چهره ها/ ماجرای کامل مهاجرت لادن طباطبایی به آمریکا
آخرين خبر/ لادن طباطبايي با انتشار اين عکس نوشت: بيش از سه سال از خروج ما از ايران ميگذره و دو سال و نيم هست که ساکن آمريکا هستيم. من بخاطر اينکه دخترم کارش به آسايشگاه نرسه، ناچار به ترک ايران شدم. نه بخاطر اينکه در ايران شرايط آموزش نبود، بلکه بخاطر اينکه پدر ايشون مخالف آموزش سها بود. هرچه من کلاس و تراپي براي سها فراهم ميکردم، با دوري هاي سه ماهه، شش ماهه و يکساله اي که به خواست پدر انجام ميشد، بي ثمر ميشد. هر چه سها بزرگتر ميشد، پرخاشگري اش بيشتر ميشد. تا پنج شش سالگي، نهايتا خودش رو مينداخت زمين و جيغ ميکشيد. بزرگتر که شد چنگ مينداخت، کم کم قويتر ميشد و کنترلش سخت تر. بدون يک برنامه آموزشي و نظارت درست، داشت روز به روز بدتر ميشد. در گير و دار لج و لجبازي و اثبات باباي مهربون و مامان بده، بچه داشت نابود ميشد. چاره اي نداشتم. برنامه ريزي دقيق و دراز مدتي رو در پيش گرفتم که اولين قرباني اش عشق به حرفه ام بود... رفتم و اومدم و به هر بدبختي و التماس و صبوري که بود اجازه خروج از کشور سها رو به شرط عدم بازگشت گرفتم. در اين بين دلشوره ها ، تنهايي ها، تهمت ها، متلک ها و... به جون خريدم. وقتي با هزار مصيبت از وسط عمليات انتحاري ترکيه، خودمونو رسوندم آمريکا، ميدونستم تازه اول راهم. هر چند مثلا زبان بلد بودم، اما به شدت غريب و تنها بودم. گيج خوردن ها کلافگي ها، سيستم کاملا متفاوت اداري و بانکي، حيراني... بايد ميجنگيدم، پس بايد قوانين رو ياد ميگرفتم. قدم به قدم ، با حوصله... در آستانه پنجاه سالگي ، تطبيق,کار چندان ساده اي نيست. مهاجرت، يعني شروع از صفر، با زبان و فرهنگي که نميشناسي. اما بين کساني که همگي مثل تو هستند، تو ميتوني بهترين باشي. مشروط براينکه حق و حقوق قانونيت رو بشناسي ... دو هفته پيش تفاوت بين گريه کردن و اشک ريختن رو فهميدم. سه روز تمام بي اختيار اشکم سرازير بود. غذا ميپختم، خريد ميکردم، لباس ميشستم... فرقي نميکرد. تک تک سلولهاي بدنم فرياد ميزد. با هر بار چنگي که سها ميزد، انگار قلبم رو پاره ميکرد... امروز اما روز زيباييه. موفق شدم چيزي رو که پنج سال به اميدش خوابيدم و پاشدم، براي سها بگيرم. يک پلان آموزشي جامع و درست که آينده مطمئني رو براي سها رقم بزنه، اگر خدا بخواد. نميدونم زندگي چه چيزهايي برامون خواهد داشت. اما اينو ميدونم که آخرين لحظه قبل از طلوع خورشيد، سياهترينه... پ.ن.يک زندگي يک بسته کامل از انتخابه... بسته هيچ دو نفري مثل هم نيست. مجموعه انتخاب هر شخص، اگر در جهت هدفش باشه ، ميتونه اون رو در رسيدن به مقصد کمک کنه...