از تاثیر ورود پولهای کلان به سینما تا جابهجا شدن خطوط ممیزی
خبرآنلاين/ سه منتقد باسابقه سينما پس از پايان کار سي و هفتمين جشنواره فيلم فجر اتفاقات اين رويداد سينمايي، داوريها و آثاري که در اين دوره ديده شدند را تحليل و بررسي کردند. سي و هفتمين جشنواره فيلم فجر با تمامي اتفاقات و حواشي که به همراه داشت با معرفي برگزيدگان به کار خود پايان داد تا برگي ديگر از کتاب جشنواره فيلم فجر ورق بخورد. همواره پس از پايان جشنواره اظهارنظرها درباره چگونگي داوري ها و برندگان سيمرغهاي بلورين جشنواره فجر به اوج خود مي رسد و نظرات متعدد و متنوعي درباره برگزيده ها اعلام ميشود. با اين حال پايان اين رويداد بزرگ سينمايي فرصت مناسبي را برايمان فراهم مي کند تا به ارزيابي آنچه در جشنواره سي و هفتم گذشت بپردازيم و آسيب شناسي درباره برگزاري آن داشته باشيم تا شايد بتوان به نقاط مثبتي که در جشنواره امسال جايشان خالي بود رسيد و نقاط منفي را نيز مرتفع کرد. به همين منظور در نشستي با حضور کيوان کثيريان، خسرو نقيبي و سيدعبدالجواد موسوي منتقدان سينما در کافه خبر درباره سي و هفتمين جشنواره فجر به گفت و گو پرداختهايم. آنچه در ادامه ميخوانيد بخش اول گفتوگويي است که سميه عليپور با اين سه منتقد درباره جشنواره فجر و تمامي اتفاقات آن داشته است. سيدعبدالجواد موسوي: يک پرسش براي من ايجاد شده است که جشنواره واقعا اين ميزان اهميت دارد، اين ميزان پرداختن به آن در شبکههاي تلويزيوني و راديويي، روزنامهها و امثال ما که بايد مانند روحانيون در ماه رمضان درباره جشنواره منبر برويم. اين ميزان قابليت وجود دارد يا نه ما دچار توهم شدهايم و به آن دامن زديم؟ خسرو نقيبي: آقاي شهيديفر در اختتاميه جشنواره فجر جملهاي گفت که جمله مهمي بود واقعا و لب مطلبي که به آن اشاره کرديد. البته از زاويهاي ديگر بيان کرد. او گفت که به مهمترين جشن انقلاب و دهه فجر خوش آمديد و يکي دو بار نيز روي آن تاکيد کرد که جشنواره فيلم مهمترين آيين دهه فجر است. موسوي: بله بسياري بر اين مسئله تاکيد دارند. نقيبي: به نظرم اين مسئله از امروز نميآيد، ما بايد يک تبارشناسي از جشنواره فيلم فجر داشته باشيم، اتفاقي که افتاد اين بود که جشنواره فيلم فجر تا نيمه دهه هفتاد يعني زمان سيفالله داد که شرط صدور پروانه نمايش سال بعد به شرط نمايش در جشنواره فجر برداشته شد به عنوان يک فرهنگ و يک اتفاق جا افتاده بود. ۱۵ سال اين جشنواره آينه تمام نماي سينماي ايران بود و ۶۰ تا ۷۰، ۸۰ فيلم ميآمدند و نمايش داده ميشدند. موسوي: همه آنها را هم ما بايد ميديديم. نقيبي: دقيقا و يک تصوير خيلي کامل و دقيقي از کليت جشنواره و سينماي ايران دريافت ميکرديم و جشنواره به اين دليل همه اتفاق سال سينماي ايران بود. بعدها که اين برداشته شد و کنار آن چيزهاي ديگري را گذاشتند مانند جشن خانه سينما که سالهاي بعدتر در قالب آکادميک و مشابه اسکار راه اندازي شد، جشنهاي خصوصي که برگزار شد و... هيچ کدام بين سينماگران ارزش و اهميت سيمرغ جشنواره فيلم فجر را پيدا نکرد. انگار که يک چيزي مانند قصه مادربزرگهاست که جا افتاده و همه به آن ارجاع ميدهند و آن اهميت بسياري دارد. همه ما مي دانيم که فلان سينماگر چند سيمرغ بلورين دارد اما نميدانيم که چند تنديس خانه سينما دارد چون هيچ وقت به اهميت سيمرغ جشنواره فجر نرسيد. براي همين است که همچنان جشنواره فجر مهمترين رويداد سينمايي مملکت است و هيچکس هم نتوانسته است آن را به هم بزند. خيليها تلاش کردند که با ترفندهاي مختلف اين کار را بکنند، جشنوارههاي موضوعي، جشنوارههاي خصوصي و... راه انداختند اما هيچکدام به جايگاه جشنواره فجر نرسيد. و تاثير جشنواره فجر بر اکران سال بعد چيست؟ تاثيرش اين است که فيلمي که در اين جشنواره نمايش داده نشود، حال هيات انتخاب و داوران با هر کيفيتي باشند. در اکران به مشکل ميخورد. موسوي: در واقع آن فيلم براي نمايش به زحمت ميافتد. نقيبي: بله، به زحمت ميافتد، ديده نميشود. همين الان که صحبت ميکنيم فيلم «هتتريک» رامتين لوافي روي پرده رفته است. کيوان کثيريان: يا فيلم «درساژ» به کارگرداني پويا بادکوبه. نقيبي: دقيقا، قبلتر هم فيلم «آستيگمات»، اينها فيلمهاي رد شده سال گذشته جشنواره فيلم فجر بودند که همه ما معتقد بوديم که جايشان در جشنواره خالي بود و به نسبت فيلمهاي امسال از نصف فيلمهاي بخش مسابقه و نسبت به دوره سي و ششم از ۹۰ درصد فيلمهاي بخش مسابقه مهمتر و با کيفيتتر بودند. هر سه فيلم فکر کنم بعدها در جشنواره جهاني به نمايش درآمدند. موسوي: حداقل «آستيگمات» که من ديدم واقعا حقش نبود که در جشنواره فجر نباشد. نقيبي: اتفاقي که افتاد چه بود؟ «آستيگمات» پاييز به زحمت نمايش داده شد و فروش آن با حجم گسترده حمايت منتقدان به سختي به يک ميليارد و خردهاي رسيد. «درساژ» که نابود شد در اکران و «هتتريک» رامتين لوافي را هم که ديدم در دو روز اول ۸۰ ميليون تومان فروخته است. آن هم در بدترين زمان اکران، يعني در منگنه بين جشنواره فجر و اکران عيد. کثيريان: دقيقا، يا قبل از جشنواره يا بعد از جشنواره به نمايش در ميآيند. نقيبي: بله، بنابراين جشنواره فجر هر کاري هم کنيم به اين دلايل مهم است. يا بايد کل سينما را شستشوي مغزي بدهيم و آن پيشينه را دور بيندازيم و بگوييم که از ابتدا چيزي نبوده يا وقتي که هست، همين است. در اين روزها مدام از من ميپرسيدند که نقد کردن فيلمهايي که مردم عادي نديدهاند در تلويزيون چه ويژگي دارد؟ من ميگويم همين قدر ويژگي دارد که ساعت سه نصفه شب که برنامه «هفت» قطع ميشود و يک ربع را پخش شبکه ميگيرد و من در برنامه نشستم، وقتي گوشيام را روشن ميکنم، ۳۰ تا ۴۰ پيام از آدمهاي غيرسينمايي دارم که چي شد؟ چرا قطع شد؟ جلويتان را گرفتند؟ بنابراين جماعتي که سينما برايشان مهم است جشنواره را دنبال ميکنند، براي سينماگران هم جايزه جشنواره و حرف زدن درباره فيلمهايي که دارند، اعتبار دارد. يکسري از صاحبان آثار ميگويند که ما فيلممان را به جشنواره نميدهيم، آنها تکليفشان روشن است و زورشان ميرسد و ميتوانند تابستان فيلمشان را اکران کنند. حتي زمزمه اينکه فيلم را به جشنواره ارائه کردي و رد شده است براي زمين خوردن آن کافي است. بنابراين به نظرم جشنواره فجر به شدت مهم است و اصلا نميتوانيم اعتبار آن را زير سوال ببريم و هيچ ربطي هم به اينکه در چه دولتي برگزار ميشود ندارد. يک آيين سالانه براي سينماي ايران است و حالا ديگر با اعتبار ۳۷ دورهاي جزو جشنوارههاي پرسابقه سينمايي جهان به شمار ميآيد، حال با هر کيفيت و اتفاق و ساختاري. کثيريان: بله دقيقا جزو جشنوارههاي باسابقه سينمايي است. نقيبي: ماجرا اين است که جايگاهي پيدا کرده است که نميتوان کتمانش کرد يا از روي آن گذشت. هر چقدر هم که فحش بدهند يا آدمهاي مختلف از جبهه سينماي انقلاب تا تندروترين آدمهاي اپوزيسيون بگويند که اين اهميت دارد يا ندارد يا اين مدل شبکه اجتماعي که راجع به آن حرف بزنند و پست بگذارند که اين جشنواره حکومتي فلان است. پس فردا آنها را در صف يا سالن نمايش جشنواره ميبينيم. کثيريان: بله، من سخنان آقاي نقيبي را تاييد ميکنم زيرا که يک رويداد سينمايي مهم است. ولي بعضي دولتها و دبيرها آمدند اعتبار آن را کم يا زياد کردند، تعداد جوايز را تغيير دادند. سال گذشته نيز در اين باره صحبت کرديم و نياز به تکرار نيست، اما جوايز به اين زيادي اصلا در هيچ جشنوارهاي وجود ندارد، ما الان از اسکار بيشتر جايزه ميدهيم. يکسري جوايز جنبي مانند جايزه نگاه ملي، هنر و تجربه و... را هم که به جوايز اصلي اضافه کنيم حدود ۲۰ جايزه ميدهيم که براي اين سينما، اين فيلمها و اين جشنواره خيلي خيلي زياد است. يا از طرف ديگر رويه سينماگران است که مثلا افرادي که سيمرغ نميگيرند ميگويند که اصلا مهم نيست و سال بعد که ميگيرند ميگويند مهمترين جايزه است. در نهايت با تمام غرهايي که ما ميزنيم و خرابکاريهايي که آنها ميکنند و همه چيز، نميدانم حرف کدام يک از دوستان بود که ميگفت جشنواره فيلم کن و جايزه اسکار را تلفيق و جشنواره فجر را برپا کردند. ولي اين جشنواره الان همين است. نقيبي: بله، خودش فجر است. نه اسکار است و نه کن. کثيريان: درست است، يک شيوه سومي است که ما با آن خو گرفتيم، به آن انتقاد زياد داريم اما فکر ميکنم که مثلا جشنواره فجر تبديل به کن شود، اينقدر که به شيوه فعلي پيش رفته کلا خراب ميشود. نقيبي: کمديترين نکته جشنواره ميدانيد چه بود؟ اتفاقي بود که همايون غنيزاده رقم زد. کثيريان: بله همين است، گفت اين را دوست دارم و آن را دوست ندارم اصلا يعني چه؟ نقيبي: نه، سيمرغ اولي را نگرفت و فکر کرد که ژست اينکه بگويد اعتراض دارم باحالتر است و بگويد اولين سيمرغ را در اولين حضورش در جشنواره نگرفته بهتر است. بعد که شد دو سيمرغ ديد که اعتبار اينکه بگويد دو سيمرغ از جشنواره گرفته است خيلي بالاتر است و در کارنامهاش بهتر از اين است که بگويند معترض بود، بنابراين رفت سيمرغ دوم را گرفت. يعني سيمرغ جشنواره براي آدمي که ژست اعتراض دارد هم قابل چشم پوشي نيست و مهم است. کثيريان: ولي همانطور که آقاي نقيبي گفت همه از لحاظ حرفهاي به سيمرغ جشنواره خيلي نياز دارند و شايد خيليها قيمت شان با سيمرغ بالا و پايين ميشود. به هر حال طرف سيمرغها را ميچيند و اسمش اين است که هفت، پنج يا حتي دو سيمرغ دارد. نقيبي: دقيقا، مثلا به اعتبار سيمرغها مهمترين صدابردار، موفقترين صداگذار يا فيلمبردار سينماي ايران از اين طريق مشخص ميشوند. کثيريان: بهترين و مهم بودن با سيمرغ راحتتر به دست ميآيد و به همين دليل بايد گفت بله جشنواره فيلم فجر مهم است. ولي الان ديگر همه چيز نيست، جشنوارههاي بيرون از ايران يک آپشن است که برخي از آنها استفاده ميکنند. همين «درساژ» که دربارهاش صحبت کرديم در جشنواره فجر رد شد ولي به جشنواره برلين رفت جايزه گرفت و احياي دوباره شد؛ يعني يک طور اثبات کردند که فيلم بدي هم نيستند. برخي از فيلمها در جشنواره فجر رد ميشوند و سرمايهگذار آنها فکر ميکند که اصلا خود فيلم بد است که رد شده و اين براي خيلي از چيزها يک معيار ميشود و ميگويند که اگر فيلم خوبي بود به جشنواره راه پيدا ميکرد. درست است که ما توضيح دهيم که هيات انتخاب اينطور عمل کرده است، مثلا اين فيلم بد را کنار يک فيلم خوب گذاشته و فيلم بد را انتخاب کرده است، ولي بايد پس از اين اتفاق اثبات کرد. اما جشنواره فجر خودش يک اثبات است، طرف ميگويد فيلم من در جشنواره بوده و جشن هم ميگيرد و دفعه ديگر که فيلمش نباشد ميگويد اينها سليقهاي عمل کردند. اين مسئله هست و بازي جشنواره شده است، ما مينويسيم، من غر ميزنم، يکي ستاره ميدهد و... اينها همه بازي جشنواره است. برنامههاي سينمايي هفت، هشت و نه يکدفعه ميآيند و براي جشنواره برنامه ميگذارند و نميشود از آن گذشت. مثلا افخمي که هميشه غر ميزند براي جشنواره برنامه ميسازد و ميز نقد برگزار ميکند. اينها يک بازي دارد که به قول آقاي نقيبي به آييني براي جشنواره تبديل شده است. موسوي: و جا افتاده است. کثيريان: البته سي و هفت دوره خيلي زياد است. موسوي: نه، به نظرم دوره پانزدهم نيز مهم بود، يعني به ۱۰، ۲۰ سال عقبتر هم باز ميگرديم، آن شوق و ذوقي که آن زمان داشتيم و ۹ صبح بيدار ميشديم و انگيزه داشتيم تا ۱۱ شب به تماشاي فيلم هاي جشنواره بنشينيم. کثيريان: آن دورهها بسيار مهمتر بود. موسوي: بله و همانطور که آقاي نقيبي بيان کرد که شهيديفر در اختتاميه گفت که مهمترين رويداد، به نظرم هيچ اغراقي نکرده است چون هيچ برنامه ديگري در جمهوري اسلامي سراغ نداريم که استمرار پيدا کرده و همين قدر با خودش بازي، هيجان، کارناوال و... به همراه داشته باشد. به عنوان مثال به جشنواره شعر فجر نگاه کنيد چون بالاخره در اين مملکت اگر همه سينماگر و منتقد نباشند، شاعر هستند و يک دفتر شعري دارند. اما اصلا نميفهميم چه زمان و توسط چه کسي برگزار شد؟ چه کساني جايزه گرفتند؟ حتي در روزنامهها و رسانهها نيز اخبار آن را جدي نميگيرند، بالاخره يک جريان روشنفکري داريم که اخباري را پوشش ميدهند که مخاطب محدودي دارند اما ميبينيم که آنها هم توجهي به اين رويداد نميکنند. نقيبي: باز جشنواره شعر فجر خوب است، جشنواره تئاتر و موسيقي به دليل آنکه امسال از نظر زماني درست بعد از جشنواره فيلم فجر و در خستگي خبري پس از آن برگزار شدند کلا خبري از آنها نيست. موسوي: بله، موسيقي که فکر ميکنيم مخاطبان فراگيرتري داشته باشد اصلا اين اتفاق دربارهاش نميافتد. در جشنواره فيلم فجر اين اتفاق افتاده که عامه مردم، خواص و دولتمردان را درگير کرده و مهم است. يعني آدمهايي که ممکن است در سال سينما نروند وقتي جشنواره تمام ميشود از ما ميپرسند که فيلم مهم جشنواره چه بود، داستان آن را بگو يا آن فيلمي که اين تعداد جايزه گرفت حکومتي بود يا نه؟ نقيبي: و سوال هميشگي اين است که آيا داوري منصفانه بود، ميارزيد و فيلمي که جايزه گرفت ارزشش را داشت و خوب بود؟ کثيريان: ضمن اينکه وقتي برنامههاي سينمايي که آقاي نقيبي در چند نمونه آن شرکت کرده است را ميبينند و وقتي بر سر يک فيلم بين دو منتقد دعوا ميشود، کنجکاو ميشوند که آن فيلم چه بود که اين همه بر سر آن بحث شد. با وجود اينکه فيلم را نديدهاند و در جشنواره هم حضور نداشتند. به هر حال سينما با وجود جشنواره فيلم فجر در ايران مهمتر است و جشنواره بر اهميت سينما تاثير بسياري داشته است. موسوي: يک منظور ديگر من از پرسش آغازينم اين بود که آنچه بيرون درباره جشنواره اتفاق ميافتد به نظرم خيلي بزرگتر از خود جشنواره است يعني اگر کسي نداند و از بيرون قضاوت کند، فکر ميکند پديدهاي که اين ميزان به آن ميپردازند بايد خيلي اتفاق عجيب و غريبي باشد. ولي ما هر سال که دورهم مينشينيم، ميبينيم که اغلب فيلمها خيلي قابل اعتنا نيستند، در بهترين حالت چهار، پنج فيلم خوب وجود دارد که از بين آنها چندتا اما و اگر دارند و تنها يکي، دو اثر را ميتوان فيلم قابل قبولي دانست. نقيبي: البته بستگي به سال و دوره نيز دارد. موسوي: بله، تقريبا همين است و در نهايت ممکن است اين چهار، پنج فيلم به هفت، هشت فيلم افزايش يابد. فکر ميکنم آنچه که در جشنواره رخ ميدهد با آنچه در بيرون مشاهده ميشود خيلي همخواني ندارند، اين مسئله را قبول داريد؟ نقيبي: يک مسئله را بايد در نظر بگيريم، جشنواره فيلم کن به عنوان يک رويداد سينمايي هنري جهان از تمام جهان چند فيلم مي گيرد؟ کثيريان: در بخش مسابقه ۲۰ تا ۲۲ فيلم ميگيرد. نقيبي: اين نکته مهم است که از تمام جهان نه فقط ايران تنها ۲۰ فيلم ميگيرد، در نهايت همين اتفاقي که ميگوييم ميافتد و منتقدان ميگويند از اين ۲۰ فيلم سه فيلم خيلي خوب بودند، چهار فيلم متوسط و ۱۲ فيلم هم آشغال بودند. حال ما در مقياس ايران اين شکل را به سالي ۲۰، ۲۲ فيلم يا با حضور فيلم اوليها ۳۰ فيلم تبديل ميکنيم. اين ترکيب اساسا به کجا ختم ميشود؟ به اين ختم ميشود که در نهايت به همين تعداد ميرسيم که سه فيلم خوب، چهار فيلم متوسط و تعدادي نيز فيلم ضعيف داشته باشيم. موسوي: در واقع روال همين است و نبايد توقع رشد عجيب و غريب داشت. نقيبي: دقيقا، مجبور به اين انتخاب هستيم که از توليد سالانه سينماي ايران ۲۰ تا ۳۰ فيلم در جشنواره برداريم. حال ممکن است چهار فيلم نيز به دليل سياست گذاري کنار گذاشته و چهار فيلم ضعيفتر انتخاب شود اما در نهايت روال همين تعداد است. مگر سقف اين سينما چقدر است؟ مگر ما سالي ۲۰ شاهکار ميسازيم؟ حالا يک زماني مدل جشنواره سي و چهارم يا سي و هفتم، فهرست ميکنيم ميبينيم که ۱۳ فيلم مهم قابل بحث که بتوان راجع به آن حرف زد داريم. کثيريان: بله، فيلمهاي قابل اعتنا. موسوي: دقيقا، اين مسئله خيلي مهم است. نقيبي: يک سالي مانند دوره سي و ششم در نهايت سه فيلم قابل اعتنا وجود دارد. کثيريان: نهايت غرها و اعتراضات اين است که فيلمي را ما ديديم و از آن فيلم که در جشنواره حضور داشت بهتر بود و واقعا هم اين مسئله وجود دارد، همانطور که در جشنواره امسال نيز درباره دو، سه فيلم اين مسئله وجود داشت. البته تا اين حد به نظرم طبيعي است، يعني اگر ما را هم در جايگاه انتخاب بگذارند بالاخره طرف ميگويد که من ميخواهم اين سه فيلم باشد و دو راه داريم که يا استعفا بدهيم و بيرون بياييم يا تصميم را بپذيريم. نقيبي: به نظرم در نهايت هر هيات انتخاب يا داوري که امسال وجود داشت فارغ از فيلمهايي که بيرون ماندند يا نماندند، فهرست نامزدها ۹۰ درصد همين بود. عليپور: دقيقا من هم به سراغ داوري ميخواهم بروم، چون در صحبتهايتان اشاره کرديد که هر کس شما را ميبيند ميپرسد داوري چطور بود. واقعا به نظرتان در جشنواره امسال داوري خوب بود يا نه و چه ويژگي داشت؟ نقيبي: فهرست نامزدها خيلي منصفانه بود. کثيريان: بله، خيلي درست بود. نقيبي: ولي فهرست برندهها يک «انتخاب» از سوي هيات داوران بود. نامزدها منصفانه بود اما جايزهها يک شکل انتخاب از سوي داوران بود. يعني من هم معتقدم که «شبي که ماه کامل شد» جزو سه فيلم مهم جشنواره امسال بود اما ميتوانست شکل تقسيم جور ديگري باشد. عليپور: دو فيلم مهم ديگر؟ نقيبي: براي من جشنواره امسال پنج فيلم مهم داشت، با اين حال اگر قرار باشد سه فيلم مهم جشنواره را انتخاب کنم مطمئنا «شبي که ماه کامل شد» جزو آنها خواهد بود. فيلم اول من در جشنواره «غلامرضا تختي» بود و پس از آن چهار فيلم «شبي که ماه کامل شد»، «قصر شيرين»، «ماجراي نيمروز: رد خون» و «طلا» در جايگاه يکساني بودند. با يک فاصله نيم تا يک ستاره هم چهار، پنج فيلم ديگر مدنظرم بودند مانند «متري شيش و نيم»، «سرخپوست»، «سال دوم دانشکده من»، «درخونگاه»، «آشفتگي» و ... مسئلهام اين است که با هر متر و معياري اين پنج فيلم انتخاب ميشدند، حتي براي بهترين کارگرداني و بهترين فيلم به جاي پنج فيلم، شش فيلم را به عنوان نامزد اعلام کردند چون نميشد يکي از آنها را بيرون گذاشت و طيفي بود که همه سليقهها را راضي مي کرد. فيلم صدرعاملي يا جيراني و پرويز شهبازي را به يک بهانههايي ميشد گفت که اندازه بهترين فيلم نيستند ولي اين شش فيلم را نمي شد به هيچ وجه بيرون گذاشت و هيچ اعتراض گستردهاي به انتخابها نشد. ته انتقادها اين بود که مسعود فراستي در برنامه «هفت» معترض بود که هومن بهمنش به جاي «متري شيش و نيم» بايد براي فيلمبرداري «سرخپوست» نامزد مي شد يا موسيقي رامين کوشا در فيلم «سرخپوست» در ميان نامزدها نبود و اعتراض ها به مسايل تک تک رسيد. ما تجربه جشنواره سي و چهارم را داريم که با وجود حضور ۱۳ فيلم مهم مانند «اژدها وارد مي شود»، «باديگارد»، «نفس»، «ايستاده در غبار»، «ابدويک روز»، «دختر» ميرکريمي و... هيات داوران همه آن ها را کنار گذاشتند و «آخرين بار کي سحر را ديدي» و «امکان مينا» را به عنوان دو فيلم از پنج فيلم اصلي در تمام رشته ها نامزد کردند. نمي توان گفت عملکرد هيات داوران امسال مشابه دوره هاي گذشته بوده است، ما سابقه اين را داريم که بدترين فيلم هاي جهان را در بهترين جشنواره، داورها در جمع نامزدها قرار دادند و فيلم هاي خوب را بيرون گذاشتند. ليست نامزدهاي امسال به شدت به نظرم ليست منصفانه اي بود و در نهايت سه يا چهار خطا مي توان به آن وارد دانست. کثيريان: اين مسئله هم خيلي طبيعي است. موسوي: البته يک جاهايي ديگر سليقه است که تعيين مي کند، مثلا من اگر بودم اين ميزان جايزه را به «شبي که ماه کامل شد» نمي دادم. نقيبي: دقيقا همين است که مي گويم در نامزدها انصاف بود و در برندهها انتخاب صورت گرفت. کثيريان: اين مسئله طبيعي است، مثلا آقاي موسوي دو جايزه «شبي که ماه کامل شد» را هم کنار ميگذاشت اما سه جايزه را که حق آن ميدانست. چون سه جايزه از شش جايزه اين فيلم بازيگري است که روي دو مورد آن خيلي توافق وجود داشت. عليپور: دو جايزه مورد توافق کدام است؟ کثيريان: مثلا هوتن شکيبا، برخي حق حامد بهداد يا پيمان معادي مي دانستند، البته خود شکيبا نيز طرفدارانش را داشت چون واقعا هم در فيلم خوب بازي کرد. نقيبي: درست است، جايزه بگيرترين نقش او بود چون گريم، بازي و لهجه متفاوت داشت و پيشينه بازيگري کمدي داشت که اين نقش را ايفا کرد. کثيريان: بله، بازي مهم کارنامه شکيبا بود، فيلم هم خيلي طولاني بود و او نقش يک را ايفا مي کرد، فرشته صدرعرفايي را هم که مورد توافق همه بود. در مورد الناز شاکردوست هم رقيب جدي وجود نداشت، چه کسي حضور داشت؟ نقيبي: درنهايت دو، سه بازي ديگر همکيفيت بودند، بهنوش طباطبايي در «ماجراي نيمروز: رد خون» و مهناز افشار در «قسم» هيچ کدام اينطور نبودند که بگوييم از نظر کيفيت بازي خيلي بالاتر يا پايين تر بودند. کثيريان: به نظرم اگر جايزه را به طباطبايي و افشار ميدادند اعتراض ها بيشتر بود. نقيبي: در واقع نقش شاکردوست به نسبت ساير نقش ها سخت تر بود. کثيريان: بله، سخت تر و غيرمنتظره تر بود، کسي از الناز شاکردوست انتظار نداشت که بتواند اين نقش را دربياورد. به نظرم اگر سيمرغ به بازيگر ديگري مي دادند سوال برانگيزتر هم بود. مثلا خيلي ها لحظات حسي مهناز افشار در «قسم» را دوست نداشتند. موسوي: در واقع بازي افشار در اين فيلم را يک دست نمي دانستند. کثيريان: بله و به نظرم انتخاب افشار به عنوان يک استار در بين آن همه نابازيگر يا بازيگران خيلي خيلي ناشناخته، کمي او را گل درشت کرده بود و من نقش او را باور نکردم. چون جنس بازي افشار هم اينطور است که دوربين را براي خود مي کند، ضمن آنکه بازيگر خوبي هم هست، همه اين ها بازيگران خوبي هستند و اين کم چيزي نيست ولي در منصفانهترين شرايط وقتي با خودمان فکر کنيم جايزه را به الناز شاکردوست مي دهيم. هوتن شکيبا هم به نظرم جزو دو انتخاب اصلي بود، چه با نويد محمدزاده او را بسنجيم، چه با حامد بهداد او يکي از انتخاب ها بود. نقيبي: حتي چه با پيمان معادي در فيلم «متري شيش و نيم». کثيريان: دقيقا، ضمن اينکه داوران به هر حال به بقيه فيلم ها يک يا دو جايزه دادند ولي طبيعي است که خروجي انتخاب هيات داوران مي تواند متمرکز بر يک فيلم باشد و اين تمرکز در نهايت منتج دو يا سه جايزه بيشتر مي شود. نقيبي: در اسکار نيز همينطور است و سالي که فيلم مهمي حضور دارد، هميشه سوال اين است که کدام فيلم پنج جايزه اصلي بهترين فيلم، کارگرداني، فيلمنامه، بازيگر زن و مرد را دريافت مي کند. کثيريان: بله به هر حال يک فيلم گل درشت تر مي شود. نقيبي: خيلي سال ها در اسکار همينطور بوده و فيلمي که توافق جمعي روي آن وجود دارد، اين جوايز را دريافت مي کند و به همين دليل اهميت دارد که کارگرداني، فيلمنامه و دو بازيگر اصلي آن روي تماشاگر تاثير گذاشته اند و اين مسئله چيز عجيب و غريبي نيست. به شخصه «غلامرضا تختي» برايم فيلم مهم تري بود و فکر مي کنم که شب قبل از اعلام نامزدها هم در برنامه هفت با مسعود فراستي صحبت مي کرديم، من گفتم که فکر مي کردم جايزه نگاه ملي يا جايزه ويژه را به «غلامرضا تختي» بدهند و جوايز اصلي را آبيار بگيرد و به نظرم طبيعي بود چون هيات داوران انتخاب مي کند. کثيريان: البته هميشه به يک فيلم بيشتر توجه مي کنند، حال نه به اندازه «ابد و يک روز» بلکه فيلم آبيار در حد دو يا سه جايزه بيشتر از بقيه فيلم ها گرفت. موسوي: من هم قبول دارم اما هيات داوران به نظرم بايد به شرايط فيلمسازي هم توجه کند. ما الان يکسري فيلم هايي داريم که با امکانات خيلي خوب ساخته مي شوند و امکانات آنقدر خوب است که اگر فيلم خوبي ساخته نشود بايد يقه سازندگان را گرفت. از آن طرف فيلمسازي داريم که در شرايط حداقل برابر قرار ندارد، اين شرايط برابر صرفا امکانات هم نيست. در مسايل اجتماعي يک فيلمساز مستقل براي گفتن حرف هايي محدوديت دارد و از آن طرف فيلمسازي که با اوج کار مي کند محدوديتي ندارد. مثلا در فيلم خانم آبيار آنجايي که ريگي مي گويد اسلام با دموکراسي و ليبراليسم جمع نميشود، آدم را ياد افرادي مي اندازد که اگر يک فيلمساز مستقل مي خواست اين فيلم را بسازد، اين جمله را از آن در مي آوردند يا طرفي که «ماجراي نيمروز: رد خون» را ميسازد تصويري از سازمان مجاهدين نشان مي دهد که در حال نماز خواندن در ميان جنگ هستند و از سيدالشهدا دم مي زنند. شايد يک فيلمساز مستقل بخواهد همين صحنه ها را بسازد نتواند و اجازه نداشته باشد. نياز به يک پشتوانه محکمي مانند سازمان اوج دارد. ممکن است بگوييم فيلم را مي بينند و کاري ندارند که پشت آن چه مي گذرد. ولي مي گويم وقتي اين فيلم ها داوري مي شوند مسايل فرامتني مانند امکانات کم فيلمسازان مستقل نيز بايد در نظر گرفته شود. عليپور: کدام فيلم در جشنواره امسال به نظرتان داراي چنين شرايطي بود؟ موسوي: فرقي نمي کند هر فيلمي که به نمايش درآمد، مثلا «درخونگاه»، اين فيلم به دليل آنکه در شرايط برابري از نظر امکانات و محدوديت و سانسور ساخته نميشوند به همين دليل بايد در داوري مقداري شرايط طرف ضعيفتر را در نظر گرفت. نقيبي: من با اين مسئله مخالفم، چون اين مسئله در جمع بندي به اين غائله ماجراي پول کثيف و... برميگردد و اساسا به ما بهعنوان منتقد هيچ ربطي ندارد. من حالم کاملا اين است که فيلم را به مثابه فيلم مي بينم و فيلم به خوب و بد تقسيم مي شود، نه اين که پشتش چيست و در چه شرايطي ساخته شده. کثيريان: خروجي به نظرم بسيار اهميت دارد. نقيبي: دقيقا خروجي مهم است، مثلا در همان «درخونگاه» که مثال زديم به نظرم سياوش اسعدي به اندازه آبيار و مهدويان حرفي که مي خواست را زده است. يعني اگر قرار بود فيلم تند و تيز انتقادي نسبت به يک مقطع زماني از اين ممکلت ساخته شود به نظرم به اندازه کافي حرفش را کامل و درست زده است. اين نبوده که به خاطر محدوديت مشکلي داشته باشد، ممکن است که بعدها سانسور شود و يا هر اتفاق ديگري برايش بيفتد اما الان فيلم کامل و به قاعدهاي است. ما مقوله پروانه ساخت را داريم، اگر پروانه ساخت نداشتيم بخشي از اين حرف درست بود. ولي وقتي پروانه ساخت داريم و يک بخشي از فيلمها قبل از آنکه وارد پروسه ساخت شوند کنار گذاشته ميشوند و همان اول مي گويند که حق نداريد اين حرف را بزنيد، اين مسئله صدق نميکند. فيلمي که از مجراي پروانه ساخت گذر ميکند تقريبا عمده حرف هايي را که کارگردان مي خواسته بزند در آن هست. موسوي: «ديدن اين فيلم جرم است» را هر کس ديگري مي توانست بسازد؟ نقيبي: اين فيلم يک ارگان است و حرف آن را مي زند. موسوي: مي دانم فرد ديگري مي تواند اين فيلم را بسازد؟ نقيبي: اگر دولت آقاي روحاني اين قدرت را داشت و نهادهاي تاثيرگذاري نيز از سمت دولت وجود داشتند و مي خواستند «ديدن اين فيلم جرم است» دولت اعتدال را بسازند، مي توانستند. موسوي: نه، منظورم يک فيلمساز شخصي است. نقيبي: آره حتما مي تواند چنين فيلمي بسازد، چرا نتواند؟ از آن فيلم تند و تيزتر در زدن دولت يا به نفع جريان اصولگرايي نداريم. اين جريان هميشه فيلمهاي خودش را ساخته است. موسوي: قطعا نمي شود ساخت. نقيبي: به نظرم مي شود. موسوي: يک فيلمي که وزارت اطلات، سپاه و... را زيرسوال ببرد را من مي توانم به عنوان يک شخص بسازم؟ نقيبي: در پايان حرف يک جماعت مشخصي را مي زند و مي گويد بسيج از همه ارگان ها پاک تر مانده است. موسوي: من معتقدم که قطعا نمي شود ساخت. نقيبي: آخر، فيلم آنقدر شجاع نيست و هيچ اسمي نمي آورد. موسوي: من که کلا اين فيلم را دوست ندارم. نقيبي: اين بحث امکان ساختن يا نساختن که گفتيد وقتي درست بود که اسمي از نهادهايي که مطرح کرديد در فيلم مي آمد. يکسري آدم هاي مجهول الهويه که هر کدام از راهي مي آيند و فقط همگي به يک بالايي اختصاص دارند و حتي جرات نمي کند بگويد که هر آدم به کدام بالا وابسته هستند. شجاعتي وجود ندارد و حرف مگويي نمي زند، اگر اسم ها را مي آورد مي شد گفت که حوزه هنري پشت فيلمي ايستاده است که همه نهادها را مي زند اما الان چنين اتفاقي نمي افتد و بايد حدس بزنيم که اين شخصيت شبيه فلان سياستمدار است و فيلم وجود خارجي ندارد. من اين حرف را در طول جشنواره نزدم چون فکر کردم ممکن است براي وزارت ارشاد و جشنواره دردسر ايجاد کند، به نظرم جشنواره امسال در مميزي به شدت باز عمل کرد. يعني حجم برخورد با سانسور و مميزي ها در فيلم ها با سعه صدر همراه شد، مثلا «غلامرضا تختي» سکانس هايي داشت که در هر جشنواره ديگري و با هر متر و معيار قديمي تري مي توانست حذف شود. چند فيلم مي توانست به شدت به مشکل داستاني بخورد مانند فيلم «طلا». به نظرم خيلي منصفانه با فيلم ها برخورد شد و اين احساس شد که يک عقل کلي وجود داشت که مي داند درام بدون اين مسايل شکل نمي گيرد و در مقوله مميزي و سانسور به درام احترام گذاشته شده بود. مسئله اي که اين مدت من در حوزه کتاب نيز تا حدودي آن را مي بينم و با کتاب هايي که کمي وجه تاريخي و مرجع بودن دارند با سعه صدر بيشتري در وزارت ارشاد برخورد مي شود. عليپور: ابراهيم داروغه زاده دبير جشنواره مهمان کافه خبر که بود، تاکيد کرد که حضور او به عنوان معاون ارزشيابي و نظارت سازمان سينمايي در جايگاه دبير جشنواره، کمي شرايط را متفاوت کرده و شايد همين فضاي باز حاصل اين حضور است. به نظر شما هم اين حضور تاثير دارد؟ کثيريان: بله تا حدودي، ولي به نظرم يک بخش از آن به خاطر آدم ها نيست، يک بخش از آن به خاطر تغيير شرايط اجتماعي هم هست، يعني برخي مسايل در جامعه باز شده است. موسوي: آره ولي در دوره هايي شاهد تغيير شرايط اجتماعي بوديم اما افراد سخت گيري تصميم گيرنده بودند. کثيريان: سال ۷۶ هم يکدفعه در سينما چنين اتفاقي افتاد که سابقه نداشت و توقع آن را نداشتيم. نقيبي: دقيقا، به نظر من هم تداعي کننده همان سال ها بود در حاليکه فضاي اجتماعي خيلي از آن زمان بسته تر است. کثيريان: نه، منظورم از فضاي اجتماعي تا حدودي ظواهر امر است. مثلا حجاب، را در فيلم ها تا حدودي بازتر مي بينيم چون از آن بازتر در جامعه وجود دارد و ديده مي شود و بنابراين سينما يک پله آن طرف تر مي رود. يعني يک ذره مي رود عقب اما نسبت به گذشته خود جلوتر است. موسوي: مثلا شوخي هايي که فيلم «پالتو شتري» داشت واقعا قابل تامل بود. کثيريان: بله يا «بنفشه آفريقايي» پذيرفتني مي شود. عليپور: بله، فيلم موضوع تازه اي دارد که با نگاه انساني به آن پرداخته اما درک همين نگاه انساني و دادن فضا به آن جالب است. کثيريان: دقيقا، درست است که به آن حمله مي شود اما آنقدر نيست که ريشه اش را بزند. يک طوري هم مطرح مي شود که کمي ملايم است. نقيبي: سر گره اصلي فيلم «طلا» من دهنم باز مانده بود که آيا واقعا اين فيلم در سينماي ايران ساخته شده است؟ البته پس لرزه هاي آن نيز عليه فيلم آرام آرام از سوي رسانه هاي اصولگرا شروع شده است. کثيريان: من مي خواهم بگويم کثرت اين اتفاق که در اطراف خود مي بينيم باعث شده تا قبح آن از بين برود. سينما نيز تا حدودي بازتاب محيط است و اين اتفاقات آنقدر زياد شده است که سازندگان نيز مي گويند که يعني ما مسايل اجتماعي را مطرح نکنيم؟ اين اتفاق در حال رخ دادن است. به نظرم ممکن است که حضور دو جانبه داروغه زاده به نفع جشنواره فيلم فجر شده باشد که احتمالا شده است اما حملات نيز صورت گرفته و پس لرزه هايي هم داشته است. در مجموع فکر مي کنم بخشي از اين باز شدن فضا برگرفته از محيط است و به نظرم در سال هاي آينده نيز بيشتر مي شود به دليل آنکه جايي که پيشروي صورت مي گيرد خيلي سخت است که به مانتو و روسري دهه ۶۰ بازگشت. نقيبي: «غلامرضا تختي» به نظرم غير از سال ۷۸ و ۷۷ امکان نداشت در تاريخ اين ۴۰ سال پروانه نمايش بگيرد. سال گذشته کتاب «واروژان» چاپ شد و نام تمام خوانندههاي قبل از انقلاب با متن اشعار در آن آمده و به عنوان يک اثر پژوهشي مورد قبول قرار گرفته است. همچنين گذاشتن سکانس سخنراني مسعود رجوي در فيلم «ماجراي نيمروز: رد خون» حتي با حضور محمود رضوي و هر ارگان پشت فيلم مي توانست مشکل ساز باشد زيرا که حرف از حسين بن علي و اهداف والاي او مي زند ولي به اين شعور دست پيدا شده است که بايد اينطرف را ببينيم تا بتوانيم نشان دهيم که همين گروهک به راحتي آدم مي کشند و قتل عام مي کنند. کثيريان: اين موضع را کاملا قبول دارم اما به نظرم اين هم تابع شرايط است، آنقدر مردم در ماهواره سخنان مسعود رجوي را ديدند که برايشان عادي شده است و بازبين هم نسبت به مسايلي که اشاره شد حساسيتش کم شده و اين قدم بزرگي است. عليپور: به سراغ فيلمسازان جوان جشنواره برويم، تقريبا ۱۷ کارگردان فيلم اولي و نسل جديد سينما داشتيم. تا چه اندازه نگاه و انديشه اين فيلمسازان توانسته بود حس و حال تازهاي به جشنواره بدهد، مانند فيلم هاي «مسخره باز»، «سرخپوست»، «متري شيش و نيم»؟ نقيبي: به نظرم نميتوان گفت نسل جديد و اين فضاي جديدي که از آن صحبت مي کنيد فضاي پروداکشن است نه فضاي نسلي، در واقع حاصل تزريق پول به بدنه سينماست. چهار فيلم از پنج فيلم نهايي منتخب تماشاگران بالاي هشت ميليارد تومان هزينه توليد داشتند، يعني «متري شيش و نيم»، «غلامرضا تختي»، «شبي که ماه کامل شد» و «ماجراي نيمروز: رد خون» پروداکشنهايي بالاي هفت، هشت ميليارد داشتند. «سرخپوست» که در اين پنج فيلم رتبه دوم را داشت هم ابعاد توليدي گستردهاي داشت و دکور آن کامل ساخته شده بود و در واقع در دسته همان فيلم هايي با پروداکشن بزرگ قرار مي گرفت. به نظر ميرسد سينماي ايران پس از زماني که فيلم هاي آپارتماني را پشت سر گذاشت، در اين چند سال از سمت هاي مختلف يعني چه فيلم هاي حکومتي، چه فيلم هاي ارگاني و چه مستقل همه به اين نتيجه رسيدند که فيلمي بسازند که ارزش تماشا کردن در سالن سينما را داشته باشد و اين روندي است که سينماي روز جهان دنبال مي کند و حاصل آمدن فيلم هاي روز خارجي به ايران است. يعني تماشاگر اگر قرار است يک فيلم را در سينما تماشا کند فيلمي را مي بيند که ارزش تماشا کردن را داشته باشد. در ۷۰، ۸۰ دقيقه اول فيلم «متري شيش و نيم» يک تريلر نفس گير پليسي را با تمام ابعاد هاليوودي مي بينيم، در «غلامرضا تختي» يک فيلم بيوگرافي با شاخصه هاي هاليوودي را شاهد هستيم، در «شبي که ماه کامل شد» و «ماجراي نيمروز: رد خون» دو تريلر سياسي با گستره لوکيشن متفاوت و عظيم مي بينيم و در «سرخپوست» شاهد يک فيلم در زندان مدل فيلم «رستگاري از شاوشنک» هستيم. اين نگاه نو به نظرم از بخش توليدي سينماي ايران آمده است و چيزي است که هم تماشاگر از آن راضي است و هم در واقع عوامل راضي هستند چون براي کار انرژي مي گذارند و سقف توانايي هاي فني سينماي ايران را نشان مي دهند. به نظرم سينماي ايران قبول کرده که نياز به يک جهش دارد و آن جهش در زمينه پروداکشن اتفاق افتاده است که متناسب با سينماي جهان است. عليپور: «اژدها وارد مي شود» به نظرم يکي از نخستين فيلم ها در اين زمينه بود؟ نقيبي: بله، من در مقاله اي در روزنامه همشهري سال گذشته نوشتم و آن را فيلم نمونهاي دهه ۹۰ دانستم زيرا که اساسا سينماي ايران را وارد يک اتفاق جديد مي کند و امسال جشنواره از اين دست فيلم ها پر بود. کثيريان: تمام اين حرف ها را قبول دارم ولي اين نسل اگر اين پول پشت کارشان نباشد خروجي شان چيست؟ نقيبي: فيلم «ناگهان درخت» صفي يزدانيان و پيمان معادي هم به نظر فيلم رمانس هاليوودي مي آيد و در شرايط ديگري مانند سه سال پيش سينماي ايران اگر اين فيلم را که به نظر توليدش ارزان نمي آيد روي ميز يک تهيه کننده مي گذاشتي امکان نداشت که ساخت آن را بپذيرد. کثيريان: بله، ولي آن هفت، هشت ميليارد توماني که درباره اش صحبت کرديم اگر در اختيار مثلا مهدويان قرار نگيرد چه اتفاقي رخ مي دهد؟ يا فيلم آبيار را نميشد با کمتر از اين هزينه ساخت. منتظر اين هستم که سينماي ايران را از پروداکشن جدا ببينيم و منتظر بمانيم که در پايان از آن چه در مي آيد، تمام اين فيلم هايي که پروداکشن قوي داشتند از نظر فيلمنامه ضعيف بودند و حواس فيلمساز پرت پروداکشن و شوي بزرگي است که مي خواهد آن را اجرا کند. اساس سينما جوهره داستاني فيلم است که مي بينيم خيلي به آن توجهي نشده است و اشکالات جزيي وجود دارد. اين نسل جديد خوش فکر و خيلي بلند پرواز است و به همين دليل به پول زياد نياز دارد، «مسخره باز» بدون آن هزينه هنگفت نمي توانست اين پروداکشن و خيال پردازي بازيگوشانه خيلي پرخرج را داشته باشد. اين فيلمها را وقتي در کنار فيلمهاي الان نسل قديم بگذاريم تازه ميفهميم که چه اتفاقي دارد ميافتد. فيلم هاي آقايان کيومرث پوراحمد، عليرضا رئيسيان، سيروس الوند و محمدرضا هنرمند را کنار هم بگذاريم و ببينيم چه برآيندي دارند و فيلم هاي نسل جديد چه برآيندي؟ نقيبي: دربارهي فيلم آقاي هنرمند شوخي ميکردم که انگار در اين پانزده سال غيبت با گروه فراديد و هليشاتهاشان آشنا نشده و سکانسهاي جادهاياش سنتي و به شيوهي گذشته گرفته شده. قديميترها مقاومت دارند. کثيريان: بنابراين اين به روز شدن شامل فيلم ديدن، مطالعه، آشنايي با ادوات روز و... مي شود ولي پايان ماجرا اين است که من مي گويم آن سينمايي که وجه مميز سينماي ما و جهان بود، اين نيست. مثلا اکشني که نرگس آبيار به عنوان يک کارگردان زن بخواهد بسازد را ما قبلا توسط کاترين بيگلو در اين ژانر تجربه کرديم که با فيلمش تا پايان ماجرا رفت. نمي گويم اين کار را نکنيم، اصلا بايد اين کار را بکنيم اما معتقدم که آنچه که وجه مميز ما با سينماي جهان به شمار مي آمد، چنين چيزي نبود، هيچ کدامش. حتي «مسخره باز» هم که فکر مي کنيم خيلي خلاقانه و جديد است در پايان نمونه هاي خارجي داريم که بسيار جلوتر از اين است که بازيگوشي و فانتزي بيشتر دارند و هزينه توليدشان کمتر شده است. خوب است که ما اين مسيرها را برويم اما بايد بگويم که وجه مميز ما چيزهاي ديگري بود که در انتها به داستان و فيلمنامه ميرسيد و نمي دانم آن را چقدر داريم از دست مي دهيم. آقاي نقيبي به عنوان يک فيلمنامه نويس چند فيلمنامه جشنواره امسال را به عنوان يک اثر خوب مي توان انتخاب کرد. نقيبي: واقعا نمي توان به انتخابي رسيد. کثيريان: مشکل اساسي در اين زمينه داريم، حتي «طلا» که درباره آن صحبت کرديم حفرههايي داره که توجه تماشاچي عادي به بعضي هايش جلب مي شود. نقيبي: معتقدم که يک روحيه ايرادگيرانه عمومي سر فيلم ها وجود دارد و اولين نکته اي که مي بينند به عنوان حفره به آن نگاه مي کنند و از فيلمساز مي خواهند تا درباره آن پاسخ دهد. کثيريان: بله قبول دارم. من فکر مي کنم که اين نسل خوبي است ولي نمي دانم که اگر آن پول از پشتش برداشته شود چه باقي مي ماند. موسوي: من فکر مي کنم تغيير نگاه بحث تئوريک و نظري دارد، در حوزه سينما آن هايي که پول مي گذارند و سرمايه گذار هستند و افرادي که جوان هستند و مي خواهند فيلم خود را بسازند به اين تعريف رسيدند که سينما صرفا ساختن يک فيلم جشنوارهاي که تنها يک عده خاص به تماشاي آن بنشينند نيست. همين تغيير تعريف باعث شده تا فيلم هايي که مردم و منتقدان مي پسندند به هم نزديک شود و به همين دليل به داوران نيز خيلي ايراد نمي گيريم. اين مسئله به جهت تغيير تعريفمان از سينماست، پذيرفتيم که سينما يک امر تکنولوژيک است و به شدت وابسته به اقتصاد است و پول در آن نقش دارد، واقعا سينما بدون پول هيچ معني ندارد و ممکن است در جاهايي يک فيلم به اثري هنري تبديل شود اما لزوما اين اتفاق نمي افتد. يک زماني صحبت مي شد که اقتضاي سينماست که در ابتدا مخاطب را سرگرم کند، به نظرم آرام آرام اين تعريف مورد اتفاق همه قرار گرفته است و افرادي که خيلي روشنفکري به سينما نگاه مي کردند نيز به اين تعريف نزديک شدهاند. به همين خاطر اغلب فيلمهايي که ميپسنديم در وجه اول سرگرم کننده است، حتي آنهايي که پول مي گذارند براي فيلم خانم آبيار به اين مسئله فکر مي کنند که با وجود اينکه موضوع ايدئولوژيک است اما اين ايدئولوژيک بودن در درجه دوم و سوم قرار مي گيرد. نقيبي: مي پذيرند درام محترم است و بايد ارجحيت پيدا کند. موسوي: دقيقا، تعداد شعارهايي که درباره عبدالمالک ريگي در اين فيلم ميشنويم بسيار کم است. درحاليکه اگر اين فيلم ۱۰ سال پيش ساخته مي شد شايد نيم ساعت آن را صرف اين شعارها و سخنراني مي کردند. در واقع درام اصل است يا حتي موضوعي مانند سازمان مجاهدين که در قسمت اول فيلم «ماجراي نيمروز» همه افراد و اتفاقات واقعي بودند اما در قسمت دوم شايد فراموش مي کند که ادامه همان فيلم را ساخته است. در اولويت قرار گرفتن درام و سرگرمي و پذيرفتن اين امر که سينما جاي شعار دادن نيست به نظرم کمک کرد که ما تنوع و تکثر داشته باشيم. کثيريان: يکي از مشخصه هاي جشنواره امسال همين است. نقيبي: دقيقا اين اتفاق خيلي مثبتي است.