برنده 100 میلیونی «برنده باش»: شایعه کردند چون خانواده شهید است، جایزه گرفته!
فارس/ دختر جواني که توانست در مسابقه «برنده باش» 100 ميليون تومان را از آن خود کند، از ماجراي حضور خود در اين مسابقه گفت. تقريبا از اوايل دهه هفتاد بود که پاي مسابقات تلويزيوني به جعبه جادو باز شد و به يادماندنيترين آن «مسابقه هفته» با اجراي زنده ياد «منوچهر نوذري» بود. نحوه اجراي اين مسابقه به اين شکل بود که ۱۵ شرکتکننده در برنامه حضور مييافتند و مجري سوالاتي بر مبناي اطلاعات عمومي مطرح ميکرد. نکته قابل توجه اين مسابقه حضور عادل فردوسيپور در يکي از قسمتهاي برنامه مسابقه هفته است. پس از آن ديگر کم کم پاي مسابقات در شکلهاي مختلف به تلويزيون باز شد و برنامههايي از اين دست به فور زياد شدند و تا اواسط دهه ۸۰ هم هنوز مخاطبان پروپاقرصي داشتند. اما پس از آن اين روند رو به افول گذاشت و هرچند مسابقاتي ساخته ميشدند اما خيلي جايي ميان مردم باز نميکردند. حتي در سال ۹۴ مسابقهاي با نام «ثانيهها» با اجراي داريوش کاردان توليد شد که اقبالي در جذب مخاطب نيافت اما نکته تازهاي را عيان کرد که آن هم پايين بودن سطح اطلاعات بسياري از افراد شرکت کننده در اين مسابقه بود. کليپهاي کوتاه «ثانيهها» که با الگوي مسابقه هفته ساخته شده بود، پس از مدت کوتاهي وارد فضاي مجازي شد و کاربران به پاسخهاي حاضران در مسابقه مانند يک اثر طنز ميخنديد. پس از ماجراهايي که مسابقه «ثانيهها» به بار آورد، تقريبا فتيله توليد چنين مسابقاتي در تلويزيون پايين کشيده شد تا امسال که خبرهايي مبني از ساخت مسابقهاي جديد منتشر شد که از قضا اجراي آن هم برعهده يک سوپراستار به نام محمدرضا گلزار بود. اين مسابقه که طراحي آن شبيه به مسابقات خارجي است، در نحوه انتخاب مهمانان و همچنين سوالات مسابقه شيوه قابل قبولتري دارد و توانسته در مدت زماني که روي آنتن ميرود، دوباره مخاطبان را به مسابقات تلويزيوني علاقهمند کند که البته شايد جايزه ۲۰۰ ميليوني آن نيز يکي از عوامل ايجاد هيجان براي تماشاي اين مسابقه باشد. هرچند که تا به حال افراد زيادي در مسابقه «برنده باش» حضور يافتهاند، اما روز ۱۱ آبان ماه اين برنامه ميزبنا دختر جواني بود که ميزان اطلاعات عمومياش باعث شگفتي مجري برنامه شد و در نهايت هم توانست به جايزه ۱۰۰ ميليون توماني اين مسابقه دست يابد. اين دختر جوان که روز هفتم تير سال 76 به دنيا آمده، «صدف صدري» نام داشت يک خواهر کوچکتر به نام صبا دارد و دانشجوي رشته صنايع غذايي است. با او گفتوگويي داشتهايم که در ادامه ميخوانيد: *خانم صدري شما در دوران تحصيل در مدرسه هم به مطالعه در زمينه اطلاعات عمومي علاقهمند بوديد؟ -من در مقاطع ابتدايي و راهنمايي هميشه معدلم خوب بود و همواره مطالعه خارج از مدرسه هم داشتم. خوشبختانه معلمهايم هم هميشه از من راضي بودند. *قبل از حضور در مسابقه برنده باش شيوه مطالعه شما چطور بود؟ -قبل از اين مسابقه من ميزان مطالعهام را افزايش داده بودم و بيشتر هم اطلاعات عمومي ميخواندم و در همين زمينه مطالعه ميکردم. *برايمان بگوييد که چگونه در اين مسابقه شرکت کرديد؟ -من بار اول که اپليکيشن را روي گوشيام نصب کردم آقاي گلزار مهمان برنامه ماه عسل بودند در ماه رمضان و آنجا درباره اين مسابقه توضيح دادند و من هم مشتاق شدم و اپليکيشن مسابقه را نصب کردم و مرحله به مرحله پيش رفتم. ولي وقتي مسابقه شروع شد علاقهمند شدم که خودم هم در مسابقه شرکت کنم. *اين ماجرا تا کي به طول انجاميد؟ -اوايل مهرماه بود که سرانجام در بين هشت نفر نهايي قرار گرفتم و در مسابقه شرکت کردم. شما بايد يکسري سوالات را از طريق اپليکيشن پاسخ بدهيد و امتياز خود را بالا ببريد و به حدي برسيد که بين رتبه نفر اول تا هشتم قرار بگيريد و آن رتبه را در طول يک هفته حفظ کنيد که فکر ميکنم از چهارشنبه به چهارشنبه باشد. البته چند بار هم به عنوان تماشاچي در برنامه حضور پيدا کرده بودم که بيشتر با محيط آشنا بشوم و استرسم کم بشود که بتوانم در مسابقه شرکت کنم. *پس قبلا با فضا آشنا شده بوديد؟ -بله. يکبار هم در بين تماشاچيها بودم در قسمت پنجم که آن موقع اين طور نبود که بر اساس تمام سوالاتي که مردم پاسخ ميدهند جايزه داده شود، آن زمان آقاي گلزار يک نفر را به صورت اتفاقي انتخاب ميکردند و يک سوال از او ميپرسيدند. در واقع آن روز من و ۳ نفر ديگر را هم انتخاب کردند که در آنچه روي آنتن رفت نبود. آنجا از من پرسيدند که بزرگترين توليد کننده پسته در دنيا کدام است؟ و من هم بلافاصله جواب دادم ايران و کاليفرنياي آمريکا. آن موقع ايشان خيلي تعجب کردند و من را تشويق کردند. من هم همان موقع خيلي بيشتر مشتاق شدم که در برنامه شرکت کنم. *شما ميدانستيد که روز مسابقه با چه کساني هم تيم هستيد و يا رقابت ميکنيد؟ -نه. واقعيتش اين است که هيچکس خبر ندارد که قرار است با چه کساني مسابقه بدهد. چون ما از قبل همديگر را نميشناسيم. فقط يکسري اول و آخر شماره در سايت قرار داده ميشود که از روي آنها نميتوان کسي را تشخيص داد و من هم نميدانستم که رقيبانم چه کساني هستند. ولي آن روز که روز مسابقه بود قبل از آغاز ضبط با آنها آشنا شدم. *وقتي ديديد که سن اکثر شرکت کنندگان از شما بيشتر است و به همان ميزان تحصيلات بيشتري دارند، دچار استرس نشديد؟ -به نظرم ميزان اطلاعات عمومي خيلي مربوط نميشود به اينکه شما چه مدرک تحصيلي داريد. اطلاعات عمومي چيزي است که شما درباره همه چيز يکسري اطلاعات داشته باشيد ولي مدرک تحصيلي در مقاطع فوق ليسانس يا دکترا به شکل تمرکز يافته روي يک موضوع و تخصصي کار کردهايد. يعني اگر آن فرد خودش مطالعه خارج از درس نداشته باشد ممکن است نتواند به سوالات اطلاعات عمومي پاسخ بدهد. چون سوالات اطلاعات عمومي شامل جغرافيا، تاريخ و خيلي موارد ديگر ميشود که شايد شامل تحصيلاتش نشود. *شما خودتان قبل از حضور در مسابقه هم در حوزه اطلاعات عمومي مطالعه داشتيد يا به واسطه حضور در مسابقه روي اين موضوع متمرکز شديد؟ -من از دوران ابتدايي به مطالعه خيلي علاقه داشتم چون مادرم هم به مطالعه علاقه بسياري داشت و زياد کتاب ميخواند. من هر مطلبي را که ميديدم خوشم ميآمد و ميخواندم و از آن لذت ميبردم. الان هم شيوه مطالعهام همان است يعني هر مطلب جذابي را که ببينم در هر ساعتي از شبانه روز که باشم آن را ميخوانم و اطلاعات عمومي هم جزو مواردي است که خيلي به آن علاقه دارم مخصوصا مباحث جغرافيا و تاريخ. هر چيز جالبي هم که باشد توي ذهنم ميماند. *روز مسابقه چطور بود؟ -آن روز که قرار بود ما شرکت کنيم از طرف مسابقه با ما تماس گرفتند و به ما شرايط مسابقه را توضيح دادند که چه مواردي را بايد رعايت کنيم. من هم سعي کردم همه شرايط را از لحاظ پوشش و غيره رعايت کنم. يک مدتي قبل از مسابقه هم بايد ما زودتر ميرفتيم تا فرمهايي را پر کنيم و کمي با فضا آشنا شويم. من همان زماني که گفته بودند رفتم و با بقيه شرکت کنندگان هم آشنا شدم و بعد هم قبل از اينکه برنامه شروع شود، در يک اتاق بوديم که آنجا با هم تبادل اطلاعات ميکرديم و گروه برنامهساز از لحاظ فني استوديو را چک ميکردند. خوشبختانه آن موقع هم خيلي استرس نداشتم. *تبادل ها به چه شکل بود؟ -من يکسري مسائل که فکر ميکردم در برنامههاي قبلي مطرح شده است را مرور ميکردم. مثلا لقب شهرهاي ايران را پيدا کرده بودم و به آنها درباره لقبها ميگفتم و آقايان اطلاعات فوتبالي به من مي دادند. بعد هم وارد قسمتي شديم که صندليها پايين تر از سن بود و بعد هم برنامه که شروع شد تک تک بالا ميرفتيم و به سوالات جواب ميداديم. *فکر مي کنيد سوالاتي که از شما پرسيده شد با سوالاتي که از بقيه پرسيده شد در يک سطح قرار داشت؟ -بله. تقريبا سوالات يکسان بودند و به نظرم سوال مربوط به زانوي فيل نسبت به بقيه سوالات از سطح بالاتري قرار داشت. *وقتي سوال آخر را پرسيدند و شما جواب آن را ميدانستيد ولي جايزه صدميليون توماني آن به شما نرسيد چه حسي داشتيد؟ -حسم خوب نبود. فکر ميکردم که سوال سختتر از چيزي باشد که من فکر ميکردم. ولي وقتي سوال را ديدم خيلي نااميد شدم اما الان ديگر خيلي ناراحت نيستم. چون هدف اصلي من همين بود که به بقيه نشان بدهم که اطلاعات عمومي و دانش عمومي هم ميتواند در جامعه به درد بخور و مفيد باشد و هم ميتواند باعث بشود که بتوانند به آن افتخار کنند. *فکر ميکنيد چقدر از اطلاعات عمومي که داريد را از فضاي آموزشي مدرسه توانستهايد کسب کنيد؟ -من فکر ميکنم يکسري از اطلاعات مفيد در همين کتابهاي درسي آمده است. دانش آموزان هم بايد کامل به آن تسلط داشته باشد. مباحثي مانند تاريخ يا جغرافيا را در کتابهايمان مي خوانيم و حتي سوالي که درباره قلب از من پرسيدند چون رشته ام تجربي بود و قبل تر در کتابهاي درسي خوانده بودمد به راحتي تواستم جواب بدهم. *سختترين سوالي که در مسابقه از شما پرسيده شد، کدام بود؟ -براي من همان سوال نويسنده سعادت نامه بود که پاسخش ناصرخسرو بود. راستش من آن سوال را خوانده بودم منتها يک لحظه استرس شديدي به من وارد شد که جواب سوال از ذهنم پريد. *دليل استرس چه بود؟ شما که خيلي خوب پيش ميرفتيد و همان طور که گفتيد قبل از آن استرس نداشتيد؟ -راستش تا قبل از آن نميدانستم که چند سوال را بدون کمک جواب دادهام.وقتي به مجري به من گفت انگار که تا قبل از آن اصلا متوجه نبودم و ناگهان به خودم آمدم و خواستم که از کمکم استفاده کنم. آن موقع که از کمکم استفاده کردم و جواب ايشان هم اشتباه بود يک آن استرس شديدي گرفتم که ديگر نميتوانستم به سوالات پاسخ بدهم. به همين دليل به نظرم آن سختترين سوال بود. *سوالات خودتان را در مقايسه با سوالات ديگران چطور ارزيابي ميکنيد؟ -به نظرم سطح سوالات يکسان بود و نحوه انتخاب سوالات از سوي اپليکيشن رندم اتفاق ميافتد و همگي در يک سطح قرار دارند. *شما در طول مسابقه دائم ذکر ميگفتيد، چه ذکري بود؟ -ذکري که ميگفتم يکي از نامهاي زيباي خداوند بود با عنوان «يا فتاح». *تاثيرگذار بود؟ -بله خيلي به نظر خودم تاثير داشت. *در مقاطع و مواقع ديگر هم شده که از ذکر يا دعا استفاده کنيد؟ -بله خيلي زياد. من به دعا خيلي اعتقاد دارم و فکر ميکنم تاثير بسياري در کمک کردن به افراد دارد و بر سرنوشت آدمها تاثير ميگذارد. تقريبا هر روز من دعاي مخصوصي را براي خودم ميخوانم. *اين دعاي مخصوص چيست؟ -يکي از آيات قرآن است. آيه ۱۱۴ سوره مائده است؛ «قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَيْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَکُونُ لَنَا عِيداً لِّأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا وَآيَةً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ». *به فوايد و خواص آن آشنايي داريد يا بر حسب عادت و توصيه اين آيه را ميخوانيد؟ -تا جايي که ميدانم براي رزق و روزي بسيار خوب است.من هميشه به طور معمول و يا سر امتحانهايم هميشه دعا ميخوانم و باعث ميشود آرامش داشته باشم. *در کنکور چطور بوديد؟ -سال ۹۴ که کنکور دادم يکي از سختترين کنکورها بود. من رشتهام تجربي بود و متقاضيانش زياد هستند. البته رتبهام ۱۶ هزار بود و ميخواستم سال آينده به دانشگاه بروم ولي همان سال به دانشگاه رفتم. *در دانشگاه هم همينطور با اشتياق درس ميخوانيد يا شاگرد معمولي هستيد؟ -در دانشگاه هم تلاش خودم را ميکنم و تا به حال نگذاشتهام معدلم از ۱۷ پايينتر بيايد. معدل کلم هم همين قدر است. *جايزهتان را گرفتيد؟ -نه هنوز. قرار است در يک برنامه تلويزيوني با حضور نمايندگان صداوسيما تحويل بگيرم. منتظرم تماس بگيرند تا براي ضبط اين قسمت برويم و آنجا جايزهام را بگيرم. *برنامهريزيتان براي هديهتان تغيير نکرده است؟ -همانطور که گفتم نيت داشتم آن را به پدر و مادر عزيزم تقديم کنم. اصليترين دليل موفقيت من پدر و مادر من هستند که مرا کتابخوان و با مطالعه بار آوردهاند. فردي هم هست که قرار است به صورت ناشناس به او کمک کنم. *از بعد از پخش مصاحبه تا امروز چقدر معروف شديد؟ -خيلي زياد! حتي چند پيج فيک هم برايم در اينستاگرام ساختهاند. *واکنش اطافيانتان چه بود؟ -همه مثبت بود و خيلي هيجان زده بودند و تبريک گفتند. *قبل از پخش برنامه به دوستان و نزديکانتان گفته بوديد که اين جايزه را بردهايد؟ -بله. گفته بودم که من جزو ۸ نفر شدهام ولي به کسي نگفته بودم که چقدر برنده شدهام که بتوانم سورپرايزشان کنم. البته خوشبختانه افراد ديگر که مرا روزمره شايد در خيابان ببينند خيلي نشناختند. اما در فضاي مجازي واکنشهاي بسياري ايجاد شد. مثلا ميگفتند که سوالها آسان بوده، قبلا سوالها را داشته و يا حتي گفتند که من از خانواده معزز شهدا هستم. *حالا واقعا هيچکدام از اين ويژگيها را نداشتيد؟ -(ميخندد) نه واقعا. من نه از خانواده گرانقدر شهدا هستم و نه کسي سوالي در اختيارم قرار داده بود. چرا بايد اين کار را بکنند؟ نسبتي هم با اسپانسر و تهيهکننده برنامه نداشتم. *تماشاگرها واکنششان چه بود؟ -برايم تجربه جالبي بود و بسيار خاطرهانگيز شد. خانمها ميگفتند پرچم ما را بالا بردي و تماشاچيها خيلي خوشحال بودند. *واکنش آقاي گلزار چه بود؟ -خيلي از برنامه لذت برده بودند و خيلي تعجب کرده بودند که من چطور توانستهام اين سوالات را پاسخ بدهم. *امکان دارد با توجه به اطلاعات عمومي خوبي که داريد باز هم در مسابقات مشابه حضور پيدا کنيد؟ -فکر نميکنم. نميدانم. بستگي دارد. الان که خيلي سرم شلوغ است و کلاسهاي دانشگام را دارم. *واکنش پدر و مادرتان چه بود؟ -خيلي خوشحال بودند و هنوز هم خوشحال هستند. بعد از پخش برنامه سيل بسياري از تماسهاي تبريک اتفاق افتاد که هنوز هم ادامه دارد. *نکتهاي باقي نمانده؟ -به نظرم آن چه که بچهها در مدرسه ميخوانند و فکر ميکنند که هيچوقت به دردشان نميخورد، هميننکتهها باعث شد که من در مسابقه برنده شدم.