داستان شباهت جالب بازیگری که نقش جوانی تختی را بازی کرد
صبح نو/ اکران ويژه نوروز آغاز شده و يکي از فيلمهاي مهم اينروزها، «تختي» به کارگرداني بهرام توکلي و تهيهکنندگي سعيد ملکان است. آقاي بهرام توکلي پس از «تنگه ابوقريب» که توانسته بود نظرات مثبت زيادي را نسبت به خودش جلب کند، اينبار به سراغ سوژهاي خاص رفت. زندگي مرحوم تختي قبلاً يکي دوبار در سينما مطرح شده بود که به دلايل مختلف فرجام خوبي پيدا نکرده بود. حالا توکلي که در «تنگه ابوقريب» تسلطش در حوزه مسائل تکنيکي را نشان داده بود، به سراغ فيلمي جاهطلبانه رفت. «تختي» در جشنواره فيلم فجر رونمايي شد و توانست در دايره معدود فيلمهاي موفق اين رويداد سينمايي قرار بگيرد. کارگرداني، طراحي صحنه و لباس، جلوههاي ويژه و فيلمبرداري اين فيلم از جمله بخشهاي قابل توجهاش بودند. فصلهاي کودکي تختي و مسابقات ملبورن دو مقطع مثالزدني اين فيلم است که قطعاً سينماي ايران را به لحاظ تکنيکي چند قدم به جلو برده است. اين فيلم بخشهاي مختلفي از زندگي پهلوان تختي را نشان ميدهد که يکي از مهمترين مقاطع آن با بازي «محسن تختي» است. با اين بازيگر جوان گفتوگويي انجام دادهايم که در ادامه ميخوانيد. شايد اين سؤال را زياد از شما پرسيده باشند؛ آيا تشابه فاميلي شما با مرحوم تختي اتفاقي است؟! اين سؤال را تقريباً همه از من ميپرسند! اين مورد صرفاً تشابه است و من با مرحوم تختي نسبتي ندارم. آمدن من به اين پروژه کاملاً اتفاقي شد و هيچ ربطي به نسبت فاميلي ندارد؛ چون که ما با آقاتختي فاميل نيستيم! جالبش اينجاست که بهجز فاميلي، چهره شما هم به ايشان شباهتهايي دارد. درست است؟ هرکس که از من سؤال ميپرسد، در چهرهاش تعجب مشهود است! (باخنده) باور کنيد خودم هم نسبت به اين ماجرا مشکوک شدهام! از آنجايي که تختي از جمله فاميليهاي فراگير نيست و خاص است، همين موضوع را جالبتر ميکند. پروژه تختي از زمان توليد حواشي زيادي داشت. شما چطور وارد اين پروژه شديد؟ عوامل فيلم، به صورت کاملاً اتفاقي عکس مرا در اينستاگرام ديده بودند. در اين شبکه اجتماعي کلمه تختي را جستوجو کرده بودند و از آنجايي که نام کاربري من همين است، به صفحه من رسيده بودند. با توجه به اندک شباهت چهرهام با آقاتختي کنجکاو شدند و جديتر مرا پيگيري کردند. آقاي ملکپور طراح لباس پروژه صفحه من را ديده بودند. ايشان بعدها به من گفتند که وقتي روي عکس زوم کرده بودند، متوجه شده بودند که گوش من هم شکسته است و کشتيگيرم! توسط ايشان به دستيار کارگردان معرفي شدم و به دفتر پروژه رفتم. تستگيري را انجام داديم. کلمهاي که مدام ميشنيدم، «عجب» بود! هر وقت چهرهام را با تصاوير آرشيوي قياس ميکردند، از روي تعجب «عجب» را تکرار ميکردند. پس خودت کشتيگير هم هستي؟ حدود 10سال کشتي گرفتهام و البته الآن ديگر مشغول نيستم. در سطح استاني و کشوري هم در مسابقاتي شرکت کرده بودم. اگر عقبه کشتي را نداشتي احتمالاً بازي در اين نقش برايت ممکن نبود، درست است؟ بله، دقيقاً همينطور است. سکانسهاي بسيار سختي را داشتيم. يکي از آنها مسابقات ملبورن بود. واقعاً دشوار بود، اما اين سختيها به خروجي کار ميارزيد. با توجه به فاصلهاي که اينروزها از کشتي گرفتهاي، براي بازي در «تختي» چقدر تمرين کردي؟ راستش به تمرين نياز نداشتم. فقط يک جلسه مرور فن کرديم. براي اجراي سکانس ملبورن، بايد خيلي چيزها دست به دست هم ميداد تا کار انجام شود. من روزي چهار تا پنج ساعت گريم ميشدم. با اين گريم سنگين بايد کشتي ميگرفتيم و محدوديتهاي دوربين هم کار را سختتر ميکرد.ضمناً بايد به کروماکي هم توجه ميکرديم. در واقع بايد کشتي ميگرفتيم که اگر يک کشتيگير آن را ميديد، نميگفت اين در شأن آقاتختي نيست. اول از همه کمک خدا بود که توانستيم از پس اين سکانس سخت بربياييم. در مرحله بعد کمکهاي آقايان توکلي و ملکان که برايم بسيار ارزشمند بود. با توجه به حساسيتها، در خلوت خودت دلهره نداشتي که محصول نهايي چطور خواهد شد؟ وقتي خبر حضورم در اين فيلم را دادند شوکه شده بودم. من آتشنشان هستم و مثل هميشه درگير روزمرگيهاي خودم بودم. به من پيام دادند به تهران بيايم و پس از سه روز چشم باز کردم و خودم را در گريم آقاتختي ديدم. بين تعداد زيادي عوامل و دوربين بودم! اولش برايم خيلي عجيب بود، ولي بعد از مدتي احساس غريبي داشتم. تمام کشتيگيرها از کودکي مرحوم تختي را ميشناسند و من هم همينطور بودم. شخصاً به خاطر شباهت فاميليام، سعي ميکردم نسبت به زندگيشان مطالعاتي داشته باشم. همه اينها منجر به حس خاص در وجودم نسبت به آقاتختي شده بود. براي بازي مقابل دوربين استرس نداشتي؟ اگر بگويم هيچ دلهرهاي نداشتم که راست نگفتهام! اما از آنجايي که قبلاً در مسابقه تلويزيوني «فرمانده» هم شرکت کرده بودم، تقريباً ترس از دوربين نداشتم. ضمناً به واسطه شغلم(آتشنشاني) که استرس زيادي را در آن تحمل ميکنيم، با استرس آشناييم و به نوعي با آن زندگي ميکنيم. از اعماق وجودم به آقاي توکلي اعتقاد و اعتماد داشتم. وقتي ايشان يک پلان را تأييد ميکردند، خيالم راحت بود که کار خوب شده است. وقتي نخستينبار فيلم را ديدي، با آنچه تصور ميکردي تفاوت داشت؟ نخستينبار بود که در سالن سينما فيلمي به اين بزرگي را ميديدم. هيچ تصوري نسبت به خروجي کار نداشتم. واقعاً برايم دغدغه شده بود و بيشترين استرسي که در طول اين پروژه داشتم، مربوط به لحظات قبل از اکران فيلم بود. يعني در هنگام فيلمبرداري نگراني زيادي نداشتم، اما از يک روز مانده به پخش فيلم استرس بينهايتي داشتم. اگر بخواهي به واسطه اين فيلم، پهلوان تختي را براي يک نوجوان معرفي کني چه چيزي ميگويي؟ آقاتختي بزرگترين و بهترين ويژگياش اين بود که واقعاً مردمدار بود. در دين ما هم نسبت به اين موضوع تأکيد زيادي شده است. حساسيت نسبت به حقالناس يکي از نکاتي بود که مرحوم تختي به آن توجه داشت. من ايشان را شخصيتي مردمدار، خوشرو و با منش پهلواني ميدانم.