همه چیز درباره دست پخت جدید کارگردان «شهرزاد» در فیلم مولانا
برترين ها/ شهاب حسيني پيش از اين دو همکاري موفق با حسن فتحي (کارگردان مست عشق) در شهرزاد و مدار صفر درجه داشت. به مناسبت ساخت مست عشق، سراغ فرهاد توحيدي يکي از فيلمنامه نويسان معتبر سينماي ايران رفتيم که فيلمنامه اين اثر، کار مشترک او و حسن فتحي است. چند سال پيش بود که خبر ساخت فيلم «رومي» درباره مولانا شاعر پرآوازه ايران، هياهويي را در رسانههاي کشور و مخاطبان ايراني ايجاد کرد و برخي حتي با راهاندازي هشتگي به مخالفت با بازي لئوناردو ديکاپريو در نقش مولانا و در وهله دوم، رابرت داوني جونيور در نقش شمس تبريزي پرداختند. مخالفتها و امضاي طومار ظاهرا به اندازهاي بود که پروژه بايکوت شود و فعلا خبري از ساخت آن نباشد. اما اينجا و بهتازگي ايرانيها بالاخره دست به کار شدند و قرار است فيلمي به نام «مست عشق» درباره زندگي شمس و مولانا بسازند. درحاليکه هنوز تکليف داوني جونيور براي بازي در نسخه هاليوودي مشخص نيست و او کماکان در قالب مرد آهني به فعاليت ادامه ميدهد، تکليف بازيگر نقش شمس در نسخه ايراني مشخص و اعلام شده شهاب حسيني اين نقش را بازي خواهد کرد. حسيني پيش از اين دو همکاري موفق با حسن فتحي (کارگردان مست عشق) در شهرزاد و مدار صفر درجه داشت. به مناسبت ساخت مست عشق، سراغ فرهاد توحيدي يکي از فيلمنامه نويسان معتبر سينماي ايران رفتيم که فيلمنامه اين اثر، کار مشترک او و حسن فتحي است. چقدر بيسروصدا فيلمنامه مست عشق را نوشتيد، نوشتن اين کار را از چه زماني شروع کرديد؟ قرار ما اين بود که در سکوت خبري کار کنيم. طبيعي است که کار در آن مرحله با خبرهاي مطبوعاتي سنخيت ندارد و بايد در آرامش کار کرد. تقريبا بيش از دو سال است که مشغول اين کار هستيم. اين همکاري مشترک با آقاي فتحي چطور بود؟ تقسيم کار ميکرديد؟ مثلا برخي فصلها را شما و بعضي را هم ايشان نوشت يا يکي روي کليت سکانسها و ديگري روي ديالوگنويسي متمرکز بود؟ همکاري من و آقاي فتحي در درجه اول برمبناي گفتگو بود و در نهايت به يک چارچوب براي فيلمنامه رسيديم. بعد از آن من هفت نسخه نوشتم و در نسخه هشتم آقاي فتحي هم در نوشتن مشارکت کرد و پيشنهادهايي براي سکانسبندي داشت. اين پيشنهادها را مبناي کار در نسخه هشتم و نهايي قرار داديم. در خبري که منتشر شده، اشاره کردهاند قصه فيلم برشي از زندگي مولانا و شمس است؛ ميتوانيد بگوييد دقيقا کدام برش؟ از اولين ملاقات مولانا و شمس در سال ۶۴۲ هجري قمري تا جدايي آنها در سال ۶۴۵، يعني سه سال از زندگي اين دو بزرگ و عارف جانسوخته را مبنا قرار داديم. البته ما قصه را از سال ۶۴۵ شروع ميکنيم و به تناسب و با شکست زمان، به زندگي اين دو در اين مقطع سه ساله ميپردازيم. هرچند در جاهايي که نياز است به مقاطع ديگر زندگي آنها هم سفر ميکنيم. ضمن اينکه مست عشق يک قهرمان ديگر هم دارد که طبيعتا زمان اکران فيلم، خواهيد دانست که او کيست و داستان به چه شيوهاي روايت ميشود. حتما که براي نوشتن چنين فيلمنامهاي، سراغ منابع مختلفي رفتيد، مثل خط سوم دکتر ناصرالدين صاحبالزماني، مقالات شمس تبريزي، رساله سپهسالار و ... بله، منابع بنيادين ما آن سه متن اصلي است که براي همه پژوهشگران و مولويپژوهان از اهميت بالايي برخوردار است؛ يکي رساله فريدون احمد سپهسالار که با توضيح و تحشيه استاد بزرگ، دکتر محمدعلي موحد منتشر شده است. به جز رساله سپهسالار، کتاب «قصه قصهها» را خوانديم که باز با تحشيه استاد موحد منتشر شده. اين کتاب متن مثنوي ولدنامه سلطان ولد است که جنبه زندگينامهاي دارد و شامل زندگي مولانا از تولد تا رحلت ميشود، بهخصوص ملاقات او با شمس. سومين منبع مهم مناقبالعارفين نوشته احمد افلاکي است که با فاصله نزديکي از دوران مولانا به نگارش درآمده است. اما ما فقط به همين منابع بسنده نکرديم و بيش از ۵۰ جلد کتاب را مطالعه کرديم. گزيده فيهمافيه، گزيده مقالات شمس تحت عنوان خمي از شراب رباني، آثار زنده ياد دکتر عبدالحسين زرينکوب بهويژه پله پله تا ملاقات خدا، خط سوم اثر استاد صاحبالزماني، شکوه شمس نوشته آنه ماري شيمل با مقدمه استاد سيدجلالالدين آشتياني، آثار دو علامه و مولوي شناس بزرگ و برجسته ايراني استاد جلالالدين همايي و استاد بديعالزمان فروزانفر، از جمله کتابهايي بود که سراغ آنها رفتيم. همچنين در اين ميان، يک کتاب بسيار جذاب خواندم به نام روايت سر دلبران اثر دکتر قدرتا... طاهري که به نوعي مطالعه تکميلي ما براي نوشتن محسوب ميشد. هرچه دستمان رسيده دراين خصوص خوانديم و اميدوارم روسياه نشويم. همه آنچه اشاره کرديد، به اضافه موارد مهم ديگر، حساسيتها را درباره فيلمي راجع به شمس و مولانا بيشتر هم ميکند و همين هم کار شما را به عنوان نويسنده، حتما سختتر کرده است. احيانا از همين حالا آماده قضاوتها و مخالفتهاي شديداللحن هستيد و به قول خود شمس تبريزي، صُداع و دردسرش را به جان خريدهايد. (ميخندد) به هرحال ما کار خودمان را کرديم و همچنان انجام ميدهيم و ديگران هم کار خودشان را ميکنند. هرکدام مکلف به انجام کار خودمان هستيم. بعد از اينکه کار، آماده نمايش شد، طبيعتا خودمان را به کار سنجاق نميکنيم و کار بايد منطق خودش را توضيح دهد. کار ما خلق درام است و در حوزه مستند کار نميکنيم. آنجا که تاريخ سکوت ميکند، ما تخيل ميکنيم. گرچه فيلمنامهاي که نوشته شده، متکي به منابع تاريخي است، اما با خيالورزي آميخته شده و از جمله خط اصلي داستان، خيالورزانه است؛ بنابراين اولين دغدغه ما اين بود که فيلمنامه بايد يک اثر دراماتيک باشد. اولين وظيفه درام، خلق عاطفه است. هرچند که در جريان اين کار، موظفيم شمس و مولانا اين دو قله ادبيات و عرفان ايران را به مخاطبان بشناسانيم، بحث قصه و خيالورزي هم مطرح است و وظيفه ماست که درام بنويسيم. هرچند متاسفانه در ايران قدر اين دو گوهر دردانه به اندازه جاهاي ديگر شناخته نميشود. به قدري مولانا و شمس، صاحب نفوذ معنوي شدند که حتي دختر ترامپ، رئيسجمهور آمريکا هم در توضيح يک رسوايي سياسي و براي توجيه خود، از اشعار رومي (مولانا) استفاده ميکند. طي اين سالها برخي کشورهاي همسايه بهويژه ترکيه، مولانا را مصادره به مطلوب کردند و به نام خودشان زدهاند. با توجه به اينکه مست عشق قرار است در ترکيه فيلمبرداري شود و يک همکاري مشترک با آن کشور به حساب ميآيد، احتمالا با دخالتي از سوي آنان در متن و ساختار فيلم همراه نخواهد بود؟ نه، خوشبختانه هيچ مشکل اينچنيني با دوستان و شرکاي ترکيهاي نداريم که در اين پروژه سرمايهگذاري ميکنند، آنها ميدانند که مولانا در جريان حمله مغول همراه پدرش از بلخ به قونيه مهاجرت کرده است. مهم اين است درباره اصل و ريشه مولانا، هيچ ترديدي وجود ندارد. با اين حال جايگاه مولانا بهخصوص در ترکيه، بسيار والاست و مقام قديسي براي او قائل هستند. به قول خودشان مِولانا در زندگي روزمره آنها حاضر است. اما من فکر ميکنم بايد طور ديگري نگاه کنيم، اينها سرمايه بشري هستند و از مرزها گذشتهاند. متاسفانه امروز نه بلخ براي ما مانده، نه سمرقند و نه بخارا، منتهي آنچه اهميت دارد اين است که آفاق انديشه مولانا با جوهر فرهنگ ايراني، چنان آميخته است که نميشود براي ايشان شأن ديگري قائل شويد. او نماينده فرهنگ بزرگ ايران است و در حوزه نفوذ زبان فارسي و تمدن و فرهنگ ايران در جهان، جايگاه والايي دارد. فکر ميکنم فيلم مست عشق بايد در همه نواحي که تحت تاثير فرهنگ و تمدن ايران هستند، مخاطبانش را پيدا کند؛ از ترکستان چين بگيريد تا قفقاز و شبهقاره هند، تا آسياي ميانه. اگر شما مفهوم خراسان بزرگ را ملاحظه بفرماييد، پي ميبريد که با ما چه گنجينهاي از فرهنگ ايراني روبهرو هستيم؛ بنابراين کسي درباره ريشه و آبشخور مولانا و شمس، کوچکترين ترديدي ندارد. ما هم در اين فيلم تاکيد کردهايم که مولانا ايراني است و از بلخ به قونيه مهاجرت کرده است. اميدوار هستيم که بعد از اين فيلم، سريال زندگي مولانا را هم کار کنيم که آنجا مفصل به دوران کودکي مولانا در بلخ هم خواهيم پرداخت. با آقاي فتحي؟ بله، اميدوار هستم. انشاءا... اگر عمري باقي باشد. دو سه سال پيش هم هاليووديها دست به کار شدند که فيلمي درباره مولانا و شمس بسازند که ظاهرا به دليل برخي اعتراضها و مخالفتها، همچنان متوقف مانده و خبري از ساخت آن نيست. اينکه تقريبا همان زمان، سراغ نوشتن فيلمنامه مست عشق رفتيد، واکنشي به آن ماجرا نبوده است؟ نه، هيچ ربطي نداشت. از سالها پيش در جستوجوي اين بودم که داستان شمس و مولانا را کار کنم، يکي دو بار هم به شروع پروژه نزديک شديم که به نتيجه نرسيد. حداقل در ده سال اخير، من روي اين کار متمرکز شدهام. دو سال پيش هم با همت و پيشنهاد آقاي مهران برومند (تهيهکننده مست عشق) اين قضيه به سرانجام رسيد. البته در گفتگوهايي که در ترکيه براي پيدا کردن سرمايهگذار و شريک پروژه داشتيم، با مجموعهاي وارد گفتگو شديم که آنها هم اظهار تمايل کردند و تا مدت زيادي هم همکاري کردند. آنها قبل از اين قضيه، فيلمنامهاي را به يک نويسنده آمريکايي پيشنهاد و ۵۰۰ هزار دلار هم دستمزد پرداخت کردند، اما ظاهرا فيلمنامه مطلوب آنها نبود و فيلمنامه را کنار گذاشتند. اين مربوط به سرمايهگذار قبلي است و او در اين پروژه نقشي ندارد. سرمايهگذار فعلي پروژه در ترکيه مشخص است؟ بله. افرادي صاحب نام و از بخش خصوصي هستند که در صنعت تصوير ترکيه کار ميکنند و شرکت پخش هم دارند. موقع نوشتن فيلمنامه، به بازيگران نقشهاي مولانا و شمس هم فکر ميکرديد و بازيگراني را براي نقشها درنظر داشتيد؟ از اول دغدغه اين را داشتيم که شخصيتها چه سرنوشتي را پيدا خواهند کرد. بله، من و آقاي فتحي به افراد مختلفي براي بازي فکر ميکرديم. در شش ماه اخير به يقين رسيديم که مناسبترين فرد براي بازي در نقش شمس، شهاب حسيني است و خوشبختانه شهاب عزيز هم موافقت کرد و به کار پيوست. باتوجه به آن مجسمهاي که در خوي و بر مزار شمس، نصب شده و شمايلهاي منتسب به او، شهاب حسيني نه از لحاظ چهره و نه از نظر سن و سال، سنخيت چنداني با شمس تبريزي ندارد. اين انتخاب، مدنظر شما بود؟ آنطور که در تاريخ آمده، تفاوت سن شمس و مولانا به ۲۰ سال ميرسد. انگار در اولين ملاقات مولانا و شمس، مولانا در دهه ۴۰ زندگي است و شمس در دهه ۶۰ زندگي. شهاب هم سني بين ۴۰ تا ۶۰ سال دارد و مقداري هم هنر چهرهپردازي کمک ميکند که بازيگر به نقش نزديکتر شود. چه بازيگري نقش مولانا را بازي ميکند؟ قاعدتا الان بايد مشخص شده باشد، من از موقعي که آقاي فتحي و دوستان براي کار به ترکيه رفتند، به ترکيه نرفتهام و در جريان آخرين قراردادها نيستم، اما به شکل منطقي بايد ترکيب بازيگران نهايي شده باشد.