مردم «عصر جدید» را چطور دیدند؟
ايسنا/ احسان عليخاني و همکارانش بعد از يک سال از توليد و پخش برنامه «عصر جديد»، اولين سري از مسابقات استعدايابي در تلويزيون ايران را به سرانجام رساندند؛ بر اين اساس در فينالي که نسبت به نمونههاي خارجياش با طول و تفصيل به مراتب بيشتري روي آنتن رفت، استعداد برتر به انتخاب مردم، معرفي شد تا پرونده اين برنامه پرهزينه و البته به گواه آمارهاي صداوسيما، نسبتا پربيننده بسته شود. سازندگان «عصر جديد» در ساعات پاياني پخش اين برنامه، گفتوگو با برخي از مسوولان کشور در حوزههاي مختلف را در دستور کار خود قرار داده بودند. وزير ارشاد هم همزمان با پخش قسمت نهايي، در دو توييت جداگانه همراهي خود را با استعدادهاي جوان ايراني نشان داد و تاکيد کرد «برنامه عصر جديد فرصت دورهمي ملي و خانوادگي است. مرجعيت رسانهاي و انسجام اجتماعي به اينگونه برنامهها نيازمند است.» چند ساعت قبل از آغاز فينال هم دبير شورايعالي انقلاب فرهنگي با انتشار نامهاي خطاب به رييس صداوسيما، از توليد و پخش برنامه تلويزيوني عصر جديد تقدير کرد. حالا خبرنگار ايسنا دو روز بعد از پخش فينال «عصر جديد» به ميان مردم رفته است تا فارغ از نگاه مسوولان به اين برنامه، نظر مردمي که استعداد برتر را معرفي کردند، جويا شود. آنچه در ادامه ميخوانيد مشروح اين نظرات است که صبح روزهاي جمعه و شنبه ـ اول و دوم شهريور ماه ـ ثبت شده است. ريتم کند عصر جديد مخاطب را خسته ميکند خانمي ۲۴ ساله که در مقطع کارشناسي در رشته زبان انگليسي تحصيل کرده است، ميگويد: به نظر من «عصر جديد» ريتم کندي دارد و مجري و داورها بيش از حد حرف ميزنند؛ انقدر که آدم خسته ميشد. او يادآور ميشود: در نمونههاي خارجي که پيشتر ديدهايم، مجري تا اين حد در روند برنامه دخالت ندارد؛ يعني بيشترين چيزي که ديده ميشود اجراست تا صحبتهاي داورها و مجري. من تلنتشوهاي آمريکا و بريتانيا را نگاه ميکنم در اين برنامهها داورها خيلي مختصر در حد چند کلمه نظر ميدهند ولي اينها در عصر جديد کلي تحليل ميکنند که به نظرم خستهکننده و غيرحرفهاي است. اين مخاطب در پاسخ به اينکه پنج برگزيده نهايي تا چه اندازه ميتوانند نماينده مناسبي براي جوان بااستعداد ايراني باشند، چنين ميگويد: بخشي از اين قضيه بخاطر محدوديتهايي است که در کشور ما وجود دارد. قطعا برنامهسازها به يکسري حوزهها نميتوانند وارد شوند حتي اگر افراد بااستعداد در آن بخش بسيار باشد. با اين حال از بين پنج نفري که برگزيده شدند، از دو ـ سه نفر آنها رو خوشم ميآمد. از بين اين افراد، محمد زارع (نفر دوم) يک چيز جديد را نشان داد که باعث ميشود طرز فکرها دربارهي استعداد عوض شود و کمي گزينههاي بيشتري را به عنوان استعداد در نظر بگيرند. استعداد لزوما صداي خوب يا نقاشي کردن نيست به نظرم انتخاب نفر اول خيلي منصفانه نبود؛ البته از يک طرف بايد منصفانه نگاه کنيم به قضيه؛ چراکه اين اولين بار است که در ايران چنين برنامهاي پخش شده و به همين دليل کمي بيتجربه هستند ولي در کل برنامه عصر جديد نسبتا خوب بود. بعضيها فقط دوست دارند ايراد بگيرند آقايي ۴۵ ساله که سالهاست در رسانه مشغول بهکار است درباره «عصر جديد» چنين ميگويد: جاي چنين برنامهاي در کنداکتور تلويزيون خالي بود. چندين سال بود که ما شاهد توليد و پخش برنامههايي از اين دست در کشورهاي ديگر بوديم و مردم ما فقط کليپهاي اين برنامهها را در فضاي مجازي با هيجان دنبال ميکردند. ما از چند سال پيش بايد همچين برنامهاي را در تلويزيون ميساختيم ولي به هر دليلي اين امکان فراهم نشده بود که خوشبختانه از سال قبل استارت پخش اين برنامه زده شد و شاهد اجراي هنر ايرانيها در زمينههاي مختلف بوديم. او ادامه ميدهد: به نظر ميرسد که «عصر جديد» برنامه خوبي است؛ هر چند مثل همهي برنامهها موقع شروع، بعضيها دوست دارند فقط ايراد بگيرند و فقط از ضعفهاي برنامه بگويند ولي به نظرم در مجموع برنامه قابل قبولي بود، خوب اجرا شد و حتما طي دورههاي بعدي از اين بهتر خواهد شد، هم براي کساني که شرکت ميکنند هم براي کساني که برنامه را برگزار ميکنند در اين فصل هر دوطرف در اين قصه غافلگير شدند چون تا به حال مشابه آن را در ايران نداشتيم. او ميگويد: فکر ميکنم که دورهي بعد شرکتکنندهها با آمادگي بيشتري حضور پيدا ميکنند، از اول ميدانند که قرار است در چه برنامهاي با چه مشخصاتي، با چه فضايي، چه نوع داوريهايي و با چه مدل راي دهيهايي شرکت کنند. به همين دليل خود را با اتفاقاتي که پيشرو دارند متناسب خواهند کرد؛ به نظر ميرسد که انتخاب خوبي بود. اين فعال رسانه با اعتقاد بر اينکه نمونههاي خارجي استعداديابي از مدل ايراني آن جذاب تر است، در توضيح اين نظر خاطرنشان ميکند: دليل اول اين است که آنها براي استفاده از هنرهاي مختلف محدوديتهايي که ما داريم را ندارند، به خاطر مسائل قانوني و مذهبي که داريم وارد شدن به برخي موضوعات برايمان فراهم نيست و به همين دليل امکان ارائه آن هم وجود ندارد. دليل دوم اين است که آنها در اين زمينه با تجربهتر هستند، چندين دوره و چندين سال است اين برنامهها را توليد ميکنند؛ قطعا نحوهي ارائهشان از ما کاملتر و بهتر است؛ هم به واسطهي تجربه هم به واسطهي امکاناتي که دارند. فکر ميکنم با تجربياتي که هم برگزارکنندهها هم شرکت کنندهها به دست خواهند آورد، ما در دورههاي بعد بخشي از اين جذابيتها را به دست خواهيم آورد. اين مخاطب عصر جديد درباره فيناليستها هم اظهار ميکند: به نظر ميرسد که با اندکي اغماض پنج نفري که به فينال راه پيدا کردند جزو استعدادهاي برتر بودند ولي چون بخش عمدهاي از انتخابها در مراحل آخر انتخابهاي مردمي بودند به همين دليل نميشود ايراد گرفت که کساني که انتخاب شدند برتر نبودند چون مردم راي ميدادند. ضمن اينکه اتفاقي که در فينال برنامه افتاد به نظر من نشان داد که نگاه مردم خيلي نگاه واقعي و درستي است؛ چون وقتي از حضار سوال شد که چه کسي اول است و چه کسي آخر تقريبا مردم درست ميگفتند. درحاليکه خود داورها چنين پيشبينيهايي نداشتند؛ به همين دليل من فکر ميکنم که انتخاب مردم انتخاب درستي است. او در پاسخ به اين سوال که آيا «عصر جديد» ميتواند معيار مناسبي براي معرفي استعداهاي برتر ايراني باشد؟، توضيح ميدهد: قطعا اين طور نيست که يک برنامه بتواند استعدادهاي برتر يک کشور ۸۰ ميليوني را کشف کند چون اين برنامه ظرفيت کشف استعداد در همه زمينهها را ندارد فقط در زمينههايي که جذابيت بصري دارد و نمايشي هست اين امکان وجود دارد؛ به همين خاطر قرار نيست در همه زمينهها کشف استعداد کند. در همين زمينهها با توجه به اينکه اولين دوره توليد اين برنامه بود من فکر ميکنم که قدم خوبي برداشته شد و در برنامههاي بعدي اين اتفاق کاملتر خواهد افتاد و استعدادهاي واقعيتري با سن و سالهاي کمتري شرکت کنند. «عصر جديد» قابل مقايسه با نمونههاي خارجي نبود آقايي ۳۳ ساله با مدرک کارشناسي صاحب مغازه کتابفروشي در ميدان انقلاب تهران است. او ميگويد برنامه «عصر جديد» را نگاه نميکند ولي برخي قسمتهايي را که اتفاقي ديده اصلا دوست نداشته است. او ادامه ميدهد، «صحنهاي که بچههاي معلول از استان خراسان آمده بودند با اينکه معلول بودند حق آنها را دادند به بچهاي که داشت آواز ميخواند، آدم با آن بچه هيچ ارتباطي برقرار نميکند مردم نبايد احساسي تصميم بگيرند بايد عقلاني تصميم بگيرند. کسي که صداي زيبايي دارد ولي يک دست و يا پا ندارد اما حرکتهايي انجام ميدهد که جذاب است و بيشتر از توان جسمياش است، شما اينها را پسند ميکنيد يا کسي که پدرش پولدار بوده و صداي بچه را با کلاسهاي مختلف تقويت کرده است؟ اين بچه اگر دو بار در يک کنسرت اجرا کند، شما دفعهي سوم حاضر هستيد به کنسرتش برويد؟ اين کتابفروش با مقايسه «عصر جديد» با مسابقههاي استعداديابي خارجي تصريح ميکند، اين برنامه اصلا قابل مقايسه با نمونههاي خارجي نبود. بخواهم مقايسه کنم اگر تلنت شو آمريکايي ۱۰۰ باشد، برنامه ايران دو و نيم است. عصر جديد برنامه خوبي بود در فلسطين جنوبي پيرمرد ۶۰ ـ ۷۰ سالهاي به همراه يک جوان، کنار مغازهشان نشستهاند و اتفاقا «عصر جديد» را کاملا دنبال کردهاند. مرد جوان به ايسنا ميگويد: برنامه خيلي خوبي بود؛ نمونههاي خارجي اين برنامه را نديدم ولي کساني که به فينال رفتند حقشان بود مخصوصا فاطمه عبادي. پيرمرد با موهاي يکدست سفيد شده و صدايي که به زور ميشنوم، ميگويد: سعيد فتحي روشن نبايد بالا ميرفت چون به درد ما نميخورد، کاري که انجام داد گنگ بود. خيلي هم خوشحال شدم که چهارم شد. خانم عبادي واقعا عالي بود و از هر نظر حقش بود؛ کلا از برنامه راضي بودم، کمک به مردم در اين برنامه خيلي خوب بود. استعداد را در کله ملق و پشتک ميبينند خانم ۲۲ ساله، دانشجوي مقطع کارشناسي ارتباطات دانشگاه تهران ميگويد که يکي ـ دو قسمت از برنامه عصر جديد را بيشتر نديده است و ادامه ميهد: مجري در روند برنامه زياد دخالت ميکند در حالي که در نمونههاي خارجي مجري خيلي کم صحبت ميکند. او ادامه ميدهد: در نمونههاي خارجي اين برنامه، هر حوزهاي داورهاي متخصص در همان زمينهاي که شرکتکنندهها اجرا ميکنند را دارد ولي در عصرجديد دليل انتخاب سيد بشير حسيني يا يکي از داورهاي بازيگر مشخص نيست؛ چون به نظرم اگر قرار است در حوزهي بازيگري داور داشته باشند يک داور کافي است. اين خانم جوان به نشست خبري که در دانشگاه تهران براي «عصر جديد» برگزار شده بود، اشاره ميکند و ميگويد: اکثر بچهها در دانشگاه هم، نظرشان دربارهي داورها همين بود، داورهاي عصر جديد در حوزهاي که تخصص خودشان است نظر نميدهند. يکي ديگر هم بحث تبعيض جنسيتي است که ميگفتند بيشتر شرکتکنندهها آقا هستند. مسئلهي بعدي احساسي بودن داورهاست، يکي مادرش گريه ميکند همه به او رأي ميدهند اين کاملا با استانداردهاي جهاني فاصله دارد. اگر بيشتر اين برنامهها را نگاه کنيد استعداد را در اين ميبينند که مردم «کله ملق بزنند و پشتک بزنند»؛ در صورتي که بعضيها استعدادهايي در زمينههاي رياضي داشتند يا برجهاي ماکاروني را ميساختند که واقعا هم خوب بودند ولي حذف شدند. گويا مستعد بودن در مسائل مربوط به علم و دانش استعداد حساب نميشود؛ به نظر من با اين اوصاف اين برنامه کپي خوبي نبود. يکي از داورها سفارشي بود/فضا عادلانه نبود خانم ۳۰ سالهاي که در رشتهي تاريخ تحصيل کرده است درباره برنامهي «عصر جديد» ميگويد: در مجموع عصر جديد يک برنامه بيزينسي است و داورها متخصص نيستند. با توجه به محدوديت خانمها و حتي چيزهاي ديگر، تقليدها و کپيها خيلي خندهدار ميشود و از همه بدتر رفتارهاي مجري برنامه است که گاهي اوقات به زور ميخواهد از داورها نظر مثبت بگيرد و اعمال نظر بيش از اندازهاي که مجري در برنامه دارد، و بعضي قسمتهاي عصرجديد دوباره شبيه ماه عسل شده بود. اين بيننده ادامه ميدهد: جايي که خانم عبادي کار نقاشي با شن را انجام داد، کار بسيار هنرمندانهاي بود اما اصلا واجب نيست که فضا را تراژيک کنيد؛ عصر جديد يک برنامه سرگرمي است اما فضايي به وجود آمد که مردم تحت تاثير قرار گرفتند. اين فضا اصلا عادلانه نيست آيا براي همهي افراد شرکتکننده همين قدر وقت گذاشته شده و سناريو نوشته شده است؛ کاملا مشخص است که از پيش برنده را تعيين کردند. اين خانم خبرنگار که در حوزه اجتماعي فعال است، سپس تصريح مي کند: نقدم به برنامه عصر جديد و رفتارهاي غيرحرفهاي مجري است، اين رفتار حتي رفتار عدالت محورانهاي در همين برنامه هم نيست چه برسد به اينکه رفتار حرفهاي باشد. به نظر ميرسد بشير حسيني کاملا يک فرد سفارشي است در حوزه ارتباطات صاحبنظران برجستهي زيادي وجود دارد که تا حدودي علم نمايش داشته باشند چون فضا به گونهاي است که بايد چيزي را نمايش دهي. بخاطر همين اين مسئله وجود دارد که يک رانتي وجود دارد و نظرات بعضي از داورها خيلي ابتدايي بود، سيد بشير حسيني و امين حيايي براي داوري خوب نبودند. او سپس ادامه ميدهد: اجراهاي تيم دختران نينجا جالب بود ولي خيلي از خانمهاي ديگر هستند که استعدادهايي دارند که قابل پخش نيست البته اين نقد، به خود برنامه برنميگردد. در کل به لحاظ استانداردهاي بينالمللي کار خارق العادهاي در عصر جديد نکردند، ولي براي اينکه برنامهاي استارت بخورد و بعضيها استعدادهاي خود را بسنجند، حتي کمک مالي بگيرند که خودشان و استعدادشان را رشد بدهند، خوب است؛ ولي بايد حتما در مسائل مالي برنامه و انتخاب داورها نظارتهايي وجود داشته باشد. تمرکز بر فرهنگ و استعدادهاي ايراني آقاي ۳۰ سالهاي که سالهاست در کار برنامه نويسي و طراحي وب است، ميگويد: من تقريبا اکثر قسمتهاي عصر جديد را ديدم. برنامه نويي بود. به نظرم توانسته مخاطبهاي زيادي را جذب کند. در کل از برنامه راضي بودم. البته نمونههاي خارجي اين برنامه را هم ديدهام. او ميگويد: به نظرم نقاط قوت عصر جديد تمرکز بر فرهنگ و استعدادهاي ايراني بود و نقطه ضعفش هم اين بود که به نظر ميرسيد بخشي از برنامه هماهنگ شده است و يک ايراد بزرگي هم که داشت اين بود که چند استعداد مختلفي که هيچ ربطي به هم ندارند با هم رقابت کردند و اصطلاحا يکسانسازي استعدادها وجود نداشت. اين برنامه در دراز مدت ممکن است باعث کشف استعدادهايي شود و جوي را در کشور به وجود بياورد که جوانهايي که علاقهمند به ديده شدن و کشف شدن هستند به اين سمت سوق پيدا کنند. داورهاي احساساتي! خانم ۲۲ سالهاي که دانشجوي رشته حسابداري است نظر خود را درباره برنامه «عصر جديد» اينطور بيان ميکند: در کل مسابقه خوبي بود به خاطر اينکه بعضيها که استعداد داشتند و ديده نميشدند به نحوي ديده شدند يا حداقل براي ادامه کارشان انگيزه پيدا کردند. ولي به نظر من نکته مهم اين است که مردم خيلي سطحي نظر داده بودند؛ يعني به خوانندهاي که صداي خوبي داشت و تنظيمکننده و آهنگساز و شاعر بود و واقعا يک استعداد محسوب ميشد رأي ندادند چون سليقه عوام نبود. او درباره ي نقاط منفي برنامه عصر جديد ميگويد: داورها خيلي وقتها با عدالت رأي نميدادند. واقعا يک جاهايي در حد يک داور نظر ندادند. بعضي وقتها خيلي احساساتي نظر ميدادند و در کل چارچوبي براي رأي دادن نداشتند. البته نفر اول هم از بين همه اين افراد، هنر جديدي را معرفي کرد که به نظرم مستحق اول شدن بود. اين بيننده تصريح ميکند: احسان عليخاني گاهي اوقات برنامه را تبديل به «ماه عسل» ميکرد و اين براي برنامهاي که بيشتر جنبه سرگرمي دارد کار درستي نيست. اگر اين ايرادات کمتر شود، ميشود گفت برنامه خوبي است. حق به حقدار نرسيد! آقاي ۳۰ سالهاي که در رشته مکانيک در مقطع کارشناسي ارشد تحصيل کرده و بعضي قسمتهاي «عصر جديد» را ديده است، ميگويد: خيلي شفاف ميتوانيم «عصر جديد» را يک نمونه کپيبرداري شده از امريکن گات تلنت بدانيم حتي از نظر تعداد داورها و نوع برنامههايي که اجرا ميکنند يک الگوبرداري بومي است و هر الگوبرداري هم لزوما غلط نيست. او ميگويد: مسئله اصلي که خيليها درباره آن نقد داشتند اين بود که داورهايي که در برنامه بودند شايد زمينه فعاليتشان همراستا با شرکتکنندهها نبود؛ يعني مثلا در حوزه ورزش داورها صرفا تماشاگرهايي بودند که فقط ميتوانستند بر مبناي سليقهشان نظر دهند. حتي در قسمت هاي اول ديديم که يک تيم در حال اجرا بود و خانم نونهالي که با اين حوزه آشنايي ندارد، انقدر دچار استرس ميشود که رأي منفي ميدهد و شايد اين مسئله باعث شده در حق خيلي از افراد اجحاف شده باشد؛ به دليل اينکه داورها قدرت ارزيابي حرکتهاي برخي شرکتکنندهها را نداشتند. او ميگويد: عملکرد يک ورزشکار را کسي ميتواند ارزيابي کند که در آن حوزه صاحب نظر باشد و تجربه داشته باشد. الان شايد من به عنوان يک شنونده عادي يک موسيقي را که گوش کنم و نفهمم چه درجاتي از خلاقيت در آن استفاده شده است يا چه کيفيتي دارد و فقط از موسيقي لذت ببرم يا لذت نبرم ولي اينکه بخواهيم ثابت کنيم کسي در حوزهاي استعداد دارد بايد ملاکها و شاخصها را بدانيم. نميتوانيم بگوييم تلنتشوهاي خارجي اين مشکلات را ندارند و بدي اين قضيه اين است که ما فکري به حال اين مشکل نکرديم. يعني حالا که الگوبرداري کرديم شايد مي توانستيم با يک اصلاح جزئي اين مشکل را حل کنيم ولي قدمي در اين راستا برنداشتيم و اين باعث ميشود گمانهزني درخصوص الگوبرداري قويتر بشود چون ما تغييري در اين برنامه ايجاد نکرديم. او درباره رأيدهي توسط مردم بيان مي کند: اين برنامهها خوب هستند و يکسري استعدادها در آن کشف مي شود ولي نه هر نوع استعدادي، يک رياضيدان يا کسي که اطلاعات عمومي بالايي دارد در اين برنامهها خوب محک نميخورد چون مردم رأي مي دهند و مردم هم متخصص نيستند. فقط استعدادهايي شناخته مي شوند که بيشتر جلوهي بصري داشته باشند؛ مثلا يک نفر با صداي فوق العاده يک آهنگ راک بخواند که عموم مردم نمي پسندند راي نميآورد با اينکه شايد استعداد باشد. در نتيجه اين برنامه ها در هر همه ي حوزه ها نمي توانند استعداديابي کنند ولي در حوزههاي نمايشي که براي عموم مردم مي تواند جذاب باشد احتمالا مي توانند نتايج خوبي داشته باشند. اين مخاطب در پايان درباره فيناليستهاي «عصر جديد» هم ميگويد: با توجه به همه اين حرفها با قاطعيت ميشود گفت فيناليستها از نظر جلوههاي بصري و از نظر جذابيتهايي که براي عموم مردم جالب است لياقت فينال را داشتند. ولي حتما در همين تعداد هزار و خردهاي نفر شرکتکننده، افرادي بودند که چون زمينه کاريشان براي مردم و حتي داورها جذابيت نداشته استعدادشان کشف نشده و براي همين ميشود گفت به صورت کلي حق به حقدار نرسيده است و عدالت اجرا نشده است.