سینمای ایران چگونه سراغ مساله اجتماعی آقازادگی رفته است؟
فرهيختگان/ «آقازاده هستن؟ ماشاءالله... » اين جمله را حسين، مدير آژانس هوايي کاکتوس، به حاج کاظم ميگويد، وقتي که سلمان پشت نردههاي محل گروگانگيري(شاهديابي) آمده تا امانتيهاي مادرش را به پدرش بدهد و به او بگويد باور نميکند که در اينجا و در چنين وضعي پدرش را ميبيند و بعد با پدر مچ بيندازد و با اينکه پدر عمدا ميبازد، او مغرورانه ببرد و... دهه_۷۰ را دهه عشق در سينماي ايران ميدانند. در کنار آن، اين دهه خاستگاه کسر قابلتوجهي از بهترين فيلمهاي دفاع_مقدس و البته ورود آرام مفاهيم جنگي به مسائل اجتماعي بود. از سال ۱۳۷۶ به بعد مسائلي از قبيل عشق و برخورد با امر آرماني و تفسيرها از چيستي و چگونگي و حدود مضاميني مثل شرافت، هدف، واقعيت، آزادي، حقوق مدني و... در گسل اختلاف نسلها افتاد و سينما در بسياري از موارد به شکلي کاسبکارانه و دمدستي و در معدودي از فيلمها به شکلي پخته و عميق، مساله اختلاف نسلها را به مضامينش اضافه کرد. مفهوم آقازاده از همين جا بود که کمکم سر و کلهاش پيدا شد. آقازاده در اين دوران بيشتر از اينکه به مساله #رانت و فاصله طبقاتي اشاره داشته باشد، نمادي از تضارب نسلها بود. سينماي ايران در برخورد با مسائل مربوط به #فاصله_طبقاتي، هميشه تنبل و کمهوش و بيرمق بوده است. سينما در اين زمينه هميشه از جامعه عقب مانده، هميشه وقتي آش آنقدر شور شد که خبرش به کدخدا هم رسيد، سينما حتي بعد از کدخدا اين خبر را شنيده است. در بسياري از فيلمهاي سينماي ايران اين جمله تکرار شده است که «آدمهاي فقير، کساني هستند که به هيچ جا نرسيدهاند، از حسادتشان روي ماشينهاي گرانقيمت خط مياندازند» و به اين ترتيب، اين ضربالمثل را عليه طبقات فرودست، از راسته بازار آزاد، مستقيم به متن جامعه آورد و سر زبانها انداخت؛ اما در عوض چند نمونه از کودنهاي گردنکلفت که فکر ميکنند هر چه دارند براساس تلاش خودشان بوده، نه رانت خانوادگي و اجتماعي، در اين سينما زير تيغ نقد رفتهاند؟ تاکنون چند نمونه از کاراکتر آقازاده در فاصله دهههاي ۷۰ تا اواخر دهه ۹۰ که در آن هستيم، روي پرده سينما رفتهاند که اکثرا به تضارب نسلها اشاره دارند و آقازاده فيلم نمادي از کل جوانان نسل جديد يا بهتر است گفته شود جوانان طبقه متوسط است و پدرش نمادي از پدران نسل قبل همين طبقه. اما در سالهاي اخير بحث فاصله طبقاتي و رانت خانوادگي به قدري در جامعه بالا گرفت که ديگر به هيچوجه نميشود چنين مضموني را بايکوت کرد و از کنار آن گذشت. سينما حالا در شرايطي سراغ اين مضمون ميرود که خودش حداقل در عرصه سياست جزء معروفترين حوزههاي مهم فعاليت اجتماعي ايران محسوب ميشود که آلوده به فاميلبازي و رانت بوده است. طبيعتا اين سوال پيش خواهد آمد که چنين سينمايي چطور ميتواند فاميلبازي در سياست را نقد کند؟ از طرف ديگر در سالهاي اخير آقازادهها سرمايهگذاريهاي کلاني روي فيلمهاي سينماي ايران انجام دادهاند. اين مورد هم مزيد بر علت ميشود که فيلمسازان ما نتوانند آنچنان که واقعا سزاوار است، چنين پديدهاي را نقد کنند. حالا سينما در نوروز ۹۸ سراغ موضوع آقازادگي ميرود؛ آن هم در فيلمهايي که شاکله کلي ساختمان آنها سنخيتي با اين موضوع ندارد. رحمان_۱۴۰۰ که بهطور رسمي کاسبي با رنج مردم است، توسط سربهسر گذاشتن با آلام مردم مستضعف، براي طبقات بالاتر تفريحي فراهم ميکند که در پردهدري از هنجارهاي اخلاقي جامعه ايران، يک رکوردشکني قاطع است و فيلمسازي ديگر، فيلمي ميسازد که قرار است طعنه به ژنهاي_خوب باشد، اما گذشته از مايههاي ضعيف و شعاري و بيربط اجتماعي فيلم، کارگردان، دو فرزند خود را جلوي دوربين ميآورد تا مثل فرزند ديگرش از آنها هم چهرههايي مشهور در سينماي ايران بسازد و نفس آنچه که به ژن خوب معروف است، در فرآيند ساخت اين فيلم هم به کار ميرود.