هفت صبح/ اکران «ماجراي نيمروز؛ رد خون» بهانهاي شد تا سراغ همه بازيگراني برويم که نقش عضو گروهک منافقين را بازي کردهاند. در اين فيلم بهنوش طباطبايي و هستي مهدويفر چنين نقشي را برعهده دارند. اينها و ديگر بازيگران براي نمايش نقش چه ردي از خود بهجا گذاشتهاند؟
از سال پيش که ماجراي نيمروز؛ رد خون در جشنواره فجر رونمايي شد تا حالا که اين فيلم روي پرده سينماها رفته، شاهد نقد و نظرهاي بيشماري بودهايم. محور مشترک تحليلها تصويري است که محمدحسين مهدويان از گروهک منافقين نشان ميدهد.
برخي عقيده دارند، زبان فيلم در نمايش اين گروهک و عمليات مرصاد الکن است و عدهاي معتقدند در همين حد هم کارگردان جسارت داشته که بخش مهمي از تاريخ معاصر را روي پرده آورده است. فارغ از همه تحليلها و به دور از قضاوت درباره اصالت نظريات، سراغ نکتهاي ديگر از فيلم رفتهايم. در ماجراي نيمروز؛ رد خون، نقش زنان عضو گروهک منافقين پررنگ است.
زمان زيادي از فيلم در اردوگاه اشرف ميگذرد و بخشي از مناسبات آنها محور درام قرار گرفته است. در اين ميان نقشي که بهنوش طباطبايي بر عهده دارد، پررنگتر است. از آن سو نقش هستي مهدويفر هم مهم است و به پيشبرد داستان کمک ميکند.
به همين مناسبت پرونده امروز را به بازيگراني اختصاص دادهايم که نقش يکي از اعضاي گروهک منافقين را بازي کرده و البته کاراکترهايشان در روند داستان تاثير داشته است. در اين گزارش ابتدا موقعيت شخصيتها بررسي شده و بعد از آن عملکرد بازيگران مورد تحليل قرار گرفته است. حضور سودابه بيضايي به اين دليل است که در دو سريال نقشهاي مهمي برعهده داشته.
بهنوش طباطبايي / ماجراي نيمروز و سيانور
چه کسي ساخت: ماجراي نيمروز را محمد حسين مهدويان سال ۹۷ و سيانور را بهروز شعيبي سال ۹۴ کارگرداني کرده است.
مختصات کاراکتر: بهنوش طباطبايي در ماجراي نيمروز نقش زني به نام سيما را بازي ميکند که به عضويت گروهک منافقين در آمده است. در سيانور نقش ليلا را برعهده داشت که يکي از زنان متنفذ سازمان مجاهدين خلق بود. هم سيما و هم ليلا مابهازاي بيروني دارند.
عملکرد بازيگر: موقعيتي که سيما و ليلا دارند ويژه است. همسر ليلا زمرديان (مجيد شريف واقفي) وقتي پي به انحراف در مسير فکري سازمان منافقين ميبرد، راهش را جدا ميکند. ليلا، اما ميماند، زمينه کشته شدن همسر را فراهم ميکند و در نهايت سرنوشت خودش هم مرگ است.
سيما هم در دل يک خانواده رشد کرده که نسبتي با انديشه منافقين ندارند بلکه در تضاد با آن هستند! بهنوش طباطبايي براي خلق اين دو شخصيت کاري سخت داشته. اولاً بايد ايفاگر نقش کساني باشد که مصداق بيروني دارند. وانگهي وقتي بحث عقيده در ميان است بازيگر بايد با ظرافت درونيات شخصيت را منتقل کندنه داد و فرياد.
کاري که طباطبايي در هر دو فيلم ميکند، بهره بردن از ظرفيت صورت است. او با اين قابليت، آشوب درون شخصيتها را به زبان ميآورد. نکته مهمتر اين که طباطبايي دو بازي کاملا متفاوت از هم دارد و هيچ کدام شبيه ديگري نيست.
موقعيت در کارنامه: هر دو جزء آثار تحسين شده کارنامه بهنوش طباطبايي است که براي ماجراي نيمروز؛ رد خون نامزد دريافت سيمرغ شد.
کيفيت فيلم: هر دو از فيلمهاي خوب و قابل بحث با موضوع منافقين هستند.
هستي مهدوي/ ماجراي نيمروز؛ رد خون
چه کسي ساخت: ماجراي نيمروز؛ رد خون، دنباله فيلم سينمايي ماجراي نيمروز به کارگرداني محمدحسين مهدويان است که آن را سال ۱۳۹۷ کارگرداني کرد. فيلم از ابتداي مهرماه اکران عمومي شده است.
مختصات کاراکتر: روايت کلي ماجراي نيمروز؛ رد خون، درباره اتفاقات بعد از پايان جنگ ايران و عراق در سال ۱۳۶۷ و عمليات مرصاد است. نيروهاي امنيتي ايران متوجه حضور نفوذيهاي سازمان منافقين در جبهه ميشوند.
با ارسال دو مأمور امنيتي به بغداد ميخواهند قبل از شروع عمليات فروغ جاويدان، عباس زريباف، فرمانده اين عمليات را ترور کنند و ... در اين مختصات هستي مهدويفر با زريباف ازدواج سازماني ميکند. در ادامه، اما چالشي ميان اين دو شکل ميگيرد.
عملکرد بازيگر: آنچه در وهله اول به چشم ميآيد، گريم سنگين هستي مهدويفر است. او در ماجراي نيمروز؛ رد خون، نقش زني را بر عهده دارد که زندگياش تمام و کمال در اردوگاه اشرف سپري ميشود.
شيوه زندگي و فعاليتهاي مسلحانهاش از او زني سرسخت با چهرهاي خشن ساخته. اين تصوير فاصلهاي زياد از چهره واقعي بازيگر دارد که خب مهدويفر به کمک گريم و هدايت کارگردان توانسته از پس آن برآيد.
موقعيت در کارنامه: ماجراي نيمروز؛ رد خون، جزء فيلمهاي مهم کارنامه مهدويفر است.
کيفيت فيلم: از زمان رونمايي از ماجراي نيمروز؛ رد خون در جشنواره فجر تا حالا که اکران عمومي شده، بحث و نظر درباره فيلم زياد است. بر ساختار آن اتفاق نظر وجود دارد، اما نوع نگاهش به عمليات مرصاد محل اختلاف است.
لاله اسکندري / هزار پا
چه کسي ساخت: ابوالحسن داودي هزارپا را سال ۹۷ ساخت.
مختصات کاراکتر: لاله اسکندري نقش منيژه، فرمانده گروهک مجاهدين را در هزارپا بازي ميکند. اين فيلم کمدي است و به تبع آن موقعيتي که براي منيژه طراحي شده است هم کميک. داستان در دهه شصت ميگذرد و روايت زندگي جواني آس و پاس به نام رضا (رضا عطاران) است.
او براي رسيدن به دختري متمول خود را به هيأت يک جانباز در ميآورد. در آسايشگاه با يکي از چهرههاي برجسته دوران جنگ اشتباه گرفته ميشود و نماينده نفوذي گروهک منافقين او را لو ميدهد! رضا به چنگ منيژه ميافتد و ...
عملکرد بازيگر: لاله اسکندري در فيلم کمدي هزارپا جدي بازي ميکند. او براي نمايش شمايل ظاهري يک زن عضو گروهک منافقين کار سختي ندارد. سختي کار جايي است که بايد بازياش را با فضاي کمدي فيلم هماهنگ کند و در عين حال شخصيت کاريکاتورگونه نشود.
لاله اسکندري به موقع فرياد ميزند و به موقع ساکت است و همين رفتار باعث ميشود، کاراکتر در دل هزارپا حل شود و مخاطب را پس نزند. در اين فيلم بدون آنکه بازيگر زور اضافه بزند، حقارت گروهک منافقين نشان داده ميشود.
موقعيت در کارنامه: هزارپا عنوان پرفروشترين فيلم تاريخ سينماي ايران را يدک ميکشد و لاله اسکندري از اين نظر ميتواند خوشحال باشد. از نظر وجه بازيگري، اما فيلمي معمولي در کارنامه اوست.
کيفيت فيلم: خيليها به شوخيهاي هزارپا خنديدند و خيليها هم آن را توهين به شعور مخاطب ميدانند!
هانيه توسلي / سيانور
چه کسي ساخت: بهروز شعيبي فيلم سيانور را سال ۹۴ کارگرداني کرد.
مختصات کاراکتر: فيلم سيانور روايتي از يک واقعه است که در تاريخ معاصر رقم خورده. بهروز شعيبي سيانور را بر اساس اتفاقات واقعي ساخته و نقبي به زندگي تقي شهرام، مرتضي صمديه لباف و مجيد شريف واقفي زده است.
مهمترين شخصيت سياسي دراماتيک فيلم، هما اعتمادي، هانيه توسلي است که مابهازاي واقعي ندارد. هما هم عضو گروهک منافقين است که همان ابتداي فيلم دلدادگياش با جوانکي کوچکتر از خود نمايان ميشود. نقش اين جوان را پدارم شريفي بازي ميکند که تازه از دانشگاه نظامي فارغالتحصيل شده.
عملکرد بازيگر: تقابل يک زن چريک و يک مرد مأمور دولتي کليشهاي است که در فيلمهاي اينچنيني زياد ديدهايم. با اينحال هانيه توسلي بهرهبرداري خود را ميکند و عملکرد موفقي از خود بهجا ميگذارد. او در نشان دادن عشق خود و نيز استيصال بر سر دلدادگي و عقيده، باورپذير بازي ميکند.
خودش گفته: در سيانور دو زن چريک را دنبال ميکنيم. از نزديک با حس و حال آنها آشنا ميشويم، عشقشان را درک ميکنيم و اينکه چگونه در مسير آرمان و ايدئولوژيشان از همه چيز ميگذرند.
موقعيت در کارنامه: هما در فيلم سيانور جزء نقشهاي خوب هانيه توسلي است.
کيفيت فيلم: درباره کيفيت سيانور نظرها متفاوت است، اما غالباً معتقدند فيلم توانسته تصويري متفاوت از انشقاق در اعضاي گروهک منافقين نشان دهد. روايت فرجام تقي شهرام، مرتضي صمديه لباف و مجيد شريف واقفي برگ برنده سيانور محسوب ميشود.
سودابه بيضايي/ سريال ارمغان تاريکي و نفس
چه کسي ساخت: جليل سامان سهگانه ارمغان تاريکي، پروانه و نفس را کارگرداني کرده است.
مختصات کاراکتر: در بخش بعدي درباره کاراکتر سودابه بيضايي مينويسيم. حيف است به ارزش کار جليل سامان اشاره نکنيم که سه سريال موفق با موضوع گروهک منافقين ساخته. او با سه سريال ارمغان تاريکي، پروانه و نفس و روايت داستاني عاشقانه ميان شخصيتهاي اصلي سراغ معادلات و روابط پيچيده گروههاي مختلف فکري بهويژه منافقين، قبل از انقلاب ميرود.
داستانهايي که در کنار موضوعي کاملا جدي و حتي خشن با بهره بردن از فضاي انساني و احساسي روايت ميشود. نکته مثبت کارهاي سامان اين است که جريان معمول زندگي را در آن دوره نمايش ميدهد که به شناخت شرايط اجتماعي متأثر از وجود گروهک منافقين کمک ميکند. او با انتخاب يک دوره تاريخي به عنوان بستري براي پيشبرد قصه، به پيچيدگيهاي داستان کمک ميکند.
عملکرد بازيگر: سودابه بيضايي در ارمغان تاريکي از نامزدش دل ميکند و با يکي از اعضاي گروه (امير آقايي) ازدواج سازماني ميکند. در نفس هم نقش يکي از اعضاي گروهک را بازي ميکند. در سريالهاي جليل سامان شاهد بازيهاي چشم نوازي هستيم که در آنها خبري از کليشه نيست. به همين نسبت سودابه بيضايي هم در هر دو سريال ارمغان تاريکي و نفس، يکي از بازيهاي خوبش را ارائه کرده است.
موقعيت در کارنامه: هر دو سريال جزء کارهاي شاخص و تحسين شده سودابه بيضايي هستند.
مينا ساداتي/ امکان مينا
چه کسي ساخت: کمال تبريزي امکان مينا را سال ۹۴ کارگرداني کرد.
مختصات کاراکتر: داستان امکان مينا درباره زن و شوهري به نام مهران (ميلاد کيمرام) و مينا (مينا ساداتي) است که در دهه شصت روايت ميشود.
مهران خبرنگار است و در يک روزنامه پرتيراژ کار ميکند و در جريان اخبار سياسي و اوضاع جنگ قرار دارد. مينا دور از چشم شوهرش به سازمان منافقين پيوسته است. او با توجه به شغل شوهرش، اخبار و اطلاعات به روزي از اوضاع کشور دارد و آن را در اختيار سازمان منافقين قرار ميدهد.
عملکرد بازيگر: امکان مينا جزء فيلمهايي است که شرايط قصه فرصت عرضاندام در اختيار بازيگر قرار ميدهد. مينا بايد ظاهر عاشقانه زندگي را نگه دارد؛ از آنسو به سازمان منافقين متعهد است. کمي بعد در دوراهي عشق و عقيده گير ميکند و چه فرصتي بهتر از اين براي بازيگر تا توانايي خود را به چالش بکشد؟ مينا ساداتي از اين موقعيت بهره برد و يکي از بازيهاي خوبش را ارائه کرد.
موقعيت در کارنامه: مينا ساداتي در جشنواره سي و چهارم فجر براي بازي در نقش مينا نامزد بهترين بازيگر نقش اول زن شد، اما اين جايزه را بهدست نياورد. با اين حال فيلم امکان مينا در کارنامه او جزء آثاري است که ميتواند به آن مباهات کند.
کيفيت فيلم: داستان سرگرمکننده پيش ميرود، اما جايي که مخاطب پي ميبرد مينا نفوذي است، از نفس ميافتد. فيلم تلاشي براي بازگشايي پروندهاي خاص از گروهک منافقين هم نميکند.
شهره لرستاني/ پناهنده
چه کسي ساخت: پناهنده را زندهياد رسول ملاقليپور سال ۱۳۷۲ ساخت.
مختصات کاراکتر: بنفشه بههمراه همسرش عضو گروهک منافقين است. از ايران رفتهاند و فعاليتشان را در خارج از کشور پي گرفتهاند. بعد از ۱۰ سال خسته از آوارگي به گمان اينکه مافوقشان (زاپاتا با بازي احمد نجفي) کشته شده است، به ايران ميآيند. تعقيب و گريز ادامه دارد تا اين که رزمندهاي به نام علي (عبدالرضا اکبري) به آنها پناه ميدهد.
عملکرد بازيگر: بنفشه را در موقعيتي ميبينيم که ميخواهد به کشورش بازگردد. احساس پشيماني در بازي شهره لرستاني خيلي زود جاي خود را به نياز به آرامش ميدهد. از آنجا که پناهنده فيلمي آرماني بهشمار ميرود، بازي بازيگر هم برونريز است. لرستاني آنچه کارگردان خواسته را به درستي اجرا کرده.
موقعيت در کارنامه: پناهنده جزء اولين نقشهاي سينمايي شهره لرستاني است. خواص، بازياش را بهياد دارند، اما عامه مخاطبان سينما نه.
کيفيت فيلم: پناهنده جزء آثار متوسط کارنامه زندهياد ملاقليپور است. او دلش از گوشه و کنايهها پر بوده و گفته: برخورد ناجوانمردانهاي در آن زمان با پناهنده شد.
گروهي اتهام بستند که از فلان گروه سياسي خارج از کشور پول گرفته و يک عده هم گفتند از حکومت پول گرفته ... اينها مهم نبود، آنچه اهميت داشت اين بود که من بتوانم از خود دفاع کنم و بگويم که پناهنده را به عنوان يک فيلمساز مستقل ساختم. ميخواستم دو قشر جامعه را روبهروي هم قرار دهم که حالا هرکدام تفکري داشتند.
پرديس افکاري/ پنجاه روز التهاب و قلادههاي طلا
چه کسي ساخت: پنجاه روز التهاب را کريم آتشي سال ۱۳۷۲ ساخت. قلادههاي طلا را ابوالقاسم طالبي سال ۱۳۹۰ کارگرداني کرد.
مختصات کاراکتر: ۵۰ روز التهاب با موضوع رخنه در دستگاه اطلاعاتي ساخته شد و پرديس افکاري نقش يکي از رابطها را برعهده داشت. او يادآور شخصيتهاي کلاسيکي است که از زنان گروهک ديدهايم.
قلادههاي طلا هم سوژهاي مشابه دارد. اينجا هم بخشي از داستان به رخنه در وزارت اطلاعات ارتباط دارد و بهانه اصلي داستان تلاش گروهک منافقين براي براندازي نظام است. در قلادههاي طلا پرديس افکاري نقش يکي از اعضاي گروهک را بازي ميکند.
عملکرد بازيگر: شخصيتي که براي پرديس افکاري طراحي شده است، اجازه نميدهد بازيگر کار خاصي انجام دهد. اين شخصيت يکي از اعضاي گروهک است و بايد وظيفهاش را به نحو احسن انجام دهد.
در قلادههاي طلا مهمترين ويژگي افکاري سکوتهاي ممتد است که باعث شکلگيري کُدهايي در ذهن مخاطب ميشود. آيا او به کارش ايمان دارد و اين سکوت نشانه رضايت است؟ آيا او در انديشه انشقاق از گروه است؟ جايي که افکاري سيانور را در دهان قرار ميدهد، بهترين تصوير او در قلادههاي طلا است.
موقعيت در کارنامه: هر دو فيلم جزء آثار شاخص کارنامه افکاري هستند. او بهخاطر بازي در دومي بيشتر ديده شد. اولي فيلم مهجوري است.
کيفيت فيلم: پنجاه روز التهاب فيلم متوسطي است که بر اساس کليشهها شکل گرفته. قلادههاي طلا فيلم خوشساختي است که همچنان بر سر قصه آن نزاع وجود دارد!
مهشيد افشارزاده / انتهاي قدرت
چه کسي ساخت: کريم آتشي انتهاي قدرت را سال ۷۳ با بازي شهراد وثوقي، مهشيد افشارزاده، مهدي لنجانيان، پيمانه طهماسبي و شهلا رياحي کارگرداني کرد.
مختصات کاراکتر: انتهاي قدرت از جمله فيلمهايي است که براي پي بردن به فضاي آن لاجرم از مرور قصهاش به شکل مبسوط هستيم: فيلم انتهاي قدرت درباره مردي به نام علي است که در راه بازگشت از مدرسه، مجروحي را ميبيند که توسط دو موتورسوار ترور شده و به دايياش امير اطلاع ميدهد تا مجروح را که محمود نام دارد، به بيمارستان برسانند.
امير که مأمور اطلاعاتي است، تحقيق را درباره ترور مرد مجروح آغاز ميکند، اما در فاصله کوتاهي محمود، ناپديد ميشود... محمود که از اعضاي گروهک منافقين بوده و به عنوان بمبگذار آنها را ياري ميداده، پس از اختلاف، مورد تعقيبشان است که سرانجام به قتل ميرسد. امير در ادامه تحقيقاتش، خانه نيمي از آنها را شناسايي ميکند و سبب گرفتاريشان ميشود.
عملکرد بازيگر: مهشيد افشارزاده روزي که انتهاي قدرت را بازي کرد، در اوج بود و پشت هم به پيشنهادها پاسخ ميداد. او در انتهاي قدرت يکي از نقشهاي اصلي را بر عهده داشت و به واسطه فضاي داستان توانست بار ديگر خود را نشان دهد. نقش پراکت او در اين فيلم موقعيتي در اختيارش قرار داد تا توانايياش را به رخ بکشد. خود کاراکتر، اما براساس کليشههاي منافقين طراحي شده بود.
موقعيت در کارنامه: جزء فيلمهاي معمولي کارنامه مهشيد افشارزاده است.
کيفيت فيلم: انتهاي قدرت بيش از آنکه به واکاوي عقيده گروهک بپردازد، تمي اکشن داشت. کيفيت آنهم معمولي است.
افسانه بايگان/ تشکيلات
چه کسي ساخت: منوچهر مصيري سال ۶۵ تشکيلات را کارگرداني کرد.
مختصات کاراکتر: رويا در فيلم تشکيلات بخش مهمي از قصه را پيش ميبرد. او همسر يک مأمور مبارزه با مواد مخدر (مجيد مظفري) بوده است که حالا از هم جدا شدهاند.
رويا بعد از اينکه با گروهک منافقين همکاري ميکند، تصميم ميگيرد براي يک گروه سلطنتطلب که به عمليات ورود و توزيع مواد مخدر مشغولاند، کاري مهم انجام دهد. رويا به ايران ميآيد، به بهانه ديدار فرزندش به محمود نزديک ميشود و زمينه آزادي عضو گروهک را فراهم ميکند. رويا نمونهاي از زناني است که بعد از انقلاب وارد مسيري ديگر شدند و حتي همسر و فرزند را رها کرند.
عملکرد بازيگر: موقعيتي که رويا دارد، اين امکان را به بازيگر ميدهد تا توان خود را به رخ بکشد. افسانه بايگان در سالي اين نقش را بازي کرد که در تلويزيون چهره شده بود، اما در سينما هنوز تجربه چنداني نداشت. بايگان، اما موفق عمل کرد و تصويري متفاوت از يک زن فريب خورده را نشان داد.
موقعيت در کارنامه: تشکيلات جزو فيلمهاي عامهپسند دهه شصت است و باعث شهرت دو چندان بايگان شد. کيفيت فيلم: تشکيلات بيش از آنکه بخواهد گروهک منافقين و گروهکهاي سلطنتطلب را از منظر عقيدتي نقد کند، به تلاش آنها براي براندازي نظام تاکيد داشت. براي اين منظور هيجان را به درام تزريق کرد که خب مخاطب عام شيفته اينگونه روايتگري در سينما است.
بازار