مهر/ از «ملکوم ايکس» تا «بلککلنسمن» دغدغه اصلي اسپايک لي فيلم سازي درباره قهرمانان سياه پوست بوده است؛ قهرماناني که ميکوشند در بحران نژادپرستي قدمي به جلو بردارند.
سيدسعيد هاشمزاده: جايزه اسکار براي اسپايک لي، کارگردان کهنهکار سياه پوست آمريکايي و نيز شرکت در بخش اصلي جشنواره کن، بهانه محکمي است که به فيلم «بلککلنسمن» نگاهي بيندازيم. نگاهي که ميتواند چند رويکرد را بهدنبال داشته باشد. رويکردي درباره سياهپوستان و اساساً درباره فيلمهاي سياهان و ديگر موضوع، که بحث نژادپرستي است.
مسئله اصلي اين است که اسپايک لي دست از فيلم ساختن براي سياهان برنميدارد و هنوز با رويکرد انتقادي و البته راديکال خود به موضوع سياهان ميپردازد.
اسپايک لي و فيلمي ديگر راجع به سياهان
از «ملکوم ايکس» تا «بلککلنسمن» دغدغه اصلي اسپايک لي فيلمسازي درباره قهرمانان سياهپوست بوده است. قهرماناني که ميکوشند در بحران نژادپرستي قدمي به جلو بردارند. قدمي که يا آنها را به راهي پر خطر ميبرد و يا آنها را به کام مرگ ميکشاند.
سبقه ساخت فيلمهايي نژادپرستانه و عليه نژادپرستي به فيلم بلند و تاريخي «تولد يک ملت» ساخته گريفيث باز ميگردد که در آن سياهپوستان به عنوان قاتل و موجوداتي خندهدار به تصوير کشيده ميشدند. ارجاعي که اسپايک لي نيز از آن بهره ميبرد و با معرفي کامل فيلم، حتي نام بردن به عنوان اولين بلک باستر سينما، بر ضد رويکرد و تصوير نژادپرستانهاش ميتازد. رويکردي که لي سعي بر آن دارد تا با نشان دادن يک داستان معاصر واقعي، وجود آن را در زمان امروز نيز موشکافي کند.
چرا خوب؟ چرا بد؟
موشکافي مسئله نژادپرستي و حضور هميشگي کوکلوسکلانها بر ضد سياهپوستان و فجايع خشونتآميزي که در طول يک قرن و نيم به بار آمده است، موضوع اصلي فيلم «بلککلنسمن» است. اما در قرن معاصر و با توجه به موقعيت کمدي درام فيلم که يک سياهپوست را مامور مخفي نفوذ به کوکلوس کلانها انتخاب ميکند.
ران که مامور مخفي و سياهپوست پليس است، يک فرقه نژادپرستي را دست مياندازد و به آن نفوذ ميکند اما کيفيت روايي و اجرايي اثر نميتواند بار کمدي و درام به راه صورت همزمان بکشد و گفتگوهاي طولاني فيلم را بيش از حدود تصويري به حدود صوتي يک نمايش راديويي سوق ميدهد و بيش از پيش آن را تبديل به مانيفستهاي گاه و بيگاه از سوي کاراکترهاي اصلي و فرعي ميکند.
در واقع لبه تيغ قرار گرفتن فيلمهايي که با نگاه راديکال ميخواهند موضوع خود را روايت کنند نيز همين است. اينکه مانيفستهاي متعدد فيلم در بافت داستاني و براي شخصيتها تعريف و در دل ماجراها باور پذير نشود و از آن بيرون بزند. در واقع حضور نويسندگان و مولف اثر بيش از پيش پشت دوربين احساس شود و بزرگترين نقطه شعف اثر نيز همين است.
بهترين سکانس؛ يک روايت موازي
فيلم داراي يک فصل روايت موازي ميان دو گروه سياهپوست و سفيدپوست است. برگزاري جلسات هر دو در قالب يک فصل و در دو مکان موازي تشريح ميشود که در اين ميان خاطرات رهبر سياهپوست از آتشسوزيهاي سياه پوستان تا فيلم «تولد يک ملت» ديدني و شنيدني است و بهترين سکانس فيلم را رقم ميزند.
فيلم «بلککلنسمن» با بودجه اندک ۱۵ ميليون دلاري ساخته شد و به مدد کمک فوکوس فيوچرز ۹۰ ميليون دلار فروخت.
منتقد تايم آن را فيلمي بامزه توصيف کرد و نوشت اثري است که حالا به آن نياز داريم و آليسا ويلکينسون خبرنگار وکس اعتقاد دارد که ما (مخاطب) منظور درست اسپايک لي درباره مضرات برتري سفيدپوستان بر سياهپوستان را نخواهيم فهميد!
بازار