خبرآنلاين/ باور خبرش سخت بود اما واقعا مزدک ميرزايي رفته. خبر عجيبي است، تقريبا آرامترين، محتاطترين و سربهزيرترين گزارشگر ورزشي ايران با پيشنهاد شبکه فارسي زبان به لندن رفته است.
رفته چون پيشنهاد چند هزار پوندي داشته. رفته چون هر طوري ميشمردند و برنامه تقسيم ميکردند، او را نميشمردند. نه خيلي سوتي ميداد، نه اين قدر هيجانانگيز بود که ستاره باشد.
حتي براي سپردن برنامه ليگ يک هم به او اکراه داشتند. سنش داشت به حوالي ۵۰ ميرسيد و خب احتمالا به جايي رسيده بوده که خواسته تغييري ايجاد کند.
او هم رفت مثل خيلي از سرمايههاي سوخته تلويزيون.
مزدک رفت اما مگر براي رسانه ملي مهم است؟ او را اينجا اين قدر نديدند که ول کرد و رفت. اينقدر دنبال پول ساخت برنامههايش رفت که خسته شد و رفت به مسير بيبازگشت. او که قطعا بزرگتر از عادل فردوسيپور نبود، عادل که هيچ، مگر بزرگتر از امثال عطا بهمنش بود که چنان خانهنشينش کردند؟
نه او هيچيک از اينها نبود و خسته شده بود از اين يکنواختي و حس گس ناديده گرفته شدن و در سايه ماندن. اين قدر مرام داشت که بعد از آن همه فشار ماندن زير سايه عادل، جايش را نگيرد و اينقدر به جايي رسيده بود که ول کند و برود.
اما اين رفتن از او چه ميسازد؟ يک سوپراستار؟ تجربه راستش چنين چيزي را نشان نداده.
اسمها را بياييد مرور کنيم. آنها که رفتند از روشنزاده و مانوک خدابخشي تا فريبرز قريب و صالحنيا تا مجيد وارث، کدام يک در يادها ماندند؟
مهدي رستمپور اگر ميماند ستارهتر بود يا حالا که رفته؟ اينها که هيچ، فرشيد منافي کجاست حالا؟ آن ستاره بينظير راديو جوان آيا درخششي دارد؟ سينا وليالله هم اگر گل کرده، براي جنس متفاوت کارياست که کرده، وگرنه شايد او هم اين شهرت را نداشت.
حالا احتمالا مزدک در روياي ساخت ۹۰ خودش است، هزاران مايل آنطرفتر و اينجا دوستانش بايد نگرانش باشند که سيدمحمد حسيني جديدي از پسري که دوستش داريم، ساخته نشود. پسري معمولي که هميشه استاندارد است اما نه ستاره است و نه روحيه اين مدل ماجراجوييها را دارد.
يکي از دوستان گزارشگرش که بسيار سرشناس است و کسي است که خوب حقش را هميشه گرفته، وقتي خبر را شنيد گفت: نه بابا، امکان ندارد، بين ما از همه ترسوتر مزدک است، امکان ندارد چنين کاري بکند!
اما انگار يا دوستش را نشناخته يا نميدانسته که او به جايي رسانده شده که چارهاي غير از رفتن براي رسيدن به حقش براي خود متصور نشده است.
بازار