کارگردان «کلمبوس»: با تمام دلزدگیهایم از جشنواره فیلم فجر حمایت میکنم
خبرآنلاين/ هاتف عليمرداني کارگردان فيلم سينمايي «کلمبوس» ميگويد خودش تجربه مهاجرت داشته و در اين فيلم هم سعي کرده آنچه واقعي است را نشان دهد نه تصويري غيرواقعي که برخي براي بازاريابي از مهاجرت نشان ميدهند. فيلم سينمايي «کلمبوس» اين روزها در حالي به اکران خود در سينماها ادامه ميدهد که فروش ۴ ميليارد تومان را رد کرده است. عليمرداني در فيلم جديدش به قصه مهاجرت ميپردازد، قصهاي که خودش هم آن را تجربه کرده و به گفته خودش خواسته تجربياتش در اين زمينه را در اختيار مخاطب قرار دهد. او در سالهاي اخير از جمله کارگردانهاي حاضر در جشنواره فيلم فجر بود اما امسال فيلمي در اين رويداد ندارد، با اين وجود حمايت خودش را از جشنواره اعلام ميکند. با عليمرداني درباره «کلمبوس» و تجربه ساخت آن حرف زديم و نظر اين کارگردان درباره جشنواره امسال را هم جويا شديم. اين کارگردان مهمان کافه خبر خبرآنلاين بود و پاسخگوي سوالات ما شد. با توجه به اينکه فضاي فيلم «کلمبوس» با ساختههاي قبليتان تا حد زيادي متفاوت است از ابتداي اکران تا به حال چه بازخوردهايي گرفتيد؟ ابتدا اين نکته را بگويم که سبک کار من در اين فيلم تغيير نکرده است، تکنيک و نگرش من فيلمساز در اين فيلم هماني است که در کارهاي قبليام مثل «کوچه بينام»، «هفت ماهگي»، «آباجان» و ... ميبينيد، زندگي عادي و فضاي ناتوراليستي که پر از شاديها، غمهاست و من به آن علاقهمندم و در کارهاي قبليام هم وجود داشته. اما از آنجاييکه من از سينماي مستقلي ميآيم که از چرخه سالم سينما ارتزاق ميکند لهجه فيلم را کمي بر اساس سليقه مردم تغيير دادم. ميتوانم بگويم فيلمنامه «کلمبوس» با اينکه در غمگينترين روزهاي زندگي من نوشته شده اما لهجه شيرينتري نسبت به فيلمهاي ديگر من دارد. درباره بازخورد هم بايد بگويم فيلمهاي من هيچ راه تبليغاتي غير از انتقال سينه به سينه ندارند و باز هم مثل فيلمهاي ديگر من مردم شرمنده کردند و اين فيلم در هفته سوم رشد صد در صدي داشت که اتفاق عجيبي است. بين صحبتهايتان اشاره کرديد فيلمنامه «کلمبوس» را در غمگينترين روزهاي زندگيتان نوشتيد، چه شرايطي منظورتان است؟ من به عنوان کسي که خودم مهاجرت کردم، دقيقا روزهايي اين فيلمنامه را نوشتم که مسئله منع مهاجرت يکي از اتفاقات مهمي بود که آن روزها ما را درگير خودش کرد، مسئلهاي تاريخي و غمانگيز که به نظرم در سالهاي آينده دربارهاش بسيار صحبت خواهيم کرد. سوژه اصلي من هم از اين اتفاق و برخورد غيرانساني يک رئيس جمهور که از دموکراسي صحبت ميکند اما يک رفتار بسيار نژاد پرستانه دارد، به وجود آمد. پس در واقع ميتوانيم بگوييم تجربه شخصي خودتان درباره اين قضيه و دغدغهاي که برايتان به وجود آمد جرقه اصلي ساخت «کلمبوس» شد؟ بله، دقيقا همينطور است. با وجود اينکه گفتيد فضاي «کلمبوس» هم مثل فيلمهاي ديگرتان است اما کمدي اين فيلم بيشتر از بقيه کارهايتان است. اين نکته را قبول داريد؟ «آباجان» هم با «کوچه بينام» خيلي فرق ميکند و درباره جنگ است، بعد از آن فيلم هم به من گفتند سبک کاريات را تغيير دادي. من به عنوان فيلمساز به همه اين مسائل و فضاها سرک ميکشم و نميتوان اسم اين را تغيير سبک گذاشت. يک کارگردان به عنوان يک فيلمساز اجتماعي ميخواهد مسائل روز خودش را به تصوير بکشد و قالبي را براي آن انتخاب ميکند، من به اين تغيير سبک نميگويم. چقدر با اين موضوع که مفهوم ضدمهاجرت در فيلمتان ديده ميشود موافقيد؟ اصلا اين را قبول ندارم، ما در بحران به دنيا آمديم، در بحران زندگي کرديم. خود من مهاجرت کردم و رطب خورده منع رطب کي کند. من در اين فيلم ميگويم اگر ميخواهي مهاجرت کني من تجربهاش کردم و برايت ميگويم تصويري که از خيلي جاها به تو نشان ميدهد تصوير واقعي نيست، بازاريابي است. تو اگر ميخواهي هاليوود را ببيني، هاليوود يک خيابان است که چهار تا خنزر پنزرفروشي دارد نه آن تصوير عجيب و غريبي که به تو نشان ميدهند. من ميگويم اگر مهاجرت ميکني بدان کجا و براي چه ميروي. اگر اينجا آدم درجه يکي هستي و براي خودت احترام داري آنجا درجه دو بودن، زبان بلد نبودن و تبديل به يک کودک ده ساله شدن را نپذير. آنجا همه چيز از ارزشها و نگاهها تا حتي قوانين متفاوت است، ده درصد مهاجران ايراني در آمريکا شغلهاي حساس و کليدي دارند، اگر قرار است بروي و زندگي بهتري داشته باشي بدان که قطع شدن ريشه چقدر سخت است. بيماري صعبالعلاج، مرگ عزيزان و مهاجرت که سه اتفاق خيلي مهم در زندگي هستند زخمهايياند که واقعا التيام پيدا نميکنند. به موضوع مهاجرت در «کلمبوس» يک مقدار احساسي و عاطفي گرداخته شده و روايتي که ما در قصه ميبينيم بيش از اينکه به شکل منطقي باشد بيشتر عاطفي است، اين موضوع را قبول داريد؟ بخش بزرگي از سينما از احساس ميآيد، من قضيه را منطقي نميبينم که بخواهم فيلم منطقي بسازم. من خودم در سينما به شدت احساسي رفتار ميکنم چون اصولا هنر يعني بيان حس و من براي منطق جايگاهي نميبينم. سينما رياضيات نيست که من بخواهم دو دو تا چهار تا بگويم. من حس کردم و اين اتفاقات برايم افتاده و آنها را در فيلمم به تصوير کشيدم. خانوادهاي هم که در فيلم ميبينيد خانوادهاي هستند که ميخواهند مهاجرت کنند و با اين موانع مواجه هستند و اين موارد کاملا حسي است. اساسا منطق در سينما جايي ندارد. کمدي کلامي و موقعيت و حتي در برخي سکانسها کمي فانتزي در فيلم وجود دارد، مديريت همه اينها با هم به چه شکل بود؟ راستش من خيلي درک درستي از اين تعاريف ندارم و به نظرم همه اين موقعيتها با هم است که يک موقعيت رئال در فضاي ناتوراليستي را خلق ميکند، ارادهاي نبوده که مثلا من بخواهم در فلان سکانس کسي را بخندانم يا مثلا قصد کنم آنجا اين اتفاق نيفتد. همه اينها نوشته ميشود و بر اساس خلاقيت بازيگر ايجاد موقعيت ميشود. محوريت کار من اين است که کاملا بر اساس فيلمنامه جلو برويم و فرهاد اصلاني هم خيلي وقتها کنار من بوده و در بازيگرداني روي کمک او حساب ميکنم. روالمان اين است که بسيار وفادار به فيلمنامه هستيم و در کارهايي که فرهاد بوده معمولا او با بازيگران تمرين ميکند و بعد من تمرين آخر را ميبينم و اگر تغييري نياز باشد ايجاد ميکنم. ولي اصولا تاثير فرهاد اصلاني در يکدست بودن بازيها بسيار زياد است. فضاي جديدي که در اين فيلم با چربيدن بعد کمدي آن ميبينيم چقدر برگرفته از اين موضوع است که کمدي در اين روزهاي سينماي ما بيشتر مورد توجه قرار ميگيرد و جواب ميدهد؟ چرخه اکران ما معيوب است و فيلمهاي اجتماعي فرصت ديده شدن ندارند، من هم به عنوان يک فيلمساز مستقل چون از چرخه سالم سينما ارتزاق ميکنم مجبور هستم در عين حال که مفهوم کارم را حفظ ميکنم لهجهام را به سمتي ببرم که بتوانم محصولم را بفروشم. بستهبندي، فرم کار و تبليغات همه و همه بايد به سمت مردمي شدن برود، پس اين موضوع حتما در لهجه اين کار من تاثيرگذار بوده براي اينکه بتوانم حرفم را بزنم. اين روزها بحث مافياي اکران در سينما خيلي مطرح است، به نظرتان اساسا چنين مسئلهاي وجود دارد؟ اينکه يک پدرخوانده پشت پرده وجود داشته باشد و همه چيز را هدايت کند نه، ولي قبول دارم که يکسري آدمها که اتفاقا پشت پرده هستند. حتي به نظرم بولد کردن برخي اسمها براي گم کردن مسير است، کساني که شما فکرش را نميکنيد و در سايه کار خودشان را ميکنند. فساد آنجايي است که يک پول تعريف نشده جايي است که نبايد باشد و با آن پول همه کار ميشود کرد. همان بحث پولشويي؟ دقيقا، به نظرم من تا وقتي که چرخه اکران سالم نباشد و برنامهريزي مدون براي آن وجود نداشته باشد مثل هاليوود، يا باکسآفيس آمريکا شرايط همينطور است. ضمن اينکه من معتقدم برخي از اين فيلمها اساسا به درد اکران نميخورند، بايد مشخصا تعداد فيلمهايي که قرار است اکران شوند مشخص شود، برخلاف اينکه مي گوييم ميسازيم و بعد يک کاري ميکنيم، اين روش اصلا درست نيست و عين سرمايهسوزي است و حتي در اين بين فيلم خوب هم ميسوزد. بحث مافيا هم همينجا وسط ميآيد وقتي تعداد توليدات بالا ميرود برخي تعداد زيادتري اثر در دست ميگيرند و همه چيز را هم بر اساس فيلمهاي خودشان برنامهريزي مي کنند و به آنچه که ميخواهند ميرسند. با خيلي از بازيگرهاي اين فيلم در کارهاي قبليتان کار کرده بوديد و در کنارشان از چهرههاي ديگري هم استفاده کرديد، مثل مجيد صالحي يا سعيد پورصميمي، از ترکيب و انتخاب بازيگران برايمان بگوييد؟ در بحث انتخاب بازيگران تو هميشه به گزينههاي اولت دست پيدا نميکني. اما فرهاد اصلاني هميشه انتخاب من بوده و به نظرم بازيگري است که يک سر و گردن از سينماي ما بالاتر است. بازيگري در اين فيلم خيلي سخت بود چون بازي رياکشنها بود، به خصوص فرهاد اصلاني که بايد در يک خانواده آريستوکرات، ابله اما امروزي متفاوت بود. در بازي همه بازيگران يک مقدار فانتزي وجود داشت اما فرهاد کاملا رئال است. اين تفاوت فکر شده است، بلاهتي که همه آدمها دارند تعريف اوليه ماست و سياه بازي نکرديم. ما آدمهاي خاکستري داريم که ته همهشان يک بلاهتي ميبينم، حتي زرنگشان هم ابله است. به نظرم اينکه بازيگران بتوانند يک جنس بازي داشته باشند که از تيپ رد شوند و به شخصيت برسند و بتوانند راکورد آن شخصيت را در تمام فيلم حفظ کنند، تجربهاي است که من در کارهاي قبليام هم داشتم و خيلي هم آزمون و خطا کردم. حتي در اين مسير اشتباه هم کردم اما در اين مسير به تجربهاي رسيدم که مرز اور اکت و تيپ شدن را ميشناسم. بنابراين سعي کردم در اين کار تا جاييکه ممکن است رئاليتي نقشها حفظ شود و بازيگران هم آن بلاهت را در حدي که در فيلم ميبينيم حفظ کنند. دعوت از سعيد پورصميمي با همه حساسيتهايي که دارند سخت نبود؟ سعيد پورصميمي بازيگر نازنيني است که در جايگاهي قرار گرفته که خيليها دوست دارند در آن باشند، او بازيگر بسيار سالم و توانمند و درجه يکي است. خيلي با هم گفتوگو کرديم و من ايشان را متقاعد کردم که يک فيلم کمدي اجتماعي را بازي کنند و ايشان هم لطف کردند و پذيرفتند. البته ابتدا قبول نميکردند و خانم معتمدآريا را واسطه کرديم و بعد ايشان پذيرفتند. به روزهاي برگزاري سي و هفتمين جشنواره فيلم فجر نزديک ميشويم، به عنوان کارگرداني که در چندين دوره از اين رويداد حضور داشتيد جشنواره فيلم فجر را چطور ارزيابي ميکنيد؟ جشنواره فيلم فجر به عنوان رويدادي که ساليان سال هر سال در سينماي ايران برگزار ميشود، به عنوان يک ويترين براي سينماي ما و به خصوص فيلمهاي اجتماعي ما به حساب ميآيد. من معتقدم تمام اهالي سينما فارغ از سليقهها و نگاههاي مختلف بايد از آن حمايت کنند چراکه جشنواره فجر متعلق به يک فرد يا گروه خاصي نيست. من هفت دوره پياپي در جشنواره فجر حضور داشتم و به نظرم بيشترين بيمهريها هم به من شده و شايد خودم کمي از اين اتفاقات دلزده هستم اما براين باورم ما همه بايد پشت جشنواره فجر بايستيم چون اين جشنواره تنها دارايي سينماي ماست. نقاط ضعف و قوت اين جشنواره از نگاه شما چيست؟ به نظرم يکي از مشخصههاي جشنوارهها در همه جاي دنيا اين است که تيم جشنواره در طول سالها حفظ ميشود، در کشور ما هم به نظرم بايد حداقل در مواقعي که دولت تغيير نميکند ميشود دبير جشنواره را حفظ کرد. بايد سعي کنيم آقاي داروغهزاده را به عنوان کسي که دو دوره پي در پي در جشنواره فجر بوده به دوره سوم برسانيم، حتما ايراداتي در کار ايشان هست، حتما ايشان هم با مسائلي روبرو هستند ولي با ادامه کار ايشان حتما مسائل حل ميشوند. اين اتفاق هميشه افتاده و در پايان دوره دوم نگذاشتند دبير به سال سوم برسد، مثل دو دورهاي که آقاي رضاداد و آقاي ميرکريمي دبير بودند و نگذاشتند به سال سوم برسد. درباره جشنواره امسال چه ديدگاهي داريد؟ حتما اتفاقات خوبي ميافتد، ديروز من ليست داوران را ديدم و به نظرم بسيار انتخابهاي دقيق و درستي بودند. حضور دکتر احساني بسيار کارگشاست، همچنين حضور آقاي کلاري و آقاي بزرگنيا که به جشنواره اعتبار ميدهند. من اميدوارم در جشنواره فجر اتفاق خوبي بيفتد چون شنيدم امسال فيلمهاي بسيار خوبي حضور دارند ومن هم براي ديدن آنها لحظهشماري ميکنم. دليل عدم حضور خودتان در جشنواره امسال چه بود؟ خيليها اين موضوع را ربط ميدهند که من نخواستم امسال در جشنواره باشم ولي واقعيت اينطور نيست، من به دلايل توليدي مجبور بودم که فيلم را اکران کنم، چون فيلم پارسال توليد شد و نميتوانستيم براي بازگشت سرمايهاش بيشتر صبر کنيم. ولي حتما سال بعد با فيلم ديگري براي هشتمين بار در جشنواره فجر با افتخار حضور خواهم داشت.