ايسنا/ منيژه حکمت که اين روزها فيلم «جاده قديم» را دربارهي تجاوز روي پرده سينماها دارد، معتقد است: در شرايط فعلي که هر هفته دو فيلم کمدي به چرخهي اکران سينماها اضافه ميشود، امثال ما «ما محکوم به فنا هستيم!»
اين کارگردان و تهيهکننده سينما به تازگي در نامهاي خطاب به رييس سازمان سينمايي به شرايط اکران فيلمش اعتراض صريحي داشته و در پي اين نامه مدير اداره نظارت و ارزشيابي دستور فوري به بررسي اين مساله در کارگروه اکران داده است. حکمت در گفتوگويي با ايسنا که پيش از انتشار اين نامه انجام شده بود، دربارهي ساختهي جديدش و وضعيت توليد فيلم اجتماعي سخن گفته است که در ادامه اين گفتوگو را ميخوانيم.
با توجه به شرايط خاص اجتماعي، سياسي جامعه و توجه ويژه به فيلمهاي کمدي آيا بهتر نبود فيلم را در شرايط ديگري اکران ميکرديد؟
هر چقدر که جلو برويم به نظرم شرايط سختتر ميشود اما آنچه که به نظرم بسيار غمانگيز است؛ ساز و کاري است که اين روزها بر اکران فيلمها حاکم شده است. اصلاً قصد ندارم، شعار بدهم اما مسالهاي است که به عينه آن را لمس ميکنم.
عده انگشت شماري با بده بستانهاي عجيب بر سليقه تماشاچي تاثير ميگذارند
در واقع ساختاري را به وجود آوردند که عده انگشت شماري با بده بستانهاي عجيب، کاملا برسليقه تماشاچي اثر ميگذارند و در نوع انتخاب فيلمها به تماشاگر خطدهي فکري ميدهند. شوراي صنفي نمايش و مديران سينمايي در اين فرايند بسيار دخيل هستند، اين افراد با هم هماهنگ هستند و درحال کشاندن سينماي ايران به سمت ابتذال و سادهانگاري هستند و متاسفانه تاکنون موفق هم عمل کردهاند.
اين اتفاق بسيار دردناکي است که در نهايت باعث ميشود ما از ساخت فيلم اجتماعي پشيمان شويم يا اينکه مجبور شويم، عضو گروهها و دستههاي آنها شويم يا پخش فيلممان را به آن گروهها بسپاريم تا بتوانيم اثرمان را به نمايش بگذاريم و در غير اين صورت محکوم به فنا هستيم!
اين روند هم کاملاً سيستماتيک و حساب شده عمل ميکند و متاسفانه معلوم نيست از کجا دستور ميگيرند. اين اتفاق در تلويزيون هم وجود داشت، البته به مراتب وضعيت سينما، بدتر از تلويزيون است. تفکر پوپوليستي و باري به هر جهت در سينما حاکم شده است که نتيجه آن را در خارج شدن کالاي فرهنگي از سبد کالاي قشر متوسط جامعه ـ که حامي سينماي مستقل يا اجتماعي بودند ـ به وضوح ميبينيم. براي اثبات چنين اتفاقي، 10 سالن را به صورت رندوم بررسي کرديم تا بدانيم چه طيفي يا چه سنهايي به سينما ميآيند؟! ديديم که همه جوانان، دختر و پسرها هستند و خانوادهها حذف شدهاند.
به راحتي هر هفته دو کمدي به چيدمان اکران اضافه ميشود
دغدغهي اکران مسالهي جديدي نيست در اين سالها بوده است اما آيا اکنون به اوج آن دغدغهها براي اکران رسيدهايم؟ زيرا مدتي ميگفتيم سالنها کم است، حالا که پرديسها هستند.
اکنون شرايط بگونهاي است که تعدادي فيلم خاص اکران ميشوند و هيچ سدي هم جلويشان نيست و به راحتي حرکت ميکنند که البته از تيتراژ آن فيلمها مشخص ميشود براي کدام ارگان يا سازمان هستند. شوراي صنفي هم اکنون همزمان با اکران سه فيلم اجتماعي، به راحتي هر هفته دو کمدي در جدول اکران ما ميگذارد.
اين تناسبي که بين سينمادار و گروههاي سينمايي که حاکم هستند، ايجاد شده و گويا آگاهانه ميدانند در حال انجام چه کاري هستند و اين روند بسيار دردناک است. خوشحال ميشدم که اين سيستم اکران اگر رفتاري هم دارند براساس ناآگاهي يا منافع مادي باشد اما الان بر اساس منافع مالي نيست. نگاه من به مجموعه شرايط اکران براساس تفکر توطئه نيست و ميتوانم آنها را دانه به دانه نشان بدهم.
اين مباحث را به دليل اينکه فيلم من زياد يا کم فروخته نميگويم، اين يک بحث کلان است. وقتي هم اعتراض ميکنيم و به مديران وزارت ارشاد ميگوييم، آنها تاييد ميکنند و پاسخ ميدهند از دست آنها هم خارج است. شوراي صنفي هم همين پاسخ را ميدهد، بنابر اين اين گروهها يا با هم هماهنگ هستند يا از دست آنها هم خارج است!
بااين حال بايد مشخص شود چه کسي کليت اين سينما را ميگرداند؟ الان وظيفه رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسي چيست؟ اگر شفاف سازي است، چرا دستش باز نيست؟ آيا کسي هست که تيتراژ فيلمها يا پروانه مالکيتها را بيند؟ديگر مصونيتي وجود ندارد. يا بايد به آن گروه بپيوندي، حق بقيه را زير پا بگذاري! يا اينکه کنار بايستي و ضايع شدن حق خود را ببيني. معتقدم اين آژير خطر قبلا به صدا درآمده بود و الان صدايش گوش آدم را کر ميکند!
ما گلادياتورهاي وسط ميدان هستيم
اگر من در شرايط مساوي با ديگران به ميدان رقابت بيايم اين شکست را هم ميپذيرم اما اکنون شرايط مساوي نيست و شرايط کاملاً ناعادلانه و کثيف است، عدهاي براي تماشا نشستند و کارشان را ميکنند و به ما ميخندند. ما هم گلادياتورهاي وسط ميدان هستيم.
درباره تجاوز هزاران فيلم هم ساخته شود،کم است
برگرديم به فيلم «جاده قديم»، بحث تجاوز در فيلم «فروشنده» هم بود،نگراني از تکراري شدن اين موضوع نداشتيد؟
اگر دربارهي تجاور هزاران فيلم هم ساخته شود باز هم کم است. اين موضوع، مسئله اجتماعي است و کمپينهايي مثل «me too» که به تازگي در کشورهاي اروپايي و آمريکايي راه افتاده است، در همين راستاست. بنابر اين هرچقدر روي اين مباحث کار شود و فيلم ساخته شود، باز هم جامعه به آن نياز دارد. اين بحثها بايد در جامعه باز شود. خشونت مدام در حال بازتوليد است بنايراين بايد براي آن کار فرهنگي انجام شود و سينما به عنوان مهمترين مديا وظيفه سنگني بر دوشش است، حالا مي توان از هر زاويه به آن نگاه کرد تا ديگر کسي جرات حرکت خشونت آميز نداشته باشد.
فيلم را براي تشکلهاي خاص زنان هم اکران کرديد؟
فيلم در حال اکران است و حالا تشکلها بايد خودشان جلو بيايند. من در بخش خصوصي کار کردم و يک ريال هم پول دولتي نگرفتم. بنابر اين پشت گرمي من همين نيروهايي دغدغهمند است. تعدادي از آنها آمدند و فيلم را ديدند و يادداشت هم گذاشتند. مثلا خانم مولاوردي در جشنواره فيلم را ديده بود اما اينکه يک حرکت اجتماعي تاثيرگذار و رو به جلو داشته باشيم تا فضايي باز شود رخ نداده است.
اين جامه مثل گرداب در حال چرخيدن به دور خودش است. اين احساس خطر براي يک جامعه است که خشونت به شکلهاي مختلف بدون هيچ قبح و حريمي خودش را به طور کامل نشان ميدهد و کسي هم ديگر دغدغه ندارد و کساني که بايد دغدغهمند باشند و از آن حمايت کنند، وجود ندارند.
و در نهايت اگر بخواهيم به يک جمعبندي برسيم متوجه ميشويم که ابتر باقي ماندهايم و فيلمسازهاي اجتماعي بايد خانهنشين شوند.
«زندان زنان» در شرايط فعلي حتما توقيف ميشد
خانم حکمت در اين سالها سايه فيلم سينمايي «زندان زنان» همچنان بر شما سنگيني ميکند و همه شما را با آن فيلم ميشناسند. اگر ميخواستيد الان دوباره آن را بسازيد، آن فضاهاي حاشيهاي وجود داشت؟ و با توقيف چند ساله مواجه ميشديد؟
مطمئنم که فيلم حتما توقيف ميشد و اگر هم به اکران دست پيدا ميکرد با توجه به فضايي که الان وجود دارد، بلاهايي را به سرم ميآوردند که اصلا فروش نداشته باشد.
مساله من خشونت عريان است
اکنون بعد از سالها فيلمي ساختهايد که باز هم درباره معضلات زنان و انواع التهابات آنها است. آيا باز هم شما ميخواستيد فضا را به همين سمت ببريد؟
من هر وقت خواستم، سوژهاي را شروع کردم و خيلي روشن آن را انجام دادم و به اين فکر نميکردم که آن را به کدام سمت مي برم. حتي به سانسور شدن آن هم فکر نميکنم. الان مسئله من خشونت عريان و اين پنهان کاريها است. در دوران تاريخي خاصي قرار داريم و با توجه به حرکت رو به جلو که جامعه و فضاي مجازي دارد در حال خطرناکتر شدن هم هست. من اين خطر را از ۱۰ سال پيش احساس کردم و تحقيقات اين فيلم را ده سال پيش انجام دادم و مراحل ثبت فيلمنامه در خانه سينما هم مشخص و موجود است.
شما چند سال هم درگير مجوز گرفتن آن بوديد و آيا تغييرات زيادي نيز روي آن صورت گرفت؟
من زياد درگير گرفتن مجوز نشدم و فيلم هم تغيير نکرد، در مقطعي بيمار شدم که کار به تعويق افتاد.
از ابتدا قرار بود مهتاب کرامتي اين نقش را بازي کند يا گزينه ديگري هم داشتيد؟
انتخاب بازيگر زن اين فيلم کار سختي بود. شايد چهار، پنج سالي دنبال بازيگري بودم که بتواند اين ميانگين سني را داشته باشد. بعد هم ارتباطي که در فيلم «صفر تا سکو» با مهتاب کرامتي گرفتيم، باعث شد از او به عنوان بازيگر زن دعوت کنم.
بنابر اين شما با ساخت اين اثر ميخواستيد نشان دهيد با حرف زدن مشکل حل ميشود؟
بله. زيرا اين مشکل حدود ۹۰ درصد جامعه را به شکلهاي مختلف در بر ميگيرد، تا حرف نزنيم مشکلي حل نميشود.
آيا در همه شهرها سينما داريد؟
نه. سينماي شهرستان در اختيار گروههاي خاصي است. همان گروههايي که اينجا براي اکران فيلم اراده دارند، سينماي شهرستانها را هم در اختيار دارند و سينماي شهرستان هم جرأت نميکند و بايد با قدرتها کنار بيايد. بنابراين اکران سراسري هم نداريم، فقط تهران و چند شهرستان مثل اصفهان، شيراز و مشهد، فيلم را نمايش گذاشتند.
موضوع خشونت عليه زنان شاخههاي مختلفي دارد. آيا خشونتي بوده است که بخواهيد درباره آن فيلم بسازيد اما با توجه به مميزيها اين اتفاق نيفتاده است؟
نه من هر آنچه به ذهنم رسيده و دغدغهام بوده انجام دادهام. در اين فيلم هم به سراغ زني رفتم که مدير است، خانواده دارد و قدرتمند است و يک زن حاشيه نشين نبوده است و نشان دادم حتي چنين زني امنيت ندارد.
بلد نيستم،کمدي بسازم
شما فکر ميکنيد در اين شرايطي که توصيف کرديد و هر روز هم در سينما در حال پيشرفت است، روزي برسد که منيژه حکمت هم براي ادامه حيات فيلمسازياش، فيلم کمدي بسازد؟
من اصلا بلد نيستم فيلم کمدي بسازم. کمديترين سکانس سينماي ايران را هم دست من بدهيد من بلد نيستم آن را بسازم. من بر اساس دغدغههايم فيلم ميسازم اما خوشبختانه يک پروانه ساخت خيلي خوب گرفتيم تا يک فيلم بسيار متفاوت با آقاي مهراب قاسمخاني که طرحش از حدود چهار سال پيش در ذهن من بود، بسازيم.
تدارک فيلمي با مهراب قاسمخاني
ممکن است اين فيلم به جشنواره فجر هم برسد؟
من ديگر در هيچ زماني از عمرم در جشنوارهاي دولتي شرکت نخواهم کرد. به غير از «جاده قديم»؛ تاکنون هيچ کدام از فيلمهايم در جشنواره حضور نداشتند.
پس چه شد که «جاده قديم» را به جشنواره داديد؟
يک اشتباه محاسباتي بود و بيشتر به خاطر خانم کرامتي که بازي خيلي خوبي در فيلم داشتند، گفتم نکند که حق او ضايع شود.
اگر بخواهيد مخاطبهاي «جاده قديم» را به سينما دعوت کنيد،چه ميگوييد؟
من همه مشکلات شما را مي دانم، لمس ميکنم و مي شناسم. اگر با دغدغه خانم ها فيلمي را ميسازم انتظار حمايت دارم. هر چند ميدانم بيحوصله، خستهايد و در روزمرگي زندگي ميکنيد. دوست دارم تاجايي که ميتوانيد حامي ما باشند.
البته که اکران ما اصلا شرايط خوبي ندارد. حدود ۱۷ سالن براي اکران اين فيلم وجود دارد و بيشتر در پرديسها است و از لحاظ جغرافيايي در سطح شهر تهران پراکندهاي نداريم.
خانم حکمت شما از مدتي پيش ساخت مستند لالايي را شروع کرده بوديد. آيا مراحل ساخت آن تمام شده است؟ و آيا قرار است ورژن سينمايي آن هم ساخته شود؟
بخش مستند آن تمام شده است و اکنون بخش سينمايي آن برايم مهم است. خوشحالم که جايزه نوبل امسال به «ناديا مراد» اهدا شد. اين پروژه هم ۸ سال پيش دربارهي خشونت جنسي در حوزه جنگ ساخته شده بود که در ايران و افغانستان و آلمان و ترکيه است و دربارهي زني است که قصد عمليات انتحاري دارد و از يک داعشي باردار شده است.
خوشحالم از اينکه توانستم اين موضوع را مطرح کنم. آقاي شادمهر راستين فيلمنامهي سينمايي آن را نوشتند اما براي ساخت آن نياز به بودجه داريم.
مستند «لالايي» به تنهايي قابل نمايش نيست؟
اين مستند چند منظوره ساخته شده است اما مستند، محوري براي فيلم سينمايي است.
گفتوگو از شيما غفاري ايسنا
بازار