداندن مردم مي کند، هر چقدر هم پول بگيرد، حق اوست. در کشور ما به امثال رامبد جوان براي کمک کردن به جوان ها نياز زيادي وجود دارد، او در اين دو سال اسباب ترقي بر و بچههاي زيادي را فراهم کرده است. اگر روزي به جايي برسم، سعي مي کنم مثل او باشم و دست خيلي ها را بگيرم. هدفش را براي ادامه مسير در اين حوزه جويا مي شويم که پول است يا شهرت و يا ... که تاکيد مي کند: هيچ وقت در زندگي ام اولويتم پول نبوده است. فکر مي کنم، هر کاري را اگر صرفا با هدف کسب پول دنبال کنيم، به شکست منجر خواهد شد. کسب و کار براي من از هشت سالگي و با دست فروشي شروع شد و در اين سالها سعي کردم کمترين اتکاي مالي را به پدر و خانواده ام داشته باشم. گاهي براي 100 هزار تومان درمانده شدهام ولي حتي در دشوارترين مراحل زندگي هم هدفم از انجام کاري، پول درآوردن نبوده است. نظرم درباره شهرت هم همين است، ضمن اين که در همان فضاي مجازي هم شهرتي داشتم که البته به قواره شناختي نبود که به واسطه حضور در رسانه ملي برايم ايجاد شد. هدفم از ادامه فعاليتم در حوزه طنز، تنها شاد کردن دل مردم است. قله آرزوهايش را در آينده نزديک تصوير کرده است و با اطمينان مي گويد:مطمئنم که يک روز بهترين کمدين ايران مي شوم. علي صبوري با ديگر برگزيدگان رقابت خنداننده شو، يعني ابوطالب حسيني، اميرحسين قياسي و وحيد رحيميان بنا دارند گروه مستقلي را تشکيل دهند و اجراي استندآپ را به صورت حرفه اي دنبال کنند. از هيچ سلبريتي بُت نسازيم به پاره اي از نظرات مخاطبان صفحه اينستاگرامش، درباره ضرورت بودن يا نبودن برنامه هايي از جنس خندوانه و تربيت و تزريق کمدين هاي تازه نفس به جامعه هنري کشور نقبي مي زند و بيان مي کند: غالب فالوئرهاي من طرفدار برنامه خندوانه و رقابت خنداننده شو هستند. مثلا کسي پيام گذاشته بود، پدرم سال ها نخنديده بود ولي با اجراي امشب شما خنديد، فرد ديگري گفته بود؛ مادرم سرطان دارد، اغلب ملول است اما با ديدن اين برنامه حالش بهتر مي شود، يا کسي پُست گذاشته بود، چند وقتي است افسردگي دارم اما با ديدن اجراي شماها خوشحال ترم. حرف را مي بريم سمت علايق فردي اش و از خواننده و بازيگر تا تيم فوتبالي و کمدين محبوبش مي پرسيم. با تاکيد بر اين نکته که در هر زمينه اي صرفا کيفيت کار و کارنامه قابل قبول چهره ها را براي دنبال کردن مدنظر دارد، مي افزايد: شخصيتم طوري است که از هيچ کس براي خودم بُت نمي سازم. يک ايراد عمده جامعه ما اين است که مي گوييم فلاني همه چيزش خوب است و از آن سلبريتي و چهره سرشناس براي خودمان بُتي مي تراشيم که ممکن است با هر تلنگري فرو بريزد. هيچ انساني همه ابعاد وجودش خوب و بي عيب و نقص نيست. ما چقدر عشاق افراطي فوتبال داريم که براي رنگ و بُرد و باخت تيم مورد علاقه شان حتي مي ميرند. من براي همه هنرمندان کاردرست کشورمان ارزش قائلم اما مخالف ارادتهاي کورکورانه هستم. سارا صالحي