جهانگیر الماسی: بایکوتم کردهاند!
تسنيم/ مساله پولهاي کثيف و فيلمنامههاي سخيف از علل عقب ماندگي سينما و کمکاري بازيگران درجه يک پيشکسوت ما است. مساله کمکاري برخي از هنرمندان پيشکسوت و بزرگ ما که سرمايههاي فرهنگي کشور هستند بحث جدي و مهمي است که عامل ناراحتي بسياري از علاقهمندان فرهنگ و هنر اين مرز و بوم است. يکي از هنرمندان حوزه سينماي که سالها است او را خيلي کم در پرده نقرهاي و قاب تلويزيون ميبينيم «جهانگير الماسي» است. بازيگر سريال هزاردستان، سينمايي تنوره ديو، تفنگهاي سحرگاه، پشت پرده مه و... يک اثر سينمايي توقيفي دارد که داراي حواشي زيادي بود. با او درباره اين روزهايي که پشت سر ميگذراند، پولهاي کثيف و وضعيت فعلي سينمايي کشور صحبت کرديم که در ادامه ميخوانيد: يک فيلم راهبردي توقيفي! آقاي الماسي علت کمکاري شما در اين چند سال اخير چيست؟ بايد در ابتدا گفت که يک جريان دو سويه است؛ در مقاطعي يک بايکوت جدي براي من صورت گرفت. عدهاي فرمودند که رئيس جمهور وقت دولت دهم به دعوت تهيه کننده ما و بدون اطلاع قبلي و به صورت سرزده تشريف آوردند سر صحنه فيلمبرداري ما و بابت اين ما عقوبت شديم و همينطور البته بيش از آن هم ما را دعوت کردند براي مراسم تنفيذ رياست جمهوري. اين دو سبقه باعث شد که ما تنبيه شديم (باخنده). و بعدها توهينهايي کردند مبني بر اينکه من ميلياردها تومان پول گرفتم از رئيس جمهور و حتي اين را جلوي روي من هم گفتند. من به اينها گفتم که من اصلا در مباحث مالي وارد نشدم و کار تهيه کننده داشته است و بده بستان اقتصادي با کسي نداشتم. اين فيلم مخاطب خودش را در گروه سينمايي هنر وتجربه پيدا کرده بود و مخاطبش از پيش تعيين شده بود و سينماي بدنه و يا از کمدي هاي امروز که با جوک و موقعيت جنسي مي خنداند نبود. قصدم از ساخت فيلم اين بود که در حوزه تفکرات ساموئل هانتينگتون حرکت کنم و راجع به ددمنشياي که ميگويند در جهان سوم که رشد و شکوفايي اقتصادي به معناي غربي آن نداشته است و منطقه اي که مردمش را تروريست و عقب مانده ذهني و ... تلقي مي کنند کار بسازم و به نقد تفکر مدرن و چگونگي حرکات نيروهاي خودي با اين تفکرات بپردازم. بررسي تفکري که متکفران ترک و مصري ها داشتند مثلا نوع تفکري که مثلا «حسن البنا» و «سيد جمال الدين اسدآبادي» با عنوان يک پارچه شدن کشور هاي اسلامي داشتند. نهايتا فيلم من هنوز در توقيف و محاق مانده است. مديران سينمايي وقت که فيلم را توقيف کردند اکنون نيز از مديران سينمايي فعلي هستند و پستهاي مهم سينمايي را دارند. سينماي امروز ما به سطح نازل و سخيف رسيده است يک مورد ديگر هم اين بود که برخي از فيلمنامههايي که پيشنهاد شد حقيقتا از طرف جريان سرمايه داري و پولهاي کثيف سينما ميآمد و جهت فکري و تمايل و ميل سينما را از تاکيد بر مسائل فرهنگي و اجتماعي و مشارکت مدني مردم از يک سو و مشارکت فکري و فرهنگي سينماگران در حوزه اجتماعي و معرفت اجتماعي و چيزي که به ذات انقلاب برميگشت -که فراخوان عمومي بود که آحاد مردم اين سرزمين در سرنوشت امروز و آينده اين سرزمين با سمتگيري و مشارکتشان و گروه منتخبي که قرار بود نمايندگان مردم باشندسهيم باشند- همه اينها زير سوال رفت و ماهيت سينما را از يک انتظار مشارکت فکري و فرهنگي و معنوي سينما به يک سرگرم کننده و شومن و سيرک و ... تحويل داده شد. حتي روزنامههاي تخصصي ما در حال دنبالگيري موارد درجه سه فرهنگ و سينماي هاليوود هستند اين اتفاق کامل نيفتاده است ولي اکثرا فيلمهاي توليدي در سينماي ما به جاي پرداخت به جريان سياسي، اجتماعي، فکري و فرهنگي دچار سرگرمي سازي مردم در جنبههاي سطحي کمديهاي سخيف گرفته تا نيش و متلکهاي مسخره که در دوران نه چندان دور اجرا ميکردند باعث شد سينماي ما تقليل پيدا کند به اين سطح نازل. در دنيا و همينطور در کشور ما اين الگو وجود دارد که از هاليوود تبعيت ميکنيم و سينماگران آمريکايي را بيش از داخليها ميشناسيم از بازيگران زن و سرگرميهايشان حتي مراسمها و مقولات درجه سه؛ همه را حتي روزنامههاي تخصصي تبعيت ميکنند. اين موارد نيز در جهت رسيدن به اين سطح نازل موثر است. فيلمهايي که من پيشنهاد مي شد در همين سطح بود و جذابيت نداشت و براي کسي که عمرش را در هنر گذاشته است قابل قبول نبود. تمامي جواني ما براي هنر اين مملکت بود و طبيعتا امکان پذيرش چنين فيلمنامههايي وجود ندارد. سينما عرصه تفکر است توقع من از کساني که در سينما کار ميکنند اين است که تبليغ معرفت و دانش و شعور اجتماعي و رفتار متناسب و تعقل و فراخان جوانان به معرفت اندوزي از ميراث کهنهايکه به ما ارث رسيده است داشته باشند. ميراث علمي و ادبي و اعتقادي که از نياکان ما به ارث رسيده است و بايد منبع اصلي تصوير ما باشد چه به لحاظ زيبايي شناسي و موضوعي و... فراموش شده است. متاسفانه از همه فاصله گرفتيم و گذشتيم و رسيديم به سطحيترين لايههاي که در کمديهاي سخيف وجود دارد. اين هست که نه از جانب دوستاني که ما را بايکوت کردند اين گرايش فکري نفعي دارد و نه اين نوع نگاه به سينما جذابيتي دارد. ميگويند که بازيگر به اينها چکار دارد؛ براي همين اول بايد ثابت کني فقط بازيگر نيستي و بعد بايد ثابت کني که سينما عرصه تفکر هم است و اينکه تعلقات خاطرت چيست. دنياي سياست بخشي از کليت فرهنگ است آيا سينما و فرهنگ ما ربط و نسبت مناسبت با سياست دارد يا دچار سياستزدگي است؟ بايد گفت اين يک واقعيت است که اکثريت جامعه ما به حسب آموزه هايي شدند گرايش هاي فکري آنها سمت و سويي دارد و به نوعي نمايندگي حزبي مي کنند. بنابراين هر گونه تفکر مستقلي در کمترين زمان ممکن اگر در يک جايي همسو بشود با تفکر معارض و مقابل و متفاوت، گاهي ممکن است در اثر سو تفاهم و سو تدبير اسباب اتفاقاتي بشود؛ براي من هم همين اتفاق افتاد. در حالي که اين يک واقعيت است که دنياي سياست بخشي از کليت فرهنگ است، من هرگز حريم هنر و فرهنگ را معاوضه نميکنم با سياست و نمي خواهم مسئوليت و پست داشته باشم. کار ما توليد هنري است در اين مسير هم در 40 سال بعد از انقلاب کارآزموده شديم؛ واقعا حيف است. نبايد خودمان ابزار دست سياست مداران باشيم. اين را براي جوانها ميگويم. البته هر کسي بايد تفکر سياسي داشته باشد و کسي که تفکر سياسي ندارد در اين جهان توسعه فکري نخواهد داشت. اما قرار نيست با رسانهيمان سخنگوي حزبي بشويم ولي بديهي است که هر انساني جهت گيري فرهنگي مخصوص خودش را هم دارد. حتما جهتگيري فکري نسبت به جهان معاصر و هزاران مساله سياسي ديگر مانند استعمار نو که نسبت به 100 سال قبل روش هاي جديد را دارد به کار مي گيرد داريم . روزگاري استعمارگران از طريق نظامي مي آمدند و کشور را به يغما ميبردند و امروز از طريق کالا و جذابيت آن و سرمايه و تبليغ آن فرهنگ ما را به يغما ميبرند و خود مصرف کننده جامعه را به سمت ديگر ميبرد. الان ديگر استعمار و استثمار در قالب کشورها تعريف نميشود شايد يک هنرمند در آنگولا زندگي کند ولي حسابهاي بانکياش پر از پول و سرمايههاي ثروتمندان باشد. خودش ابزار استعمارگران ميشود و بنابراين روش تجاري و اقتصادي را از طريق جديد دنبال ميکند. شايد انقلابي ترين تفکرها هم بدون اينکه خودش بداند در خدمت استعمار و اسثمار ميشود؛ دنياي امروز واقعا پيچيده شده است. داستان تصاحب زميني که داشتيد توسط يکي از نهادهاي اقتصادي درست بود؟ بله ولي از گفتن نام نهاد امتناع دارم. فقط دشمنيها زياد ميشود و ترجيح مي دهم دعوا دعواي حقوقي باشد تا رسانهاي. خصوصا وقتي که برخي بر اريکه قدرت تکيه زده اند و با يک قلم مي توانند هرکاري خواستند انجام دهند. شخصيت مهمتر از معيشت است مسالهاي مطرح است که در برخي از مهمانيهاي شبانه ميانه تهيه کنندگان و بازيگران نقش ها رد و بدل ميشود و حتي برخي از بازيگران هستند که دوست دارند براي اينکه فلان نقش را داشته باشند پول بدهند. آيا تا به حال شما اينگونه پيشنهادهايي داشتيد؟ من اصلا در اين محافل نميروم و دوستان خيلي محدودي دارم و که عموما هم دوستان خانوادگي من هستند و از سينما هم دوستان بسيار پاکي دارم. اگر قرار بود که ما اينگونه زندگي کنيم حسابمان مشخص بود. من ترجيح مي دهم که با مستاجري زندگي کنم و حقوق خاصي از جايي نگيرم تا اينکه مانند برخي ديگر باشم. اين براي استقلال ما کافي است. درآمد من درآمد خاصي نيست و خيلي کم است. من با اتوبوس حرکت ميکنم و در ميان مردم ناراحتي آنان از برخي مسئولين را شاهد هستم. اينکه يک نفر هنوز يک سال نشده که آمده سرکار ولي با اتوموبيل لوکس در خيابانها تردد ميکند. منشا اين موضوع در سينما هم همين پولهاي کثيف است که در آمده و باعث شده که عالم سينما کلا عوض شود و تبديل شود به همين فضاي آلودهاي که داريم ميبينيم. هوشمندانه با سرمايه حوزه فرهنگ کنترل شد. و به سختي ميشود آن مقابله کرد فعلا. دوست دارم نقش انسان متفکر، مومن و مبارز را بازي کنم براي من معيشت فقط مهم نيست و شخصيت از آن مهم تر است. کسي متوجه اينها نيست. در وازرت فرهنگ موضوعي مطرح شد درباره کرامت هنرمندان. ولي اين مفهوم و مفاهيم مهم مانند آن دارد زير سوال مي رود. فکر نکنيم که اگر يک هنرمند صبر ميکند تا يک وسيله نقليه ساده و ارزن را سوار شود اين به مفع کشور است. يک جوان اين صحنه را مي بينيد و ميگويد که اين آينده هنرمندان و سرمايههاي يک کشور است. آن وقت ميرود به سمت رويکردهاي مالي و اقتصادي و فقط پول ر اميخواهد. خيلي ها امروز به جاي خدا پول را مي پرستند. پولهايي که نادرست و ناصواب در کشور آمده است و چرک است و محصول پولشويي. اعتقاد ما اين است که ميگوييم بايد لقمه حلال خورد و از لقمه حرام پرهيز کرد حالا بايد صبر کرد و محصول اين لقمههاي حرام را ببينيم. زماني که فقط مشغله فکري و رويکرد مالي صرف اصل باشد عاقبت خوبي نخواهد داشت. يکي از محسنات کشورهاي غربي که البته ما بدگويي آن ها را مي کنيم اين است که براي رسيدن به ثروت بايد خيلي تلاش کرد. ولي در اينجا يک شبه طرف سوپر ميليارد شد. چه کاراکترهايي هست که دوست داريد آنها را بازي کنيد؟ من دوست دارم همواره در قامت يک انسان نقش بازي کنم. يک انسان مبارز، متفکر، انساني که تعلق خاطر دارد به مجموعه انسانيت، خدا و جهان. انساني که مومن است به معناي امروزي آن که انديشهاش رشد کرده است و نميشود جلوي رشد آن را گرفت. به قول راسل تکامل انسان زماني که مساله تغذيه اش حل ميشود تازه شروع مي شود. متاسفم که در کشور ما که هزار سال قبل که خيلي ها هنوز به تمدن نرسيده بودند و ما در اوج تمدن بوديم حالا آمدهاند و براي ما از تمدن و مدينه فاضله حرف مي زنند و خيليها چشم به دهان آنها دوخته اند. مدينه فاضله حتي در تمدن ما از قبل از اسلام حتي مطرح است. من درباره نجوم اسلامي مطالعه ميکردم و ميديديم که نياکان ما چقدر در اينباره کار کرده بودند بدون اينکه امکانات امروزي را داشته باشند. بزرگاني را در حوزوه هاي علمي و فرهنگي و تاريخي داشتيم که نام آنها تن کوه را به لرزه درميآورد.