چرا «تختی» از نفس افتاد؟!
جوان آنلاين/ اين روزها، رسانهها، روزنامهنگاران، منتقدان سينما، تاريخ پژوهان و حتي خيلي از مردم عادي درباره علل فروش کم و شايد به نوعي ميشود گفت شکست فيلم «تختي» در اکران نوروزي مطالبي منتشر و اظهارنظرهاي متعددي کردهاند. عدهاي از اين دوستان علت شکست فيلم «تختي» را در محتواي آن جستجو کردند و معتقدند که، چون به زعم آنها فيلم اسطورهکشي کرده و قهرمان ملي را برخلاف باورهاي مخاطب فردي نشان داده که خودکشي ميکند، مردم از فيلم و اين روايت استقبال نکردند. به نظر ميرسد اين گزاره غلط و نادرستي است و هيچ دليل مستند و پژوهشي پشت آن نيست. چون اساسا مخاطب براي رفتن به سينما و تماشاي يک فيلم به اين موارد اصلا توجه نميکند. حتي اگر بخواهد توجه کند و برايش مهم باشد در ابتداي امر بايد فيلم را ببيند. به قول معروف نديده و نشناخته که در مورد پديدهاي که نميداند چيست، اظهار نظري نميکند. دسته دوم به ساختار فيلم ايراد گرفتند که جذابيتهاي لازم را براي مخاطب عام ندارد. البته تعداد اين افرد از دسته اول خيلي کمتر است، ولي به نظر ميرسد آدرسي هم که اين دسته ميدهند آدرس غلطي است، چون اتفاقا «تختي» يک فيلم خوشساخت و مخاطبپسندي است. حال سوال؟! پس چرا فيلم نفروخته است؟! شايد بتوان براي پاسخ به اين سوال پنج دليل عمده را آورد که در زير نگاهي کوتاه به آنها مياندازيم. شماره يک: عمدهترين و مهمترين دليل ديده نشدن فيلم «تختي» را بايد در پخشکننده آن جستجو کرد. در سينما هم مثل هر کالاي صنعتي چيزي وجو دارد به اسم توليد و مقولهاي ديگر به اسم توزيع و پخش. در صنعت وقتي شما جنس خوبي توليد ميکنيد، ولي پخشکننده قوي و موثري نداريد چه اتفاقي ميافتد؟ محصولتان روي دستتان باد ميکند! در سينما هم دقيقا همين قاعده حکمفرماست. توزيع و پخش فيلم «تختي» در ابتدا و پيش از اکران با شرکت «فيلميران» که قويترين پخش در سينماي ايران را دارد بسته شده بود، اما به دلايل مالي شرکت «سيماي مهر» که تازه يک سال شروع به کار پخش کرده است پخش فيلم را بر عهده گرفت. خب در اين شرايط قاعدتا توان و شناخت شرکتي که تازه پخش فيلم را بر عهده گرفته را نبايد با شرکتي که ساليان سال بهترين پخش ايران را داشته است يکي دانست. فيلميران ارتباط موثري و قوي با اکثر سينماداران دارد که قطعا «سيماي مهر» از آن بيبهره است. اگر پخش «تختي» در اختيار «فيلميران» بود بيشک وضعيت فروش فيلم به مراتب خيلي بهتر از چيزي بود که امروز است. پس اين دليل اول. شماره دو: زمان نامناسب اکران. شايد خيليها معتقد باشند مگر از اکران نوروزي بهتر اکراني هم داريم؟! بايد گفت: بله! اکران نوروزي و حال و هواي نوروز و فصل جديد و تعطيلات بيشتر بهدرد فيلمهاي کمدي يا درامهاي اجتماعي قوي ميخورد. مخاطب در اين ايام دوست دارد به سالن سينما برود و ساعتي خوش باشد يا دستکم هيجاني را تجربه کند. خيلي در مود تماشاي يک اثر بيوگرافي ولو خوش ساخت نيست. «تختي» در کنار کمديهاي «رحمان ۱۴۰۰»، «چهار انگشتي»، «زنداني ها»، «ژن خوک» و درام قوي و هيجان انگيز «متري شيش و نيم» کمترين کشش راي براي ديدن دارد. چينش اکران به اين فيلم لطمه زد. «تختي» در چمبره فيلمهاي کمدي و يک درام قوي گير افتاد و نفسش گرفته شد. به احتمال قوي اگر فيلم در تابستان و پاييز با پيش زمينه مناسب اکران ميشد نتيجه بهتري از اکران ميگرفت. شماره سه: در بين سينماگران مشهور است که ملکان (تهيه کننده) در پيش توليد و توليد هيچ کم و کاستي براي فيلمش نميگذارد و بهترين شرايط را براي توليد يک اثر فراهم ميکند، ولي براي اکران فيلم را به امان خدا ميسپارد. تيم رسانهاي و تبليغاتي «تختي» هيچ ايده تبليغاتي و رسانهاي هدفمند و موثري براي ديده شدن فيلم نداشتند. بزرگترين هنر گروه رسانهاي اين فيلم اين بود که هنرمندان، منتقدان و اهالي رسانه برايشان توييتي بزند يا در پيچ اينستاگرامشان از کيفيت فيلم تعريف کنند. به اين نميشود گفت: کار تبليغاتي! شماره چهار: تختي با امير جديدي بازيگر سينما کليد خورد، ولي در ادامه راه به دلايلي از پروژه کنار گذاشته شد حجم اخبار درباره حضور اين بازيگر در نقش «تختي» را اگر بيرون بياوريد متوجه خواهيد شد که چرا فيلم از اين ناحيه (نداشتن بازيگر حرفهاي) ضربه خورد. نداشتن يک بازيگر حرفهاي و شناخته شده که بتواند مخاطب را به سينما بکشاند يکي ديگر از دلايل شکست «تختي» است. بيوگرافيها معروف سينماي جهان را مرور کنيد. کدامشان با نابازيگر ساخته شده است. «اسکورسيزي»، «هوانورد» و «گرگ وال استريت» را با دي کاپريو ميسازد. براي «گاو خشمگين» سراغ «رابرت دنيرو» ميرود. «اسپايک لي» براي بازيگر نقش «محمد علي کلي» سراغ «ويل اسميت» مر يود. «اسپيلبرگ» زنديگنامه «لينکن» را با «دني دي لوييس» ميسازد. «ريچارد آتن بارو» نقش«گاندي» را به «بن کينگزلي» ميدهد. چرا راه دور برويم در فيلم «محمد رسوالله» که همه ايرانيان حتما آن را ديدهاند، «مصطفي عقاد» براي بازيگر نقش «حمزه سيدالشهدا» سراغ يکي از معروفترين چهرهاي آن زمان هاليود يعني «آنتوني کويين» ميرود. اگر نسخه عربي فيلم «محمد رسوالله» را که با بازيگران عرب ساخته شده را ديده باشيد آنوقت است که به ارزش بازي و بازيگري در يک فيلم پي خواهيد برد. حالا تصور کنيد «حامد بهداد»، «شهاب حسيني» يا حتي «پارسا پيروزفر» نقش «تختي» را در اين فيلم بازي ميکرد. آيا باز هم شاهد چنين فروشي بوديم؟ بدون ترديد يکي از پاشنه آشيلهاي فيلم بازي همين نابازيگر است که متاسفانه حتي يک اکت درست در فيلم ندارد. از نگاه کردن به دوربين ميترسد. شخصيت «تختي» را تخت و تک بعدي درآورده است. وقتي تمام هم و غم گروه کارگرداني پيدا کردن نابازيگري ميشود که فقط چهرهاش شبيه تختي باشد عاقبت کار هم ميشود همين! شماره پنج: چرا سياه و سفيد؟ اينکه فيلم را سياه و سفيد کردن جز اينکه ميخواهند فيلم را يک فيلم هنري و «آرت» معرفي کنند آيا چيز بيشتري است؟ مخاطب وقتي عکسها و تصاوير فيلم را ميبينيد با خودش ميگويد: «اي بابا اينم از اين فيلم هنريهاست ولش کن». با اينکه اتفاقا فيلم اگر هنري و خوشساخت است در کنارش مخاطب پسند و جذابم هست، ولي کج سليقگي توليد کنندگان فيلم را از منظر بيروني صرفا يک فيلم هنري که براي يک عده عشق سينما ساخته شده است نشان ميدهد.