بازیگر بوی باران: با «شاهرخ خان» عاشق بازیگری شدم
سایز متن
الف الف
لینک کوتاه در کلیبرد کپی شد!http://akhr.ir/5398740
۸.۴K
۸
صبح نو/ مجموعه تلويزيوني «بوي باران» با نام قبلي «عروس تاريکي» به کارگرداني آقاي احمد معظمي و تهيهکنندگي آقاي محمدرضا تختکشيان که اين شبها از شبکه يک پخش ميشود، با استقبال درخورتوجه مخاطبان مواجه شده است.
«بوي باران» اندکي پس از پايان ماه مبارک رمضان، روي آنتن شبکه يک سيما رفت. اين مجموعه پربازيگر را احمد معظمي ساخته که پيشازاين، «سارق روح» را کارگرداني کرده بود. اين کارگردان از معدود تلويزيونيهايي است که در کارگرداني روندي روبهرشد را طي کرده است. فضاي کلي «بوي باران» نشان ميدهد معظمي تا حد زيادي از پسِ کار برآمده است. همانطورکه گفته شد، اين مجموعه بازيگران زيادي دارد؛ اما بهنوعي نقش اصلي آن با آقاي سيدمحمدرضا هاشمي است. براي آشنايي بيشتر با اين بازيگر جوان و حضورش در «بوي باران» گفتوگويي با وي کردهايم که درادامه ميخوانيد.
کي و کجا وارد بازيگري شديد؟
نوجوان بودم و ورزش سوارکاري را بهصورت حرفهاي دنبال ميکردم. مشغول تمرين بودم که آقايي به کنارم آمد و پرسيد: «دوست داري بازيگر شوي؟» من هم گفتم: «بله، خيلي دوست دارم». نقش يک پسر ترکمن بود که براي اردو به تهران ميآمد و کاري اپيزودي براي شبکه دو بود. در خانواده ما، مادرم بسيار فيلمبين و منتقد خوبي برايم است.
ايراداتتان را هم ميگيرند؟
بله، خيلي زياد. وقتي کسي تو را خوب بشناسد، قاعدتا بهتر هم نقدت ميکند. البته اصولا آدمي نيستم که دربرابر انتقادها گارد بگيرم. هيچکس نميتواند همه آدمها را راضي نگه دارد. اگر اينطور باشد، يک جاي کارش ميلنگد.
حضورتان در تئاتر چگونه رقم خورد؟
حدودا 18ساله بودم که سر لجولجبازي وارد تئاتر شدم. «باغوحش شيشهاي» و «داستان باغوحش» را کار کردم. سپس، بهسراغ متنهاي ايراني رفتم.
رشته تحصيلي شما عمران است.
بازيگري را آکادميک دنبال نکرديد؟
بله، رشته من عمران شاخه سدسازي بود. رشتهام ربطي به هنر نداشت؛ اما بعدش به مؤسسه کارنامه رفتم و در آنجا بازيگري را پيگيري کردم. راستش چون در دوران مدرسه درسم خوب بود، بهسراغ رياضي رفتم و برخلاف تصور برخي، يکي از بزرگترين مشخصههايم خجالتيبودن است. يکي از عللي که بهسراغ بازيگري آمدم، همين خجالتيبودن بود. تا دوران نوجواني، هرجا ميرفتم، سعي ميکردم به گوشه خلوتي بروم تا کسي با من صحبت نکند. درواقع، بازيگري برايم نوعي چالش است. احتمالا از بسياري از بازيگران سوال کنيد ميگويند با آلپاچينو، مارلون براندو و... عاشق سينما شدهاند؛ اما من نه. نميشود عاشق فرهنگ هند باشي؛ ولي باليوود را دوست نداشته باشي. من واقعا شيفته فرهنگ هندوستان هستم و اعتراف ميکنم با شاهرخخان عاشق بازيگري شدم. اگر کسي «درخشش» استنلي کوبريک را هزاربار ديده، من در دوران نوجواني فيلمهاي هندي را هزاربار ميديدم.
از کي سراغ ديگر سينماهاي دنيا رفتيد؟
وقتي بهطورجدي وارد سينما شدم. مادرم از کودکي مرا به کتابخواندن وادار ميکرد. در ۱۲سالگي «خرمگس» را خواندم. واقعا هرچه دارم، از پدرومادرم است. بهمرور با فيلمسازان بزرگ دنيا آشنا شدم و فيلمهاي بسيار زيادي ديدم. از سينماي مستقل فرانسه، اروپايشرقي و آمريکا آثار زيادي ديدم. زيرشاخه بازيگري، کتابخواندن و فيلمديدن است. شما نميتوانيد شخصيت «لات» آمريکايي را ايرانيزه کنيد. هرکدام متعلق به فرهنگ خاصي هستند.
همچنان تئاتر را ادامه داديد؟
بله، سالي چند اجرا ميرفتم. بهجايي رسيد که دغدغهام تئاتر شد. بازيگري را در تئاتر ميديدم و هنوزهم ميبينم.
شروع کارتان با آقاي احمد معظمي از کجا بود؟
قبل از «عروس تاريکي»، چند کار تصويري کرده بودم. «سقوط آزاد»، «پازل»، «نهنگ عنبر» و «ساعت 5 عصر» را بازي کرده بودم. در «ارادتمند؛ نازنين، بهاره و تينا» هم حضور کوتاهي دارم که اميدوارم در تدوين نهايي حذف شود؛ چون آنچه با من صحبت شده بود با آنچه رخ داد، متفاوت شد.
سپس سراغ «بوي باران» آمديد؟
استادي بهنام آقاي سعيد آرمند دارم که به من گفت پروژهاي است که آزمون محدودي دارد. در همان موقع، قرار بود براي حضور در ورکشاپي به ايتاليا بروم؛ اما کارهايم هماهنگ شد و به دفتر آقاي تختکشيان براي آزمون رفتم. در آنجا آقاي عباس نعمتي، نويسنده کار را ديدم. بعد از پدرومادر و برادرم که عزيزترينهاي من هستند، آقاي نعمتي برايم زحمات زيادي کشيدهاند. از من اتود صحنهاي را خواستند و پسازآن گفتند نقش اصلي سريال را به تو ميدهيم. با اين انتخاب يا همه موفق ميشويم يا با کله به زمين ميخوريم. راستش آنقدر از اين وعدهها شنيده بودم که خيلي اين حرف را جدي نگرفتم. بلافاصله به ايتاليا رفتم و يک ماه بعد، آقاي نعمتي پيام داد: «برگرد ايران».
درباره شخصيت «شهاب» به چه شناختي رسيده بوديد؟
در ابتداي کار، فيلمنامه کامل نبود. «شهاب» را آن موقع بهصورت کلي بازکرديم: بچهپولداري که با خانواده سرِ ناسازگاري دارد و تحتتأثير مواد روانگردان است. او مسير اصلي قصه را رقم ميزند. وقتي پيش رفتيم، شخصيت را کاملتر کرديم. گاهي ميشنوم که ميگويند «شهاب شخصيتي» درونگرا يا برونگرا دارد. برونگرا، يعني از مسائل بيروني فرد شخصيت را خلق کنيم و درونگرا، يعني از حس به بدن و بيان برسيم. شخصيت شهاب عملگرا و به رنگ قرمز است؛ يعني ابتدا عمل ميکند و سپس، فرايند فکرياش پيدا ميشود.
براي پيريزي شخصيت «شهاب» با نويسنده و کارگردان چه تعاملي کرديد؟
راستش در ابتداي کار، دستم خيلي باز نبود و الان خيلي خوشحالم که دستم باز نبود. آقاي محمود معظمي خيلي خوب هدايتم کرد و چيزهايي ميديد که من متوجه آن در تصوير نبودم. هيچ وقت نقشي به اين بلندي را درمقابل دوربين بازي نکرده بودم. بعد از اينکه اعتماد لازم شکل گرفت، ديگر دستم باز گذاشته شد.
خروجي کار آقاي معظمي را چطور ارزيابي ميکنيد؟
بازهم ميخواهم از آقاي احمد معظمي بهطورويژه تشکر کنم. آقاي معظمي کاردرست، قابشناس و مشرف به تدوين است. يک سکانس را به چندين پلان درجهيک تبديل ميکرد. زيباييشناسي تصوير را بلد است و توانست ريتم کار را حفظ کند.
فضاي قصه و حتي بازتاب صورت شخصيتها در جاهايي سرد و بيروح است. اين اتفاق را در فرم کار ميدانيد؟
همه اينها حسابشده بوده است. ما بازيگران در فضاي ذهني نويسنده و کارگردان کار ميکنيم. درواقع، در فضاي خلقشده آنها زيست ميکنيم.
اگر قرار باشد تعريف کوتاهي از فضاي اين سريال ارائه دهيد، چه ميگوييد؟
اين سريال کار شريفي است که با زحمت فراوان ساخته شده است. مشکلات مالي داشتيم؛ اما آقايان تختکشيان، معظمي و نعمتي با کمک بازيگران آن را مديريت کردند. فضايي يکدل داشتيم که درادامه، مخاطب با آن ارتباط بيشتري هم برقرار خواهد کرد. اجازه بدهيد درپايان اين نکته را هم بگويم که در تئاتر بچههاي درجهيک و زحمتکشي هستند که مشغول کارند؛ ولي کار بسياري از آنها ديده نميشود. ورود به فضاي بازيگري مقابل دوربين براي اين بچهها واقعا سخت است؛ درحاليکه توان آنها از خيليهاي ديگر بيشتر است. اين دوستان شبانهروزي براي بازيگري تلاش ميکنند. بازخورد حضور تئاتريها در سينما را ديدهايم. بازيگراني مثل آقايان نويد محمدزاده، هوتن شکيبا، بهرام افشاري و سعيد چنگيزيان ازجمله کسانياند که الان در تصوير موفقاند.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد