شبی که ماه کامل شد؛ روایتی از یک استحاله
تسنيم/ «شبي که ماه کامل شد» يک حرکت است هم براي فيلمساز و هم براي فيلم که از مبدأ رمانتيسم به مقصد تراژدي پيش ميرود، اين حرکت روايتگر يک استحاله بر بستر درامي عاشقانه ميشود. تازهترين ساخته نرگس آبيار بعد از «نفس» فيلمي است از جنس هيجان و معنا که قرار است استحاله يک انسان را بر بستر يک ملودرام عاشقانه روايت ميکند. در واقع اين فيلم يک حرکت است هم در ظاهر و هم در باطن هم درون فيلم و هم بيرون فيلم. در نيم ساعت اول فيلم مقدمات براي اين سفر فراهم ميشود. عبدالحميد ريگي با بازي «هوتن شکيبا» عاشق فائزه منصوري با بازي «الناز شاکردوست» ميشود عشقي که شدتش آنقدري هست که وقتي به مسلخ ميرود آه از نهاد مخاطبان برون آورد. در واقع همين مقدمات است که ميتواند توشه اين سفر را فراهم کند توشهاي از عشق و روابط متقابل عبدالحميد و فائزه، فراهم کردن دلايل قابل قبول براي سفر به پاکستان، روايت عشق مادر فائزه به فرزندانش، پنهانکاري هاي مادر عبدالحميد و رازي که از فائزه پنهان ميکند. سفري که مبدأ آن رمانتيسم و عاشقانههاي يک زوج خوشبخت و مقصدش مسلخ عشق آنهاست تمام اين مقدمات بهدرستي فراهم ميشود تا سفري که من نامش را سفر استحاله ميگذارم آغاز شود. هر چه آذوقه درستتر و بيشتر فراهم شود سفر طولانيتر و با کيفيتتر خواهد بود. ريتم مقدمه متناسب با عاشقانههاي عبدالحميد فائزه همراه با تنشهاي گاه به گاه براي فراهم کردن ذهن مخاطب براي ورود به مرحله سفر است. سفري که مبدأ آن رمانتيسم و عاشقانههاي يک زوج خوشبخت و مقصدش مسلخ عشق آنهاست. تمام اين مقدمات بهدرستي فراهم ميشود تا سفري که من نامش را سفر استحاله ميگذارم آغاز شود. سختترين کاري که آبيار در «شبي که ماه کامل شد» با آن مواجه است روايت همين استحاله عبدالحميد از يک عاشقِ خانوادهدوست به يک تروريست معتقد است. اما آبيار در اين هدف درگير فرم و هيجان يک فيلم اکشن شده و نتوانسته به درستي اين استحاله را روايت کند. البته فرم فيلم از فيلمبرداري تا تناسب ريتم و روايت آنقدر درست انتخاب شده که بتواند جاي خالي دلايل اصلي اين استحاله را مخفي نگه دارد. اما اگر اين سبک از داستانگويي در فيلم را کنار بگذاريم مخاطب براي انکشاف دلايل اصلي اين استحاله با ترديد مواجعه ميشود. موضوعات و استدلالاتي که عبدالمالک ريگي براي انتخابها و راهنماييهايش انتخاب ميکند، نميتواند ذهن مخاطب را براي پذيرش و فکر به آنها اندکي هم درگير کند. اما در اين ميان تنها چيزي که توجيه مناسبي براي به مسلخ کشيده شدن عشق عبدالحميد است خواستگاههاي فردي و لزوم پذيرشش در گروههاي خانوادگي و محلي است. تنها چيزي که توجيه مناسبي براي به مسلخ کشيده شدن عشق عبدالحميد است خواستگاههاي فردي و لزوم پذيرشش در گروههاي خانوادگي و محلي است. نقاط عطف در روايت فيلم زمان طولاني آن را توجيه ميکند نقاط عطف در روايت فيلم زمان طولاني آن را توجيه ميکند، هرچند که اين زمان طولاني براي سينماي غرب امري عادي تلقي ميشود. البته نقاط عطفي که به درستي در فيلمنامه قرار گرفته، لحظه مواجهه فائزه با برادران ريگي در پاکستان که البته قبل از اين سکانس بازي اگزجره فائزه کمي بي تناسب با فضاي روايي است. يا لحظهاي که مادر فائزه صحنه سربريدن پسرش را در تلويزيون ميبيند و لحظه به مسلخ کشيده شدن عشق فائزه و عبدالحميد جزو تأثيرگذارترين نقاط عطف سينماي نرگس آبيار است. البته او اين تجربه را در کارهاي ديگرش هم کرده بود، آبيار در «نفس» تمام فيلم را با تمي کودکانه روايت ميکند و در اوج بازي هاي کودکانه بهار با شليک يک بمب تمام اين کودکانهها را نابود ميکند و درواقع شايد بتوان تمام فيلم را مقدمهسازي براي شليک آخر درنظر گرفت. کودک فيلم نفس همان شخصيت فائزه در «شبي که ماه کامل شد» را دارد، قربانيسازي براي روايت يک ظلم ايده معمول در اين سبک فيلمسازي است البته تفاوت فائزه با بهار «نفس» تقصيراتي است که گاه از روي اشتباه گرفته و البته عدم تناسب اين اشتباهات با سرنوشت غمانگيزي است که دارد. البته همانطور که در يادداشت قبلي براي اين فيلم توضيح داده بودم آبيار اين سبک از فيلمسازي را براي اولين بار تجربه ميکند و به خوبي از عهده فرم و تکنيک برآمدهاست. لوکيشنهايي منحصر به فرد و دوري از فيلمهاي آپارتماني که با انتخاب درست موضوع و پرداخت به آن همراه است. اينکه او نمي خواهد يک سبک فيلمسازي را ادامه دهد و مدام به دنبال تجربههاي تازه است نشانههاي خوبي از يک فيلمساز را بيان ميکند و همين تعدد تجربهاست که توانسته در داستانپردازي و روايتگري به «شبي که ماه کامل شد» کمک کند و بتواند در عين حال که يک ملودرام خوب است فيلم اکشن مناسبي هم باشد. اميرحسين مکارياني