جام جم/ کوروش تهامي را معمولا در نقش آدمهاي مثبت و آرام ديدهايم، اما او هرازگاهي با بازي در نقشهايي از جنس ديگر، غافلگيرمان ميکند؛ آرامش اوليه او در زيرتيغ بعد از آن اتفاق تلخ براي پدرش، جايش را به خشم و نفرتي مهارنشدني براي انتقام داد. طغيان ناشي از عشق و نفرت او در به رنگ ارغوان هم، متفاوت و ديدني از کار درآمد. تکخال اين سالهاي اخير اما بازي جذابش در رگ خواب بود و تماشاگر دقيقا از جايي ضربه خورد و غافلگير شد که انتظارش را نداشت. تهامي بعد از اين فيلم، کاري کرد که ديگر به همه نقشهاي ظاهرا آرام او هم با ديده ترديد نگاه کنيم. گفتوگويي که ميخوانيد به مناسبت زادروز اين بازيگر با او انجام شده است. تهامي متولد چهارم ارديبهشت است؛ اما اينکه متولد چه سالي است را از ما نخواهيد بگوييم، چون به اين هنرمند محترم و دوستداشتني قول داديم که به سن و سالش اشاره نکنيم. اگر کنجکاو دانستن اين عدد هستيد، ويکي پديا که را باز کنيد. فقط لطفا به آقاي تهامي نگوييد که ما به شما تقلب رسانديم.
بعد از نقش درخشان کامران حصيبي در فيلم «رگ خواب» (حميد نعمتا...)، انتظار ميرفت اتفاقات خيلي خوبي براي شما در بازيگري رخ دهد. اما چرا نشد؟ يا شايد هم اتفاق افتاده و ما خبر نداريم و بايد منتظرش باشيم.
من نقشهاي خوبي بعد از رگ خواب هم بازي کردم که منتظر اکران آنها در سينما هستم. يکي از آنها کار متفاوتي است به نام «اعتراف با دور تند» به کارگرداني آقاي احمد کاوري و ديگري هم کار آقاي مسعود تکاور است به نام «کروکوديل». راستش را بخواهيد هنوز فرصت نکردهام اين دو فيلم را ببينم، اما در هر دو نهايت تلاش خود را کردهام که مدل متفاوت بازيگريام را ارائه دهم. هيچيک از اين نقشها، کمترين ربطي به هم ندارد و شبيه نقشهاي قبلي خودم هم نيست. در تلويزيون هم در يک قسمت از يک کار اپيزوديک بازي کردم؛ مجموعه «محکومين 2» ساخته آقاي سيدجمال سيدحاتمي که هنوز پخش نشده است. در اين اپيزود نقش يک آدم دوشخصيتي را بازي کردم که فکر ميکنم آن هم اتفاق خوبي باشد. سالهاست در تلويزيون، نقشهاي بلند بازي نميکنم و بيشتر ترجيح ميدهم در نقشهايي به اندازه يک اپيزود بازي کنم، آن نقش هم بايد برايم خيلي اهميت داشته باشد. بعد از اين همه سال، به قدري حساسيتم بالا رفته که فقط صرف حضور در يک کار برايم اهميت ندارد و واقعا نقش و گروهي که قرار است با آنها کار کنم، بسيار برايم مهم است. مدام در بازيگري، دنبال اتفاقات نو هستم تا بتوانم به دانستههايم اضافه کنم. ضمن اينکه اينجا بايد به نکته ديگري هم اشاره کنم؛ متاسفانه گاهي احساس ميکنم سينماي ايران، قدر آدمهاي خوب خودش را آنطور که بايد نميداند. اين حس را يک زماني راجع به تلويزيون هم داشتم که قدر هنرمندان خوبي را ندانست که با آنها همکاري ميکرد. فرض کنيد يک بازيگر، مثلا منِ نوعي در انواع مختلف نقشها چه در تلويزيون و چه در سينما نمونه کارهايي ارائه کردم و تواناييهايم را نشان دادم، بنابراين توقع دارم وقتي يک گروه فيلمسازي ميخواهد کاري را شروع کند و دنبال تجربههاي جديد هم است، اينقدر روي آدمهاي هميشگي براي بازي فوکوس نباشد و امثال من را که تجربه بازيهاي مختلف داشته اند هم ببيند. يکي از منتقدان بنام ميگفت وقتي همراه تعدادي ديگر از دوستان منتقد، رگ خواب را ديديم، چند نقش ديگر که توسط بازيگران ديگر بازي شده بود را به ياد آورديم و تصور کرديم اگر آن نقشها را کورش تهامي بازي ميکرد، خروجي چه شکل عجيبي داشت. سينماي ما هميشه دنبال آدمهايي ميرود که قبلا آن نقش را در نقشها و فيلمهاي قبلي هم بازي کرده بودند. اين باعث ميشود برخي بازيگران از يک جايي به بعد کليشه شوند و در نقشهايي تکراري بازي کنند.
اساسا ما يک زنجيره کليشه ساز در سينماي ايران داريم؛ چه آن تهيه کننده و کارگردانهايي که براي پيشنهاد بازي، ريسک نميکنند و نقش را به بازيگراني ميسپارند که قبلا شبيه و گاهي حتي عين آن را بازي کردهاند، چه حتي فيلمنامهنويساني که سعي ميکنند دوباره همان نقشهاي آشنا را براي برخي بازيگران بنويسند و چه رسانههاي سينمايي که گاهي از اين کليشهها حمايت هم ميکنند و به اين مساله دامن ميزنند.
بله، درست است. تفکر عجيب و تاسف بار ديگري که بايد به آن اشاره کرد، نسبت به برخي بازيگراني است که براي بازي در يک نقش، جايزه و سيمرغ ميگيرند يا تمجيد ميشوند؛ ميگويند فعلا به اين بازيگر، پيشنهاد کار ندهيم، چون ممکن است خيلي غره شده باشد! اين چيزها واقعا حيرت انگيز است و باورم نميشود. يعني واقعا آدمهايي با چنين تفکراتي در سينماي ما کار ميکنند؟ آيا وقتي يک بازيگر موفق شده يک وجه خوب ديگر از بازيگري اش را به رخ بکشد و نشان دهد، بايد اينطور با او برخورد کرد؟ سينماي ما در برخي زمينهها، از ريشه نياز به بازنگري دارد. اميدوارم يک روزي اين اتفاق بيفتد، چه ما باشيم چه نباشيم.
بهجز اين کارهايي که به آنها اشاره کرديد، چند کار هنوز منتشر نشده ديگر هم داريد. مثل فيلم سينمايي «وکيل مدافع» به کارگرداني سلما بابايي و ونداد دوشن.
وکيل مدافع يک کار بامزه در زمينه سينماي جنگ و دفاع مقدس است و تم کمدي دارد. اين فيلم سال گذشته در دفتر آقاي محسن علي اکبري (تهيهکننده) توليد شد.
جالب است که فرزند شهيد عباس بابايي، به جاي ساخت فيلمي جدي در زمينه جنگ، سراغ کارگرداني يک اثر کمدي در همين فضا رفته است.
بله، البته فيلم يک مقدار از کمديهايي که در اين سالها ميبينيم، متفاوت تر است. وکيل مدافع يک «فيلم در فيلم» است و در داستان فيلم، گروهي در حال ساخت يک فيلم سينمايي هستند که من نقش کارگردان داخل قصه را بازي ميکنم.
يک فيلم هم سال 95 بازي کرديد به نام «نفسهاي آرام» (ميثم هاشمي طبا) که هنوز اکران نشده است. معمولا پيگير نمايش آثاري که در آنها بازي کردهايد، نميشويد؟
نه، چون احتمالا براي اکران دنبال پخشکننده هستند. معمولا در سينماي ما فيلمهايي که به هر دليل نميتوانند در جشنوارهها از جمله جشنواره فيلم فجر حضور پيدا کنند، کمي براي اکران دچار مشکل ميشوند. فکر ميکنم فيلمهايي که در جشنواره حضور دارند و به نمايش درمي آيند، راحت تر ميتوانند براي سال بعد از حضور در جشنواره، اکران شوند. احتمالا اکران نفسهاي آرام هم به دليل اينکه نتوانست در همان سال توليد به جشنواره فيلم فجر برسد، به تعويق افتاده است. آخرين کاري هم که در آن حضور دارم، سريال «دل» به کارگرداني آقاي منوچهر هادي است که به نظرم در سريالهاي شبکه نمايش خانگي، نوعي بدعت باشد.
چند نقش بيش از ديگر نقشهايتان گل کرد و ديده شد؛ از جمله نقشتان در رگ خواب و نقشهايي که در به رنگ ارغوان، زير تيغ و... بازي کرديد. چه چيزي باعث ميشود که چنين نقشهايي براي يک بازيگر شکل بگيرد؟ به خاطر متن و کارگردان است؟ شانس را هم ميتوانيم در اين ميان دخيل بدانيم؟ آيا يک بازيگر ميتواند اين فرصت را براي خود ايجاد کند و خود را در معرض اين پيشنهادات خوب قرار دهد؟ منظورم، قبل از مرحله بازي در نقش است.
فکر ميکنم بيش از 50 درصد اين مساله، دست خود بازيگر است. يعني مهمترين بخش آن، انتخابهايي است که از طرف بازيگر شکل ميگيرد و انجام ميشود؛ اين مساله بسيار در کارنامه هنري بازيگر تاثير دارد. ما بازيگران، با «نه» گفتن، خودمان را ميسازيم، نه با بله گفتن. اين سخت است و ما بازيگران بايد ياد بگيريم. بازيگر بايد حاضر باشد در يک زمانهايي از چيزهايي بگذرد که بعد به چيزهاي ديگري برسد. راه من در بازيگري، از اول به همين شکل بود. دليل آن هم اين است که از تئاتر وارد سينما شديم، شايد سختگيريهايي که اشخاصي چون دکتر علي رفيعي، نسبت به من در کارها داشتند و همکاري با گلاب آدينه، پري صابري و... که از هر کدام چيزهايي آموختم، باعث اين روحيه و روش شد. بهجز اين بايد به استاداني چون حميد سمندريان هم اشاره کنم که در دانشگاه، شاگردشان بودم. شايد اين نه گفتن، از آموزههاي تئاتري است که همراه خود داريم. بازيگر بايد از اين مساله عبور کند که اگر اين کار و نقش را قبول نکنم، از يادها ميروم. اين خيلي سخت است، چون معمولا بازيگران درگير اين مساله ميشوند. اما من اين کار را انجام دادم و حتي دو سال پي در پي اصلا کار نکردم و منتظر اين ماندم کاري که براي بازي قبول ميکنم، واقعا کار باشد. خدا را شکر هم تا به حال به جز يکي دو مورد، به خاطر پول وارد يک کار نشدم. در غير اينصورت، همه سختيهاي اين راه را به جان خريدم و هميشه در اين 25 سال فعاليت هنري، تلاش کردم از ميان گزينههايي که داشتم، بهترينشان را انتخاب کنم يا صبر کردم آن بهترين کار از راه برسد.
نقشي بود که به هر دليلي آن را نپذيرفته باشيد، اما بعد حسرت بخوريد که اي کاش، بازي در آن را قبول ميکردم؟
(کمي فکر ميکند) نه، يادم نميآيد. معمولا کارهايي که رد کردم، بعدش خدا را شکر کردم که در آن کار حضور نداشتم! (ميخندد) البته نميخواهم بگويم آن کارها، آثار بدي بودند، منظورم اين است از نوع کارهايي نبود که من دوست داشتم. بعد ديدم تشخيصم و احساسي که بعد از خواندن فيلمنامه داشتم درست بود.
در حرفهايتان مثل هميشه به ريشه و علقه تئاتريتان اشاره کرديد؛ احيانا منتظر يک کار تئاتري از شما باشيم؟
کار تئاتر زياد به من پيشنهاد ميشود، اما متاسفانه خيلي وقتها از لحاظ زماني نميتوانيم هماهنگ شويم. چون آدمي هستم که خودم را خيلي به کاري که انجام ميدهم متعهد ميدانم، بهندرت پيش آمده بهطور همزمان سر دو کار باشم. براي اينکه ممکن است هم به خودم خيلي لطمه بخورد و هم به آن کارهايي که انجام ميدهم.
بازار